فعالیت اقتصادی و به‌این‌ترتیب به تولید می‌پردازد و با این کارکرد خود موجبات امنیت و ایجاد جامعه‌ای سالم را فراهم می‌کند
جمع­بندی:
از مجموع این فصل این‌گونه برداشت می‌شود که خانواده دارای کارکردهای مهمی در جامعه هست که با انجام آن‌ها جامعه را از آلودگی حفظ خواهد کرد، ازجمله کارکردهای زیستی که باعث به وجود آمدن افرادی باشخصیت‌های مشروع که نیازهای اولیه‌شان در درون خانواده تأمین می‌شود، کارکردهای روحی و روانی خانواده باعث ساختن افرادی می‌شود که ازنظر روحی و روانی دچار کمبود نیستند چراکه خانواده به این نیاز آن‌ها پاسخ داده است و با این کار باعث رشد شخصیتی آنان شده است و با این نقش خود باعث جلوگیری از ایجاد بزهکارها در جامعه شده است همچنین با انجام کارکردهای اجتماعی روش‌های درست زندگی در جامعه و رعایت ارزش‌ها و هنجارهای جامعه را به افراد می‌آموزد. همچنین با تشکیل خانواده افراد احساس مسئولیت در قبال خانواده را می‌کنند و به فعالیت‌های اقتصادی می‌پردازند و با انجام این کارکرد توسط خانواده جامعه ازنظر اقتصادی پیشرفت خواهد کرد.
فصل چهارم
راهکارهای ساختن جامعه­ سالم با تکیه‌بر نقش خانواده
پیشگفتار:
بی‌شک برای ساختن جامعه‌ای سالم دینی که جامعه‌ای پویا و ایمن و به‌دوراز آلودگی‌ها باشد نیازمند یکی سری از راهکارها هستیم که با رعایت آن‌ها جامعه به‌سلامت و سعادت خواهد رسید؛ و ازآنجایی‌که خانواده هسته‌ای‌ترین بخش جامعه است ابتدا آموختن آن‌ها از درون خانواده آغاز می‌شود و سپس در عرصه جامعه آشکار می‌شوند که خود نقش بسیار مهمی در سلامت و سعادت جامعه دارند؛ که در زیر به مهم‌ترین این راهکارها می‌پردازیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۱- رعایت حجاب و عفاف:
حجاب به معنای پوشش بیرونی و عفاف به معنای پوشش درونی است. هم زن و هم مرد باید عفت و پاک‌دامنی را رعایت کنند اما بر رعایت آن برای زنان تأکید بیشتری شده است. خداوند در سوره نور آیات ۳۰،۳۱ به این موضوع پرداخته است و از زنان و مردان مؤمن می‌خواهد که عفت و پاک‌دامنی پیشه کنند و بیشترین تأکید را بر رعایت زنان در این امر داشته است. در این آیه بیست‌وپنج مرتبه با آوردن ضمیر مؤنث به زنان توجّه کرده است (قرائتی، ۱۳۸۳، ج ۸، ص ۱۷۶).
خالق بشر که بر تمام اسرار و رموز آفرینش عالم آگاه است رشد و امنیت انسان‌ها بخصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است. بی‌حجابی فقط برای افراد بی‌حجاب مشکل‌آفرین نیست بلکه آسیب‌های که از بی‌حجابی ناشی می‌رود تمام اعضای جامعه را در برمی‌گیرد. ازآنجایی‌که رعایت عفاف و حجاب اسلامی یکی از ارزش‌های والای دین به شمار می‌رود و این جنبه به اعتقادات و رفتار انسان مربوط است نقش خانواده در القای این ارزش و نهادینه ساختن آن دوچندان است بنابراین خانواده باید به معنویات در کنار مسائل مادی نیز بپردازد و تفریحات سالم را برای فرزندان به‌جای استفاده از ماهواره فراهم کند پس هویت و شخصیت خانواده در گروه پاک‌دامنی و عفت است در خانواده‌های که برهنگی بر آن‌ها حاکم است زن و مرد در حال مقایسه‌اند و این مقایسه آتش هوس و را در آنان بیشتر می‌کند و این بنیان خانواده را نابود می‌کند و چون‌که خانواده هسته‌ی اولیه‌ی جامعه است پس با نابودی خانواده جامعه نیز نابود خواهد شد بنابراین جامعه‌ی سالم در دامن زنان و مردان پاک و عفیف شکل می‌گیرد. با رعایت حجاب و عفاف لذت‌های جنسی فقط در چارچوب خانواده جای می‌گیرد و باعث استحکام خانواده و درنهایت استحکام جامعه می‌رود. سلامت اخلاقی جامعه که پلکان ترقی و تعالی همه‌جانبه‌ی اجتماع در همه‌ی ابعاد آن می‌بخشد آن‌چنان باحجاب و عفاف گره‌خورده که نمی‌تواند از موضوع امنیت اجتماعی و جامعه‌ی سالم سخن گفت و عفاف و حجاب را در آن لحاظ نکرد. پس امنیت و آرامش در جامعه از آثار حجاب و عفاف است همچنین زن در پناه حجاب احساس امنیت بیشتری می‌کند و این پوشش نگهبان زن است.
قرآن کریم می‌فرماید: “یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ (احزاب/۵۹) اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانى که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [پوشش‏] به اینکه [به عفت و پاک‌دامنی] شناخته شوند نزدیک‏تر است و درنتیجه [از سوى اهل فسق و فجور] مورد آزار قرار نخواهند گرفت". جلباب مقنعه و روسرى زن است یعنى با آن بپوشند سر و گردنشان را هرگاه براى حاجتى بیرون روند به خلاف کنیزهایى که با سر و گردن باز بیرون چون کنیزان با سر و روی باز بیرون می‌رفتن افراد مزاحم و اهل هوی و هوس با آن‌ها شوخی می‌کردند و اذیتشان می‌کردند و چه‌بسا با زنان آزاد نیز این کار را می‌کردند به این دلیل که خیال می‌کنند کنیز هستند پس خداوند عذرشان را قطع کرد که زنان با پوشش و حجاب حضورداشته باشند برای اینکه کسی مزاحم آن‌ها نشود (طبرسی،۱۳۶۰، ج ۲۰، ص ۱۷۷)؛ و دیگر اینکه هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهل‌انگار و بی‌اعتنا نباشد مثل بعضی از زن‌های بی‌بندوبار که در عین داشتن حجاب آ­ن­چنان بی‌پروا و لاابالی هستند که غالباً قسمت‌های از بدن آن‌ها نمایان است و همین توجه افراد هرزه را به آنان جلب می‌کند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱۷، ص ۴۲۸).
همان‌گونه که پیداست، حجاب باعث می‌شود که زن از تعارضات مردان هوسران مصون بماند و مایه امنیت زن در جامعه است زنان و دخترانی که در جامعه خودآرایی و خودنمایی می‌کنند در معرض برخوردهای زشت مردان هوسران قرار می‌گیرد مانند متلک گفتن‌ها و مزاحمت‌های خیابانی، ربوده شدن و تجاوز به عنف، حجاب محدودیتی برای مردان هوسران و مصونیتی برای زنان پاک‌دامن است (طیب، ۱۳۸۸، ص ۱۸). شهید مطهری دراین‌باره می‌گوید: «کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف می‌کند برعکس مخالفین حجاب خرده‌گیری کرده‌اند و گفته‌اند حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد جامعه است بی‌حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است» (مطهری، ۱۳۷۴، ص ۸۴). پس عدم پوشش زن در جامعه و عدم رعایت پوشش و عفاف و انفعالی عمل کردن زنان در برابر قدرت مردان چالش‌های را در مسیر رشد و تعالی جامعه به وجود می‌آورد تنوع‌طلبی را وارد میان می‌کند به‌وسیله‌ی تبرج و خودآرایی نیاز مردان را در محیط اجتماعی برآورده می‌کند به‌گونه‌ای که فرد نسبت به خانواده‌ای خود بی‌توجه می‌شود و همچنین زنان برای خودآرایی وارد رقابت با یکدیگر می‌شوند؛ و این‌ها امنیت و آرامش جامعه را از بین می‌برد و آن را به محیطی ناسالم تبدیل می‌کند. حضرت آیت‌الله علوی گرگانی دراین‌باره می‌گوید: بانوان ملاک صلاح و فساد جامعه محسوب می‌شوند به‌طوری‌که اگر زنان یک اجتماع صالح باشند کل جامعه را به‌سوی سعادت سوق می‌دهد اگر زنان بی‌بندوبار و فاسد باشند پایه‌های ارزشی آن‌ها به نابودی کشیده می‌شود بر این اساس است که دین مقدس اسلام و آیات قرآن توجه فراوانی به حجاب اسلامی داشته‌اند (روزنامه‌ی پرتو سخن، ش ۵۸۶).
رابطه‌ی پوشش و آرامش روان و امنیت اجتماعی آن‌قدر در هم تندیده شده است که حضرت زهرا (س) حتی جسد زن را نیز موجب برهم زدن این آرامش و امنیت دانسته است و به نحوه‌ی برخورد مردم با جسد زن اعتراض و گلایه می‌کند و می‌فرماید: «من بسیار زشت میدانم که جنازه‌ی زنان پس از مرگ بر روی تابوت روباز گذاشته و بر روی آن پارچه‌ای می‌افکنند که حجم بدن را برای بینندگان نمایش می‌دهد مرا آن‌چنان نگذارید و بدن مرا بپوشانید» (دشتی، ۱۳۸۴، ص ۸۴)؛ بنابراین حجاب زن را به‌عنوان موجودی متفکر مطرح می‌کند و باعث ایجاد امنیت و آرامش در خانواده و اجتماع می‌شود. آرامش روحى، استحکام پیوند خانواده، حفظ نسل، جلوگیرى از سوءقصد و تجاوز، پیشگیرى از امراض مقاربتى و روانى، پائین آمدن آمار طلاق، خودکشى، فرزندان نامشروع و سقط‌جنین، از بین رفتن رقابت‏هاى منفى، حفظ شخصیتت و انسانیت زن و نجات او از چشم‏ها و دل‌های هوس‌بازی که امروز دنیاى غرب و شرق را در لجن فروبرده است (قرائتی، ۱۳۸۳، ج ۸، ص ۱۷۶). از آثار رعایت حجاب و عفاف هستند پس آن‌گونه که پیداست این دو باعث سلامت و استحکام جامعه‌اند در صورت رعایت نکردن این دو جامعه با مشکلات و معضلات بسیاری روبه‌رو می‌شود. پس یکی از راهکارهای سالم‌سازی جامعه رعایت حجاب و عفاف است.
۴-۲- مبارزه با نابرابری‌های جنسیتی:
برابری عبارت است از امکان بهره‌مندی یکسان افراد از فرصت‌ها و موقعیت‌های اجتماعی و نابرابری را می‌تواند به عدم امکان بهره‌مندی یکسان از موقعیت‌ها دانست. «پس نابرابری جنسیتی عبارت است از برخورد یا عملی که بر اساس جنسیت افراد به‌تحقیر، طرد، خوارشمردن و کلیشه بندی مردان وزنان می‌پردازد و ایدئولوژی و نگرش‌های است که زنان را فرودست و کم‌ارزش‌تر از مردان و مردان را مسلط برزنان می‌داند» (میشل، ۱۳۷۶، ص ۲۴). نابرابری جنسیتی یکی از پدیده‌هاست که در بیشتر جوامع بشری دیده‌شده است و به‌عنوان یک مسئله‌ی اجتماعی مطرح است. خانواده به‌عنوان نخستین نهادی که فرد در آن چشم به جهان می‌گشاید مهم‌ترین عامل در ایجاد پدیده نابرابری جنسیتی است چراکه اولین نشانه‌های تبعیض جنسیتی در خانواده با تولد نوزاد نمایان می‌شود و این امر در بیشتر جوامع به‌صورت کم‌وبیش نمایان بوده است، به‌عنوان‌مثال در لوکانی ایتالیا زمانی که نوزاد پسر به دنیا میاید پارچ آبی را در خارج از منزل خالی می‌کنند تا نشان دهند پسر متولدشده تمام راه‌ها را می‌نوردد اما زمانی که نوزاد دختر باشد آب را در بخاری می‌ریزند بدین معنی که دختر متولدشده در چاردیواری خانه خواهد ماند (بلوتی، ۱۳۸۱، ص ۷۶). همان‌طوری که این امر در جامعه‌ی عربستان قبل از ظهور اسلام نیز مشهود بوده است چنان‌که قرآن کریم در آیات ۵۸،۵۹ سوره نحل به این امر پرداخته است
می‌فرماید: ” وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیم،ایَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِه أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابأَ (۵۸،۵۹/نحل) و چون به یکی‌شان مژده دختر دهند، سیه‏روى شود و خشمگین گردد، از شرم این مژده، از مردم پنهان مى‏شود. آیا با خوارى نگاهش دارد یا در خاک نهانش کند". پس همان‌گونه که پیداست منشأ اصلی نابرابری جنسیتی از خانواده آغاز می‌شود. گرچه تفاوت‌های بیولوژیکی میان مردان وزنان یک پدیده‌ی طبیعی است که خداوند برای ادامه نسل و حیات بشر در وجود انسان‌ها نهاده است. نصر حامد ابوزید دراین‌باره می‌گوید: «هرچند تفاوت‌های زیست شناسانه‌ی زن و مرد انکارناپذیر است اما آنچه نیازمند بازنگری است صورت‌بندی موقعیت‌ها نقش‌ها و حقوق است باید نقش را بر اساس اوضاع فرهنگی و فکری حاکم بر زندگی بشر باز تنظیم کرد نه بر اساس تفاوت‌های زیستی» (پزشکی، ۱۳۸۷، ص ۲۴۰). تبدیل‌شدن تفاوت‌های زیستی و بیولوژیکی به تفاوت در اراده و قدرت و تصمیم‌گیری به نابرابری جنسیتی تبدیل می‌شود. نابرابری جنسیتی در درجه اول سلامت جسمانی و روانی زنان را تهدید می‌کند و آرامش و امنیت را از آنان سلب می‌کند و در مرتبه‌ی بد فرزندان خانواده را قربانی خشونت پدرسالاری می‌کند، پس نابرابری جنسیتی یکی از مسائل و مشکلات جامعه است که باثبات و پیشرفت و توسعه‌ی هر جامعه‌ی ارتباط تنگاتنگ دارد چراکه مانع شکوفایی انسان‌ها می‌شود. مسلماً جامعه‌ی که می‌خواهد به توسعه دست یابد، باید در جهت تعالی انسان‌ها و کاهش نابرابری‌ها در همه ابعاد و مخصوصاً نابرابری که معیار آن جنسیت است بکوشد. اسلام زن را محور خانواده می‌داند و برای آن ارزش و احترام زیادی قائل است. امام علی (ع) به فرزندش چنین می‌فرماید: «به زن بیش‌ازاندازه کار مسپار زیرا با زن باید چون دسته‌گلی رفتار کرد نه مانند یک مباشر و خدمتگزار» (نهج‌البلاغه/نامه ۳۱). علامه طباطبایی دراین‌باره می‌گوید: اسلام زن را احیا کرد و به‌عنوان یک انسان به او نگاه کرد و آن را جزئی از جامعه‌ی بشری دانست اسلام می‌گوید مرد و زن هر دو انسان‌اند و ازلحاظ انسانیت با همدیگر تفاوتی ندارند (طباطبایی، ۱۳۸۸، ص ۴۱۱). قرآن کریم نخستین سخن را از تفاوت و اختلاف بین زن و مرد آغاز نمی‌کند بلکه نگاه اولیه‌ی قرآن نظر بر وجه اشتراک و همسانی زن و مرد است قرآن به وجه اساسی و بسیار مهمی اشاره نموده است و آن‌هم انسان بودن است.
دراین‌باره می‌فرماید: “یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِل لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم (حجرات/۱۳) اى مردم، ما شمارا از نرى و ماده‏اى بیافریدیم؛ و شمارا جماعت‌ها و قبیله‏ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. هرآینه گرامى‏ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. خدا دانا و کاردان است". مراد از ذکر و انثى مطلق مرد و زن است و آیه شریفه در این مقام است که مطلق تفاضل به طبقات به سفیدپوستی و سیاه‌پوستی و عربیت و عجمیت و غنى بودن و فقیر بودن و به بردگى و مولایى و به مردى و زنى را از بین ببرد و به این منظور قبیله قبیله شده‌اند که همدیگر را بشناسند تا بینشان تعاون و همکاری صورت گیر چراکه در غیر این صورت ریشه‌ی اجتماع قطع می‌شود پس نباید به یکدیگر فخر بورزند چراکه تنها عامل امتیاز تقوا است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۸، ص ۴۸۸). پس قرآن به این نکته توجه داده است که اگر زن و مرد از یک جنس بودن و تفاوت جنسیتی با یکدیگر نداشتند جاذبه‌های آن دو و احساس نیازشان به یکدیگر کم می‌شد درنتیجه تشکیل خانواده صورت نمی‌گیرد و این جامعه را با مشکلات بسیاری روبه‌رو می‌کند، بدون وجود کانون پرمهر خانواده انسان برای ارضای نیازهای خود به روابط آزاد بدون قیدوبند همانند هم‌جنس‌گرایی، خود ارضایی و غیره روی می‌آورد و به‌تبع آن آسیب‌های فراوانی گریبان گیر جامعه می‌شود. پس ازنظر قرآن کریم نابرابری جنسیتی معنا ندارد بلکه زن و مرد مکمل یکدیگرند و در آیه ۱۸۷ بقره نیز زن مرد را لباس یکدیگر دانسته است. همچنین شهید مطهری در مورد تفاوت‌های بین مرد و زن می‌گوید: «این تفاوت‌ها به معنایی برتری جنس مرد نیست بلکه به‌منظور تحکیم پیوند خانوادگی بین آن‌هاست به‌این‌ترتیب قانون آفرینش با ایجاد تفاوت‌ها به دست خود حقوق و وظایف خانوادگی را میان مرد و زن تقسیم کرده است» (مطهری، ۱۳۸۲، ص ۱۶۷).
پس آن‌گونه که پیداست خداوند در خلقت زن و مرد هیچ‌کدام را بر دیگری برتری نداده است و در قرآن کریم مرد و زن را ازنظر ارزش انسانی و معنوی در یک صف قرار داده است و آن‌ها را با یا ایهاالناس و یاایهاالذین آمنو مورد خطاب قرار داده است. پس تفاوت‌های بین آنان فقط برای این است که همدیگر را تکمیل کنند. پس نابرابری جنسیتی از خانواده‌ها آغاز می‌شود؛ که به دلیل برداشت‌های غلط صورت گرفته است که جوامع باید با آن مبارزه کنند و مطابق آنچه در قرآن آمده است برابری یکسانی بین زن و مرد باشد مگر به علت تفاوت‌های زیستی باشد که گریزی از آن نیست.
۴-۳- اصلاح فرایند همسرگزینی:
ازدواج سرآغاز آرامش انسان و از مهم‌ترین آداب‌ورسوم معمول است که تشکیل خانواده را به دنبال دارد، بی‌شک برای تشکیل خانواده‌ای خوب و رضایتمندی از زندگی انتخاب همسر امر بسیار مهمی است. پس انتخاب صحیح و مناسب همسر می‌تواند ثبات زندگی خانوادگی و درنهایت ثبات و پایداری جامعه را در پی داشته باشد، بنابراین این مقوله توجه ویژه‌ای می­طلبد. بی‌شک یکی از مهم‌ترین راه های همسرگزینی انتخاب آگاهانه است چراکه بسیاری از شتاب‌زدگی و عدم انجام مطالعات دقیق در مرحله‌ی همسرگزینی و گاه از فریبکاری و اغفال آگاه نشأت می‌گیرد و بسیاری از متقاضیان طلاق دلیل تصمیم خود را وقوع اشتباه در مرحله‌ی انتخاب همسر قلمداد می‌کنند (بستان، ۱۳۸۸، ص ۷۶). در متون دینی بر مشورت قبل از ازدواج تأکید شده است. همچنین ازآنجایی‌که انسان در خانواده تربیت می‌شود و خانواده در شکل‌گیری شخصیت انسان نقش مهمی دارد پس مورد تأکید دین اسلام است که انتخاب انسان از خانواده‌ای خوب و مؤمن باشد؛ و همان‌طوری که قبلاً اشاره شد خداوند در سوره (اعراف/۵۸۹) به این امر اشاره‌کرده است. پیامبر اکرم (ص) دراین‌باره می‌فرماید: «از سبزه مزبله بپرهیزید، گفتند سبزه‌ی مزبله چیست فرمودند: زن زیبا در خانواده‌ی بد» (پاینده، ۱۳۸۲، ص ۳۵۵). همچنین در امر همسرگزینی باید خانواده‌ها به نظر دختر و پسر اهمیت دهند و برای نظرات آنان احترام قائل باشند. همان‌طوری که اسلام در انتخاب همسر حق آزادی را به جوان داده است. در روایتی آمده شخصی به امام جعفر صادق (ع) عرض کرد قصد دارم با زنی ازدواج کنم اما پدر و مادرم مایل‌اند زن دیگری را به همسری من درآورند، حضرت فرمودند: «با زنی که خودت دوست داری ازدواج کن و آن را که پدر و مادرت به او تمایل دارند رهاساز» (حر عاملی، ج ۱۴، ص ۲۲). دختر و پسر نیز به هنگام ازدواج مهم است به رشد جسمانی، عاطفی، اجتماعی، عقلی و اخلاقی یکدیگر توجه کنند و عوامل زیر را در ازدواج موفق و استحکام خانواده مؤثر بدانند و آن‌ها را در انتخاب همسر موردتوجه قرار دهند ازجمله ایمان و اعتقادات مذهبی، تناسب سنی، تناسب تحصیلی، زمینه‌های تربیتی و فرهنگی خانواده، وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، تناسب و تفاهم به‌جای تطابق و تشابه سلیقه عواطف و احساسات و نگرش به زندگی (صافی، ۱۳۸۶، ص ۳۵). توجه کنند. یکی دیگر از مواردی که مورد تأکید اسلام است و نقش مهمی در همسرگزینی دارد رعایت همسان همسری یا کفویت است. صرف‌نظر از توجه به ملاک‌های گزینش همسر مناسب به‌طورکلی انتخاب همسان به‌عنوان یک قاعده‌ی جهانی همسرگزینی پذیرفته‌شده است تشابه و همسان همسری در مکان زندگی و تولد طبقه‌ی اجتماعی، صفات اخلاقی و ویژگی‌های روان‌شناختی، دین و مذهب، سن و سال و ویژگی‌های فرهنگی و نژادی مورد تأکید بیشتر محققان قرارگرفته است (ساروخانی، ۱۳۷۰، ص ۵۸). مهم‌ترین مسئله در کفویت ایمان و اعتقادات مذهبی است.
چنان‌که قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید:” الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات (نور/۲۶) زنان ناپاک براى مردان ناپاک و مردان ناپاک براى زنان ناپاک وزنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک". زنان خبیث و آلوده این لیاقت و شایستگى را ندارند که با مردان پاک‌دامن ازدواج نمایند؛ و برفرض اینکه آنان خواهان یک چنین موضوعى باشند بدیهى است که مردان پاک‌دامن نمى‏پذیرند. پس: به‌ناچار یک زن آلوده‏اى مال مردانى آلوده خواهد بود. کما اینکه مردان خبیث و آلوده هم این شایستگى و صلاحیت را ندارند که با زنانى پاک‌دامن ازدواج کنند؛ و برفرض اینکه آنان یک چنین پیشنهادى را بکنند زنان پاک‌دامن نخواهند پذیرفت (نجفی خمینی، ۱۳۹۸، ج ۱۴، ص ۶۰).
بنابراین ازنظر قرآن دو زوج باید هم‌کفو یکدیگر باشند چراکه در این صورت همدیگر را بیشتر درک می‌کنند. پیامبر (ص) دراین‌باره می‌فرمایند: «به اشخاص همشان زن بدهید و از اشخاص همشان زن بگیرید و محل نطفه‌های خود را به‌دقت انتخاب کنید»(پاینده، ۱۳۸۲، ص ۵۱۱)؛ بنابراین اگر فرایند همسرگزینی به نحوی درست و با توجه موارد بالا صورت گیرد، خشونت و تعارضات خانوادگی از بین می‌رود فرزندان در چنین خانواده‌های درست تربیت می‌شوند و این باعث استحکام پیوند خانوادگی می‌شود که این خود نهایتاً جامعه‌ی سالم و به‌دوراز آشفتگی را به دنبال دارد.
۴-۴- تقویت دین‌داری:
انسان ذاتاً و فطرتاً در پی پرستش است. علامه طباطبایی معتقد است که مفاهیم خدا و دین با طبیعت عقلانی و منطقی بشر و همچنین با تمایلات فطری و ذاتی او ارتباط دارند و نیاز به جستجوی علل خاص برای آن نیست. ازآنجایی‌که امروزه جوامع بشری بابی­معنایی در زندگی روبه‌رو هستند و انسان امروز دچار تحیر، سرگردانی، اضطراب و فقدان آرامش شده است بنابراین جامعه‌ی انسانی نیازمند نیروی قوی است تا او را از این وضعیت اسف‌بار نجات دهد؛ و ازآنجایی‌که مبانی اصلی دین ارزش‌های انسانی و معنوی است پس ازاینجا نقش اساسی دین در جامعه روشن می‌رود. دین موجب ثبات و استمرار جامعه است، دین ارزش‌ها را می‌آفریند و هنجارها را شکل می‌دهد به ارزش‌های ثابت اخلاقی قداست می‌بخشد زندگی انسان از آن معنی می‌گیرد و راهنمایی مؤثری برای هدایت و سعادت انسان در دنیا و آخرت است، دین برای جامعه معنایی از اجتماع و اجماع را به وجود می‌آورد و آن را تحکیم می‌بخشد رفتارهای ضداجتماعی را منع نموده و راه‌هایی را برای انسجام دوباره‌ی متخلفین پیشنهاد می‌کند (تنهایی، ۱۳۹۰، ص ۵). پس ایمان به خداوند نیرومندترین چیزی است که باعث سعادت انسان می­ شود و با ایجاد امید انگیزه و مثبت نگری موجب سلامتی افراد جامعه می‌شود.
قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید: “هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِین (فتح/۴) اوست که بر دل‌های مؤمنان آرامش فرستاد". در تفسیر این آیه آمده است که سکینه عبارت است از آرامش قلبى که در تعظیم خدا و رسول دارند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج ۲۳، ص ۱۱۱). همچنین آمده، مراد از” سکینت” آرامش و سکون نفس و ثبات و اطمینان آن به عقایدی است که به آن ایمان آورده‌اند (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۸، ص ۳۸۶). «بر این اساس است که ایمان مذهبی موجب معنا بخشیدن به زندگی و ایجاد حس رضایت و امید به آینده در افراد و درنتیجه سازگاری آنان با ناملایمات زندگی می‌شود افراد دین‌دار در صورت برخورد با مشکلاتی مانند فقر و ناسازگاری‌های خانوادگی دچار یاس نمی‌شوند بلکه دل به وعده‌های الهی روشن دارند و با حلاوت ایمان و یاد خدا تلخی‌های زندگی را به شیرینی مبدل می‌سازند» (بستان، ۱۳۹۰، ص ۱۸۸).
بنابراین تربیت نیروهای جامعه که اخلاق دینی و اسلامی داشته باشند خود یکی از راهکارهای مهم ساختن جامعه‌ی سالم است؛ و این تربیت باید از خانواده آغاز شود چراکه ایمان به خدا و دستورات دینی از مهم‌ترین عوامل استحکام خانواده به شمار می‌آید. در تحقیقی که از پرونده‌ی دختران فراری و مصاحبه‌ی با آن‌ها انجام شد این نتیجه به دست آمد که بیشتر دختران فراری از خانواده‌های هستند که یا کاملاً بی‌دین بوده و یا التزام آن‌ها به دین‌داری در حد صفر بوده است و همچنین سطح اعتقاد و آگاهی آنان به مذهب و التزام عملی به دین در حد بسیار پایین بوده است (مهکام، ۱۳۸۳، ص ۱۰۲). عمل به دستورات دینی و پایبندی زوج‌ها به دین باعث ایجاد احساس وظیفه در آنان در قبال همسر و فرزندان و تربیت صحیح فرزندان می‌شود که این موجب پایداری هر چه بیشتر خانواده می‌شود. درواقع، دین با ایجاد تعهد و حس مسئولیت در انسان نسبت به همنوعانش و افراد اجتماع و افشاندن بذر صلح و صفا و علاقه نسبت به یکدیگر موجب می‌شود که در اجتماع نیز همبستگی اجتماعی و روابط سالم برقرار شود (آقاپور، ۱۳۹۱، ص ۱۰۸)؛ بنابراین کارکرد اجتماعی کنونی دین رساندن نوع بشر به سطح جدیدی از حیات اجتماعی است که مشخصه اصلی آن عدم خشونت است (دیویس، ۱۳۸۷، ص ۱۲۳). پس دین انسان‌ها را بالنده می‌کند و تقویت دین‌داری باعث ایجاد جامعه‌ی سالم می‌شود.
۴-۵- آگاهی بخشی از پیامدهای طلاق:
طلاق از مهم‌ترین آسیب‌های اجتماعی است که پیامدهای نگران‌کننده‌ای را به دنبال دارد که بنیاد خانواده را متزلزل می‌کند و وقتی بنیاد خانواده متزلزل شد بنیاد کل نظام جامعه متزلزل می‌شود. اصطلاح طلاق دلالت دارد بر انحلال یک رابطه‌ی زناشویی رسمی و قانونی درزمانی که هر دو طرف هنوز در قید حیات‌اند و پس از وقوع آن می‌توانند بار دیگر ازدواج کنند (بستان، ۱۳۸۸، ص ۲۶۷). طلاق هم مردان هم زنان و هم فرزندان خانواده را به نابودی می‌کشاند. ازدواج سنگ بنای تأسیس قدیمی‌ترین و درعین‌حال اساسی‌ترین نهادی است که جامعه بر آن تکیه زده و قوام‌یافته است بدین ترتیب صحت و استحکام آن سلامت و پایداری اجتماع بشری را در پی دارد و برعکس طلاق مرثیه‌ای برای این سلامت و پایداری زندگی مشترک است که می‌تواند بیشترین لذات را داشته باشد، طلاق به‌صورت ناهنجاری‌های اجتماعی در کنار پدیده‌های چون اعتیاد، بیکاری، دختران فراری و فقر در جامعه فریاد می‌کشد و قربانیانی را نیز به همراه دارد قربانیانی که فرزند نام دارند و یا زن و مرد و حتی جامعه و پیامدهای را به دنبال دارد که زندگی را برای فرد طلاق گرفته دشوار می‌کند که جامعه را نیز با معضلاتی روبه‌رو می‌کند ازجمله ۱- مشکلات مالی ۲- مشکلات عاطفی ۳- مشکلات جنسی ۴- نداشتن امنیت ۵- مشکلات در پرورش و کنترل فرزندان، کودکان طلاق اکثراً دچار اضطراب عاطفی شدیدی هستند که خود یکی از علل عمده‌ی بزهکاری در کودکان است. بر اساس همین مشکلات است که در اسلام طلاق امر ناپسندی است که برای جلوگیری از آن از هر وسیله‌ای استفاده‌شده است. توصیه‌های فراوان اسلام در مورد بردباری و گذشت همسران نسبت به یکدیگر و تحمل نارسایی‌های اقتصادی و دیگر مشکلات زناشویی از آن حکایت دارند که اسلام در صورت وجود مشکلات قابل‌تحمل نیز طلاق را مغبوض می‌شمارد و تا حد امکان می‌کشد از فروپاشی بنای مقدس خانواده جلوگیری کند (بستان، ۱۳۸۸، ص ۲۴۴).
قرآن کریم در این رابطه می‌فرماید: “وَ آن خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِمافَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما (نساء/۳۵) اگر از اختلاف میان زن و شوى آگاه شدید، داورى از کسان مرد و داورى از کسان زن برگزینید. اگر آن دو را قصد اصلاح باشد خدامیانشان موافقت پدید مى‏آورد". در تفسیر این آیه آمده است کلمه (شقاق) به معناى قهر کردن و عداوت است، خداى سبحان براى مواردى که احتمال برود کار زن و شوهر به دشمنى بیانجامد دستور داده یک حکم از طرف زن و یک حکم از طرف مرد به مسئله رسیدگى کنند و معناى اینکه فرمود:" إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما این است که اگر واقعاً دو طرف نزاع بنای اصلاح داشته باشند و عناد و لجبازى در کارشان نباشد خداى تعالى به‌وسیله این دو حکم بین آن دو توافق و اصلاح برقرار مى‏کند (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۴، ص ۵۴۷).
بنابراین درجایی که زمینه‌ی طلاق در خانواده فراهم‌شده باشد قرآن کریم می‌فرماید هریک از زوجین نماینده‌ای از اقوام خویش را به‌عنوان داور تعیین کرده تا اختلافات و مشاجرات زوجین را بررسی کرده و تمام تلاش خود را برای حل اختلاف بکار برند و درصورتی‌که نهایتاً داوران جدایی و طلاق را تشخیص دادن طلاق انجام گیرد. پس همان‌گونه که پیداست طلاق در اسلام مذمت شده است، پیامبر اکرم فرمودند: هیچ‌چیز نزد خداوند محبوب‌تر از خانه‌ای نیست که به‌واسطه‌ی ازدواج آباد شود و هیچ‌چیز مبغوض تر از خانه‌ای نیست که در اسلام به‌واسطه‌ی طلاق خراب شود (حر عاملی، ۱۴۰۹، ج ۲۲، ص ۷). همچنین امام صادق (ع) دراین‌باره فرمودند: «چیزی از امور حلال در پیشگاه خداوند مبغوض تر از طلاق نیست» (همان، ص ۸)؛ اما باوجود مذمت طلاق در اسلام برخلاف برخی ادیان که آن را امری حرام و ممنوع دانسته‌اند آن را به‌عنوان راه چاره در شرایط خاص حلال دانسته است.
در قرآن کریم می‌فرماید: “وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِه (نساء/۱۳۰) و اگر آن دو از یکدیگر جدا شوند خدا هر دو را به کمال فضل خویش بى‏نیاز سازد". در تفسیر مجمع‌البیان ذیل این آیه آمده است اگر هرکدام از آن‌ها از مصلحت دیگرى امتناع کند، به‌طوری‌که زن حق خود را در مورد قسمت و نفقه و لباس و حسن معاشرت، به‌طور کامل بخواهد و مرد هم از اجابت او خوددارى کند و کار آن‌ها به طلاق و جدایى بکشد، خداوند از فضل و روزى بیکران خود هر دو را بی‌نیاز مى‏گرداند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج ۶، ص ۸۲)؛ بنابراین همان‌گونه که پیداست طلاق در اسلام برای مواردی وضع‌شده است که کارکردهای مطلوب خانواده با اختلافات جدی روبه‌رو شود و ادامه زندگی مشترک مفاسدی بیش از پیامدهای منفی طلاق به بار آورد در این موارد است که اسلام حکم به جواز یا رجحان و احیاناً لزوم طلاق کرده است (مشایخی، ۱۳۸۷، ص ۱۹۲)؛ بنابراین طلاق موجب ویرانی نهاد خانواده می‌شود و بنیان آن را نابود می‌کند و به این وسیله باعث ایجاد معضلات زیادی در جامعه می‌شود به‌گونه‌ای که امنیت و سلامت آن را از بین می‌برد؛ و دستور طلاق در اسلام فقط برای موارد خاص که ممکن است مشکلات بیشتری را به دنبال داشته باشد داده‌شده است.
۴-۶- فرهنگ­سازی عفو و بخشش:
عفو و بخشش که به معنای گذشتن از خطای دیگری است یکی از فضیلت‌های اخلاقی است که در روابط انسانی به وجود می‌آید. ازآنجایی‌که انسان‌ها در اجتماع زندگی می‌کند مسلماً افراد سلیقه‌ها و اخلاقیات متفاوتی با یکدیگر دارند بنابراین رنجش پدیده‌ای طبیعی است همه افراد از یکدیگر رنجیده‌خاطر می‌شوند، رنجش می‌تواند موجب خشم، تنفر، حسادت و…دیگران شود. درواقع احساسات منفی و رنجش از دیگران از اختلالاتی مانند اضطراب افسردگی و خودکم‌بینی نشأت می‌گیرد که این‌ها همه به سیستم تربیتی مربوط می‌شود پس نقش خانواده در اینجا روشن می‌شود که در تربیت فرزندان به نقش مؤثر عفو و گذشت توجه کنند. چراکه عفو و بخشش زمینه‌ی مناسبی را برای ایجاد آرامش در محیط خانواده و جامعه فراهم می‌کند؛ بنابراین در محیط خانواده، مرد باید با زبان خوش و ایجاد حسن تفاهم همسرش را مطابق دلخواه تربیت کند و جلوی خطاها و لغزش‌های او را بگیرد اما اگر گاه‌وبیگاه مرتکب خطا شد بازهم بهتر است که مرد خطاهای کوچک او را نادیده بگیرد و در مقابلش سرسختی نشان ندهد و درصدد انتقام‌جویی برنیاید مرد عاقل باید عواقب امر را به‌خوبی بسنجد و آثار سختگیری را با آثار عفو و بخشش مقایسه کند در این صورت یقیناً عفو و بخشش را ترجیح می‌دهد (امینی، ۱۳۸۷، ص ۱۱۵). خداوند در هنگام طلاق زن از مرد حق‌وحقوق و حدود را مشخص می‌کند و پس‌ازآن به گذشت و فداکاری و بخشش به هنگام طلاق فرامی‌خواند.
می‌فرماید: “وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَهً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُم إِلَّا أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاح وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى (بقره/۲۳۷) اگر برایشان مهرى معین کرده‏اید و پیش از نزدیکى طلاقشان می‌گویید، نصف آنچه مقرر کرده‏اید بپردازید مگر آنکه ایشان خود، یا کسى که عقد نکاح به دست اوست، آن را ببخشد؛ و بخشیدن شما به پرهیزگارى نزدیک‌تر است". قبل از ادخال بر مرد واجب است که نصف آن مهر معین‌شده را به ایشان بدهید، مگر اینکه خود آن زنان طلاقى و یا ولى آنان نصف مهر را ببخشند، که در این صورت همه مهر ساقط می‌شود آیه شریفه بخشیدن نصف مهر را به تقوا نزدیک‏تر شمرده است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۳۶۸). «پس حوزه عفو و بخشش بسیار گسترده است در مسائل شخصی به‌ویژه در معاشرت و همزیستی اجتماعی که با حقوق دیگران در تقابل نیست اصل بر تسامح و مدارا و گذشت است ازاین‌رو توسل به خشونت جز به هنگام ضرورت مجاز نیست» (ایمانی فر، ۱۳۹۱، ص ۱۵۵).
بنابراین عفو و بخشش از بهترین راهکارها تحکیم روابط خانوادگی و یکی از حقوق اخلاقی اجتماعی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر و کلید حل اختلافات در محیط خانواده و جامعه است. «عفو و بخشش باعث سلامت روانی و جسمانی، آرامش و آسایش، برکت و فزونی روزی و تبدیل کینه‌ها و دشمنی‌ها به محبت و دوستی و امنیت و جذب افراد به دین و تربیت خانواده و کودکان می‌شود» (ایروانی، ۱۳۸۴، ص ۱۵۱). به‌گونه‌ای که نبود عفو و بخشش در جامعه باعث می‌شود بین افراد جامعه جدایی افتد و افراد در زندگی خود احساس ناامنی کنند. عفو و بخشش خصومت را از بین می‌برد و موجب سلامت افراد و ارتباط بیشتر آنان با یکدیگر و درنتیجه رضایت بیشتر از زندگی می‌شود.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:” وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِش وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون (شوری/۳۷) و آن‌کسان که از گناهان بزرگ و زشتی‌ها اجتناب مى‏کنند و چون در خشم شوند خطاها را مى‏بخشایند". یعنى: هرگاه در اثر ستمى که به آنان رسیده است خشمناک شوند، طرف خود را مى‏بخشند فواحش جمع فاحشه است که عبارت باشد از زشت‌ترین عمل و مغفرت در آیه مربوط به ستم‌هایی است که نسبت به آنان می‌شود، که اگر آن را عفو کنند کارى است پسندیده و شایسته ستایش انجام داده‌اند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج ۲۲، ص ۱۵۴). پس همان‌گونه که پیداست خداوند عفو و بخشش را امری پسندیده و نیکو می‌داند و کار بخشش گر را موردستایش قرار داده است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «عفو و بخشش را شیوه‌ی کار خود قرار دهید زیرا بخشش و گذشت جز بر عزت انسان نمی‌افزاید پس نسبت به یکدیگر گذشت داشته باشید تا خدا شمارا عزیز کند» (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۲، ص ۱۰۸)؛ بنابراین، چون‌که انسان‌ها در جامعه زندگی می‌کنند و در ارتباط با همدیگر قرار دارند و ممکن است از اخلاقیات همدیگر دچار رنجش شوند بهتر است در این مواقع همدیگر را مورد عفو و بخشش قرار دهند همان‌گونه که خداوند کار بخشنده را ستایش کرده است و این امر باید زمینه‌اش از خانواده شروع شود؛ که این خود سبب می‌شود افراد ارتباط سالم و به‌دوراز تنفر و رنجش را داشته باشنده درنتیجه آن محیط جامعه از سلامت برخوردار خواهد شد.
۴-۷- پایبندی به مناسک و شعائر دینی:
دین از دو رکن باورها و اعمال تشکیل‌شده است و بین این دو ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. مناسک و شعائر عبارت است از اعمالی که به رفتار مربوط است و درواقع این رفتارها، باورها و اعتقادات دینی را از فراموشی مصون می‌دارد. پس مناسک و شعائر دینی بخش وسیعی از رفتارهای فردی و اجتماعی ما را تشکیل می‌دهد، اعمالی مانند نماز، روزه، حج و… بنابراین دین عقیده‌ای صرف نیست بلکه باید همراه مناسک و شعائر باشد؛ که انسان ابتدا این‌ها را از درون خانواده میاموزد و با آن‌ها انس پیدا می‌کند که انجام آن‌ها در خانواده موجب پیوند عاطفی بیشتر میان اعضای خانواده می‌شود به‌عنوان‌مثال نماز تشویش و اضطراب در خانواده را از بین می‌برد همچنین نمازخواندن ریشه‌ی بی‌عفتی را از بین می‌برد و باعث استحکام پیوند خانواده می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت