اگر کسی نیکویی را به بدی و خیر را به شر مقابله روا دارد.
(همان، ص ۱۳۶)
دین به دنیا فروشند، یوسف بفروشند تا چه خرند.
(گلستان سعدی، از روی نسخه فروغی، ص ۱۵۷)
ظاهر حالش به نعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی همچنان در وی متمکن تا به جایی که نانی به جانی از دست ندادی.
(همان، ص ۸۹)
هر آنکه کنج قناعت به گنج دنیا داد فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
(حافظ، غزل ۴۷۷)
همی گویم که « دنیا را به دین از دیو بخریدم اگر دنیا همی خواهی بده دین و ببر دنیا. »
(تازیانه های سلوک، دکتر شفیعی کدکنی ص ۷۴)
اجازت فرمای تا وزیر را بکشم آنگه به قصاص او بفرمای خون مرا ریختن تا بحق کشته باشی.
(گلستان سعدی، از روی نسخه فروغی، ص ۴۰)
ناچار ما را این خون بباید خواست تا کشنده داماد را بکشیم به خون و ملک میراث بگیریم.
(تاریخ بیهقی، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ج ۳، ص ۱۱۰۹)
فَلَیتَ لِی بِهم قواً اذا رَکَبُوا سَنُّوا الإغارهَ فُرساناً و رکبانا
یعنی ای کاش برای من بدل از این قوم،‌جماعتی بود که هر گاه سوار بر مرکب های خویش می شدند، متفرق می شدند به جهت غارت کردن در حالی که سوار بر اسب و شتر بودند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

لفظ باء در « فلَیْتَ لی بهم قوماً » بیانگر معنای بدلیت است :‌« فلَیْتَ لی بدلهم قوماً »
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثالث، ص ۱۶۸)
« أمّا وَ اللّه لَوَدِدْتُ أنَّ لی بِکُمْ ألْفَ فارسٍ مِنْ بنی فراسِ بنِ غنمٍ »
یعنی :‌‌آگاه باشید به خدا سوگند دوست داشتم به جای شما هزار سوار از فرزندان فراس بن غنم که به غیرت و شجاعت مشهور بودند ) برای من بود.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب، حسینی، ج ۲، ص ۲۳)
اؤلئکَ الذینَ اشْتَرَوا الحیاهَ الدنیا بِالاخرهِ. «بقره ، ۱۶»
کسانی که خریدند زندگی دنیا را در عوض آخرت.
(شرح ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله ابن عقیل، المجلد الثانی، ص ۲۲)
اشتریتُ الفرسَ بالفِ درهمٍ .
(همان …)
اسب را خریدم در عوض هزار درهم
« ما یَسُرُّنی بها حُمْرُ النَّعَم »
خوشحال نمی کند مرا بدل آن شترهای گرانبها (جامع الدروس العربیه،‌غلایینی، الجزء الثالث، ص ۱۶۸)
« باعُ الکفَرِ بالایمانِ » (فرهنگ بزرگ جامع نوین، سیاح، ج ۱، ص ۶۸)
فروخت کفر را در عوض ایمان
۹- قسم
بداغ بندگی مردن برین در به جان او که از ملک جهان به
(حافظ،‌غزل ۴۱۹)

به خدائی که تویی بنده بگزیده او که برین چا کر دیرینه کسی نگزینی
(همان،‌غزل ۴۸۴)
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز  
  بیارِ یک جهتِ حق گزار ما نرسد
(همان، غزل ۱۵۶)
بالله ار برمن توان بستن به مسمار قضا  
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت