۳-۴-۲-۲) تشریح مدل"اثر انداره بازار”

عاصم اغلو در تفسیر خود از اندازه بازار، بحث را با این مقدمه شروع می‌کند که فنون تولیدی جدید، در ماهیت و سرشت خود، مکمل مهارت‌ها‌ نیستند، اما به وسیله تغییرات در طراحی‌ تجهیزات تولیدی، مکمل مهارت‌ها‌ می‌گردند. فنون تولیدی که اختراع می‌شوند، غیر رقابتی هستند و می‌توانند توسط شرکت‌ها‌ و کارگران زیادی با هزینه نهایی پایین مورد استفاده قرار بگیرند. هنگامی‌که کارگر ماهر بیشتری وجود دارد، بازار برای فن‌آوری‌های مکمل مهارت بزرگ‌تر است. بنابراین مخترعین قادر خواهند بود سود بیشتری به دست بیاورند و تلاش بیشتری برای اختراع فن‌آوری‌ها‌ی مکمل مهارت اختصاص خواهند داد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علاوه بر این، عاصم‌اغلو اولین تفسیر را برای افزایش سرعت تغییرات فنی مهارت محور ارائه کرد. ایده اصلی وی این است که عرضه نسبی افزوده شده نیروی کار با آموزش دانشگاهی در دهه ۷۰ میلادی، دلیل انتقال جهت تغییرات فنی بوده، که به دلیل اثر اندازه بازار، نسبت به گذشته مهارت‌محورتر شده است. اثر اندازه بازار در واقع بیان‌گر این حقیقت است که افزایش در تعداد کارگان ماهر، اندازه بازار را برای فنون تولیدی مکمل مهارت، افزایش می‌دهد. به عبارت دیگر عرضه نسبی بزرگ‌تر یک عامل می‌تواند منجر به مکمل شدن سریع‌تر فنون تولید با این عوامل گردد(عاصم اغلو، ۱۹۹۴). زمانی که کارگر ماهر بیشتری وجود دارد، بازار برای تکنولوژی‌ها‌یی که متمم مهارت‌ها‌ هستند (مهارت‌ها‌ را تکمیل می‌کنند) بزرگ‌تر است، از این رو تعداد بیشتری از این فنون اختراع خواهند گردید و فنون جدید متمم مهارت‌ها‌ خواهند شد(عاصم اغلو، ۱۹۹۸).
در مدل به کار رفته در تفسیر اندازه بازار، این گونه فرض شده است که ستاده نهایی توسط دو نوع نهاده واسطه‌ای تولید می‌گردد: یکی از این نهاده‌ها، برای انجام این کار به فارغ‌التحصیلان دانشگاهی احتیاج دارد (نهاده‌ی تولیدی مهارت‌بر) و دیگری می‌تواند توسط فارغ‌التحصیلان دبیرستانی انجام گیرد. پیشرفت فنی نیز، از نوآوری‌ها‌یی که کیفیت تولیدات واسطه‌ای را بهبود می‌بخشد نشات می‌گیرد. شرکتی که به فعالیت‌هایR&D مشغول است، باید خود را در جهت بهبود یک نوع تولید واسطه‌ای(از میان نهاده‌های واسطه‌ای دیگر) هدایت کند. انتخاب شرکت مذکور برای هدایت منابع اختصاص یافته برای فعالیت‌های تحقیق و توسعه به سمت یک نوع تولید واسطه‌ای، از طریق ملاحظات سوددهی کنترل می‌گردد. هنگامی‌که عرضه نسبی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بالا می‌رود، سوددهی نسبی ناشی از ایجاد بهبودی در تولیداتی که مهارت‌محور هستند نیز افزایش خواهد یافت؛ مشروط بر این که کشش جانشینی بین دو نوع تولید واسطه‌ای در بخش کالاهای نهایی به اندازه کافی بزرگ باشد. نتیجه این است که بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس، در اقتصادی که در آن تغییرات فن‌آوری درون‌زا است، رخ می کند، که تحت آن، افزایش در عرضه تعدادی از کالاها و خدمات، می‌تواند منجر به افزایش قیمت‌های نسبی گردد (آگیون،‌ ها‌ویت، ویولانت، ۲۰۰۱).
در این‌جا به منظور درون‌زا کردن شتاب در تغییرات فنی مهارت‌محور، مدل"اثر اندازه بازار” معرفی می‌گردد. در این مدل، فرض می‌گردد که زمان گسسته است و در هر دوره، ستاده نهایی با بهره گرفتن از دو نوع نهاده واسطه‌ای و بر طبق رابطه زیر تولید می‌شود:
(۳-۳۳)
 نشان دهنده نهاده‌ای است که با نیروی کار ناماهر و ، نهاده واسطه‌ای است که توسط نیروی کار ماهر تولید می‌شود. نهاده‌ها‌ی  و  نیز به ترتیب با بهره گرفتن از نیروی کار ماهر و غیر‌ماهر بر طبق فن‌آوری کاب‌_داگلاس[۷۹] زیر تولید می‌گردد:
(۳-۳۴)
(۳-۳۵)
که  و  و  بر بهره‌وری ماشین آلات تخصص یافته‌ی استفاده شده توسط نیروی کار ماهر و غیرماهر، برای تولید کالای واسطه‌ای و دلالت می‌کنند. و  و  بر واحدهای استخدام شده از نیروی کار ماهر و غیر ماهر دلالت دارند. در این‌جا زنجیره‌ای از تولید کننده‌ها‌ی بالقوه فرض می‌گردد، اما در هر دوره، تنها یک موسسه می‌داند چگونه یک پیشرفت فن‌آورانه ایجاد کند. آن موسسه اندازه این فن‌آوری و هم‌چنین رانت انحصاری خویش را، از طریق افزایش مخارج سرمایه‌گذاری در R&D افزایش می‌دهد. برای ساده سازی فرض می‌شود که نوآوری بعد از یک دوره تقلید می‌شود. بنابراین یک مخترع، رانت انحصاری را تنها در یک دوره به دست می‌آورد. پس اگر  بر بهره‌وری سطح پیشرو در بخش  در دوره  باشد و  بر سرمایه گذاری R&D در بخش  در زمان  دلالت کند، سرمایه گذاری کل درR&D باید از قید زیر پیروی کند :
(۳-۳۶)
که  عرضه کل نهاده R&D می‌باشد. اکنون فرض کنید رابطه زیر، رشد بهره‌وری در یک دوره نسبت به دوره قبل را نشان دهد:
(۳-۳۷)
برای سطح بهره‌وری داده شده  ، شرکت نوآوردر بخش  در زمان  ،از طریق انجام بیشینه سازی زیر تصمیم استخدام نیروی کار خویش را اتخاذ می‌کند:
(۳-۳۸)
که  ، نشان دهنده معادله سود شرکت  در بخش  است. بر طبق بیشینه سازی سود،معادله‌ی استخدام نیروی کار برای شرکت، به صورت زیر نتیجه می‌گردد:
(۳-۳۹)
در این جا  کشش تولیدی عامل نیروی کار و  پرداختی به نیروی کار در بخش j می‌باشد. هم‌چنین در تعادل، شرکت مخترع در زمان  باید بین انجام سرمایه‌گذاری R&D در بخش  یا بخش  بی‌تفاوت باشد. بنابراین در تعادل، رابطه زیر باید برقرار بماند:
(۳-۴۰)
به عبارت دیگر، افزایش در درآمد نهایی تولید توسط یک واحد اضافی R&D در دو بخش باید برابر باشد. با بهره گرفتن از قضیه پوش[۸۰]، این معادله می‌تواند به صورت زیر ساده‌تر شود:
(۳-۴۱)
و  را بیان‌گر بهره‌وری نسبی نیروی کار ماهر به نیروی کار غیرماهر در نظر بگیرید. با بهره گرفتن از معادله تقاضای نیروی کار(۳-۳۹) و با فرض تسویه بازار  و  که  و  بر عرضه نیروی کار ماهر و غیرماهر دلالت دارد، تعادل پاداش مهارت،  ، در زمان  این گونه بیان می‌شود:
(۳-۴۲)
و از معادلات (۳-۳۷) و (۳-۳۹) معادله‌ی بهره‌وری نیروی کار به دست می‌آید:
(۳-۴۳)
در واقع طبق معادله (۳-۴۴)،افزایش عرضه نسبی نیروی کار ماهر، بهره‌وری نسبی نیروی کار را افزایش می‌دهد. همان‌طور که عرضه نسبی نیروی کار افزایش می‌یابد، اندازه نسبی رانت انحصاری برای شرکت به کار برنده فن‌آوری جدید را افزایش می‌دهد، که در نتیجه‌ی آن، بخش واسطه‌ای که با نیروی کار ماهر فعالیت می‌کند، توسط شرکت هدف‌گیری می‌شود و از آن طریق، بهره‌وری نسبی بخش ماهر افزایش می‌یابد(آگیون، ۲۰۰۲).

۳-۵) خلاصه فصل

در فصل حاضر، ابتدا در قسمت روش پژوهش، به بیان روش ارزیابی و پاسخ‌گویی به سوال‌ها پژوهش، پرداخته شد. در ادامه و در قسمت اول برای بررسی نرخ رشد جمعیت، مدل‌ ساموئلسون، به طور کامل تببین و ارائه گردید. در این مدل ساموئلسون، مدل سولو را که در آن سرمایه نقش محوری ایفا می‌کند با مدل نسل‌های همپوشان ترکیب نمود و به وسیله آن نشان داد که نرخ رشد بهینه برای جمعیت وجود دارد، که طلایی‌ترین وضعیت قاعده طلایی را به وجود می‌آورد. سپس، در قسمت دوم برای بررسی اثر اندازه جمعیت بر رشد اقتصادی دو مدل اثر مقیاس و اثر اندازه بازار به طور کامل تشریح شد. در فصل چهارم، به تحلیل هر یک از مدل‌های ارائه شده در فصل حاضر پرداخته خواهد شد.
فصل چهارم
تحلیل الگوی پژوهش

۴- ۱) مقدمه

پژوهش حاضر دارای دو محور و هدف کلی می‌باشد. هدف اول، تحلیل و نقد نظریه نرخ بهینه برای جمعیت و قضیه خوش‌اقبالی و هدف دوم تحلیل اثر جمعیت بر رشد اقتصادی است. در این راستا، در فصل سوم، به معرفی نظریات ساموئلسون در رابطه با مقاله‌های (۱۹۵۸) و (۱۹۷۵) پرداخته شده است. هم‌چنین سعی شده است اثر افزایش نرخ رشد جمعیت بر رفاه و مصرف بین‌زمانی برای اقتصاد ایران کالیبره شود. در ادامه برای تحقیق اثر اندازه جمعیت بر رشد اقتصادی، مدل‎های اثر مقیاس و اثر اندازه بازار تببین شده است. فصل حاضر در پی تحلیل مدل‌های مذکور است تا از این طریق بتواند به پاسخ گویی به فرضیات پژوهش نایل شود.

۴-۲) تحلیل و نقد نظریه نرخ بهینه برای جمعیت و قضیه خوش اقبالی

ساموئلسون (۱۹۵۸) نشان داد که رشد بالاتر جمعیت، از نظر رفاه، نتیجه بهتری را در پی خواهد داشت. زیرا کودکان بیشتر به معنای پشتیبانی بهتر برای والدین در دوران بازنشستگی است. هم‌چنین ساموئلسون در سال ۱۹۷۵ در چارچوب یک مدل همپوشانی بین‌نسلی نرخ بهینه‌ای برای رشد جمعیت معرفی کرد. تجزیه و تحلیل ذکر شده که در آن دوره‌های مختلف، کار و بازنشستگی و هم‌چنین سرمایه‌گذاری در کالاهای سرمایه‌ای در نظر گرفته شده است و شرایط مطلوب برای نرخ رشد جمعیت متوسط برقرار است، به عنوان قضیه‌ی مصطلح خوش اقبالی بیان می‌شود.
در این مدل تابع مطلوبیت ترتیبی شبه مقعر از مصرف سرانه دوره‌ی جوانی که فرد در آن کار می‌کند و دوره‌ی پیری و بازنشستگی به صورت زیر در نظر گرفته می‌شود:
(۴-۱)

که در آن  و  به ترتیب مصرف دوره‌ی جوانی و پیری هستند.
در ادامه با تصریح توابع تولید و مطلوبیت (روابط (۳-۲) و (۳-۳) از فصل سوم) و فرض رشد نمایی نرخ رشد ثابت تعادلی، تابع مطلوبیت حالت پایدار، به فرم زیر در می‌آید:

(۴-۲)
جایی که بهینه سرمایه سرانه،  ، مصرف سرانه دوره پیری،  و مصرف سرانه دوره جوانی،  اتفاق می‌افتد:
(۴-۳)

این شرط بیان می‌کندکه باید کارایی نهایی سرمایه برابر با نرخ رشد جمعیت باشد. این نتیجه، دقیقا منطبق با نتیجه‌ای است که رمزی برای به دست آمدن مصرف (پس‌انداز) بهینه بین‌زمانی بیان نموده است.
همچنین رابطه زیر حاصل می‌شود:
(۴-۴)
حال برای به دست آوردن بهینه g باید g شرایط مرتبه اول را برقرار سازد. در این راستا، از معادله (۴-۲) به رابطه‌ی (۴-۵) می‌رسد که بر طبق آن  از رابطه زیر به دست می‌آید:
(۴-۵)
در این رابطه،  همان نرخ بهینه جمعیت است که در مدل ساموئلسون تعیین می‌شود. در مدل ساموئلسون، در هر نرخ رشد جمعیت اختیاری، پس‌انداز بخش خصوصی، قاعده طلایی را برای مصرف سرانه و سرمایه سرانه دیگر برقرار نمی‌سازد. هم‌چنین در یک نرخ رشد جمعیت بالا، پس‌انداز در چرخه زندگی نمی‌تواند نرخ بهره بهینه‌ای برای مطابقت با تشکیل سرمایه مورد نیاز برای گسترش سرمایه در مقایسه با رشد سریع نیروی کار برای تولید فراهم آورد. هم‌چنین در مقادیر پایین نرخ رشد جمعیت، منجر به تولید ناکارا می‌گردد. بنابراین اگر نرخ رشد جمعیت را داده شده فرض کنیم و جامعه برای رسیدن به بهینه قاعده طلایی اصرار داشته باشد، آن‌گاه جامعه باید بدهی‌های عمومی را کم کند، یا به سیستم‌های اجتماعی اجباری تامین اجتماعی متوسل شود. در نتیجه در یک نرخ رشد جمعیت پایین، پس‌انداز خصوصی موجب می‌شود که سیستم بازنشستگی نظام پرداخت جاری، مالیات بیشتری از نسل جوان برای نسل پیر دریافت نماید، تا پس‌انداز خصوصی بتواند سرمایه‌های لازم را تشکیل بدهد که در غیر این صورت سبب کاهشی مطلوب در پس‌انداز کل می‌گردد و زمانی که نرخ رشد جمعیت بالایی، نرخ بهینه باشد سیستم‌های اجتماعی اجباری تامین اجتماعی، در یک مقیاس وسیع از سرمایه‌های حقیقی، سرمایه گذاری می‌کنند که این نمی‌تواند در سیستم بازنشستگی نظام پرداخت جاری برقرار شود.
با توجه به این نکات، ساموئلسون به ارائه قضیه خوش اقبالی می‌پردازد. این قضیه، با این گزاره بیان می‌شود:” در هر نرخ بهینه رشد جمعیت، پس‌انداز بخش خصوصی دوران زندگی، طلایی‌ترین قانون طلایی دوران زندگی را می‌تواند فراهم ‌کند".

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت