کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



همچنین الگوی طرد والدینی نشانگر صمیمیت کمتر در رابطه با کودک است(وارلا و همکاران،۲۰۱۳). این والدین نسبت به ایده های کودکانشان پذیرش کمتری دارند، گرمی کمتری نشان می‌دهند و بیشتر قضاوتی و بازدارنده هستندکه این روش ها با افزایش نشانه های اضطرابی در کودک همراه است(هاندسن و راپی،۲۰۰۱). مکانیزم سومی که با اضطراب کودکان همراه است خود کارآمدی والدینی می‌باشد(هرین و اشنایدر ،۲۰۱۳). خود کارآمدی به منزله انتظارات شخص، برای توانایی مقابله موفقیت آمیز با موقعیت های دشوار است(بندورا،۱۹۷۷به نقل ازکوهلوف و بارنت ،۲۰۱۳). خودکارآمدی والدینی، اعتقاد ‌به این امر است که تا چه حد افراد می‌توانند وظایف والدگری خود را به طور موفق انجام دهند(کلمن و بارکر،۱۹۹۷به نقل از لی و همکاران،۲۰۱۲). خود ‌کارآمدی والدینی با پیامد های والدینی و کودکی مهمی همراه است. خود ‌کارآمدی والدینی یا اعتقاد ‌به این که افراد در تکالیف والدگری خود موفق باشند (کلمن و کاراکر۱۹۹۷) شکلی از ساز گاری والدین می‌باشد که از کمال گرایی والدینی تاثیر می پذیرد. والدین با خود ‌کارآمدی پایین استرس والد گری بالاتری را و رضایت والدینی کمتری را تجربه می‌کنند و کودکانشان علائم رفتاری بیشتری را از خودشان نشان می‌دهند(کلمن و کاراکر،۱۹۹۷) در رابطه با نقش بنیادهای روانشناختی در ایجاد خود کارآمدی والدینی، عوامل متنوعی مورد شناسایی قرار گرفته است، ولی دانش روان شناسی در این باره هنوز محدود است(کوهولف وبارنت،۲۰۱۳). در درون بافت والد گری، خود کار آمدی بیانگر میزانی است که والدین احساس راحتی و اطمینان در کنترل کردن مشکلات مربوط به کودک دارند. پژوهش ها نشان دادند که بین خودکارآمدی والدینی با اضطراب کودکان رابطه وجود دارد و والدین کودکان مضطرب خودکارامدی پایین تری را نسبت به والدین کودکان عادی دارند(هرین و همکاران،۲۰۱۳؛لانگ و همکاران،۲۰۰۵) تنها یک مطالعه در زمینه خود ‌کارآمدی والدین کودکان مضطرب موجود است. هرین و همکاران (۲۰۱۳) نشان دادند که والدین کودکان مضطرب خود ‌کارآمدی پایین تری در مقایسه با کودکان عادی دارند. همچینین در ایران ما با فقدان پژوهش در رابطه خود خودکارامدی والدینی کودکان مضطرب مواجه هستیم. مکانیزم چهارمی که در اضطراب کودکان تاثیر گذار است کمال گرایی والدین می‌باشد(میشل و همکاران،۲۰۱۳؛کوک و کرنی ،۲۰۰۹). کمال گرایی شامل معیار های بالا و طاقت فرسا و پیگیری بسیار زیاد آن ها برای ارزیابی خویشتن و عملکرد خود است(گلاور و همکاران،۲۰۰۷). چندین مطالعه نشان می‌دهد که بین کمال گرایی و سطوح بالاتر اضطراب همبستگی وجود دارد(کریستنسن و همکاران،۱۹۹۳به نقل از میشل و همکاران،۲۰۱۳)و ارتباط ویژه ای بین کمال گرایی با یک اختلال اضطرابی خاصی شامل اختلال وسواسی جبری و اختلال اضطراب اجتماعی وجود دارد(آلدن و همکاران،۲۰۰۲؛فروست و یبارتولو ،۲۰۰۲به نقل از میشل و همکاران،۲۰۱۳). ون کاستل و همکاران(۲۰۰۹) دریافتند که کودکان با مسائل اضطرابی دارای والدینی مضطرب و والدینی که رفتار های والد گری کمال گرایانه دارند، می‌باشند. این نوع مراقبت افراطی با اضطراب کودکان همراه است و مسیری بالقوه را برای آغاز اضطراب در کودکان هموار می‌سازد .

فلت و هویت (۲۰۰۲ ، به نقل از کوک و کرنی،۲۰۰۹) مدل فرزند پروری مضطرب گونه کمال گرا را ارائه داده‌اند که در آن والدین پیوسته درباره ی بی عیب و نقص بودن کودکشان نگران هستند. و همچنین با نگرانی والدین درباره امنیت کودکشان و پیشگیری از خطرات و همچنین رفتار های مراقبتی کمال گرا می‌باشد. محققان معتقدند که کودکان مضطرب عموما والدین مضطرب دارند و کمال گرایی والدین با اضطراب کودک همراه است. ولی اطلاعات اندکی در رابطه با جنبه هایی از کمال گرایی کودک و آسیب شناسی والدین از قبیل اضطراب، افسردگی، وسواس فکری عملی در دسترس است. در اکثر مطالعات مربوط به کمال گرایی در آسیب شناسی از جمعیت بزرگسال به دست آمده است. با این حال مطالعاتی ‌در مورد رابطه کمال گرایی با ناسازگاری های کودکان و نوجوانان ازقبیل افزایش علائم اضطراب، افسردگی، اختلال خوردن در دسترس است(کوک و کرنی،۲۰۰۹؛نوبل ۲۰۰۷به نقل از میشل،۲۰۱۳). برخی از تحقیقات و نظریات در رابطه با کمال گرایی، بیشتر بر نقش محیط خانوادگی، به خصوص بر نقش سبک های والد گری متمرکز شده اند(فلت و همکاران،۲۰۰۲). بدین ترتیب سبک والد گری می‌تواند واسطی بین بسیاری از مکانیزم‌های مؤثر بر رفتارهای کودکان، به ویژه رفتارهای اضطرابی، باشد.مطالعات نشان داده‌اند که کودکان مضطرب عموما والدین مضطرب دارند، و این که کمال گرایی والدینی با علائم اضطرابی کودکان همراه است. اما اطلاعات اندکی در باره ابعاد کمال گرایی والدین با علائم اضطرابی کودکان در دسترس است(فیساک و گریلس تاکوچل ،۲۰۰۷) البته در ایران هم تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته بیشتر در زمینه مداخلات درمانی در سطح خانواده و والدین کودکان اختلالات اضطرابی بوده (خدایاری فرد و پرند،۱۳۸۵؛ ذوالفقاری مطلق و همکاران،۱۳۸۷؛موسوی و همکاران،۱۳۸۴) و کمتر به مسائل سبب شناسی در بافت خانواده در نمونه های بالینی پرداخته شده است و تحقیقاتی هم در زمینه آسیب شناسی والدین و ویژگی های شخصیتی در والدین دارای کودک اضطراب جدایی صورت گرفته( ذوالفقاری مطلق و همکاران،۱۳۸۸) در حال حاضر ما با کمبود پژوهش در زمینه سبک های والدگری در گروه بالینی اختلالات اضطرابی کودکان و همچنین برخی از ویژگی های شخصیتی والدین کودکان مضطرب از قبیل کمال گرایی و خودکارامدی والدینی مواجه هستیم. در عین اینکه ‌در مورد متغیر هایی که در بروز اختلالات اضطرابی نقش دارند مثل نوع دلبستگی، سبک والدگری ‌و تجارب زندگی توافق عمومی وجود دارد، اما باید دقت کرد که هر یک از این مؤلفه‌ ها متاثر از شرایط فرهنگی می‌باشند. بر این اساس و بدین طریق به سادگی نمی توان از نقش فرهنگ در بروز اختلالات اضطرابی کودکان فاصله گرفت(وارلا و همکاران،۲۰۰۹). اگرچه امروزه تحقیقات اندکی درمورد ارتباط بین خصوصیات فرهنگی و اضطراب کودکان شده است(وارلا و همکاران،۲۰۰۹)امادر فرهنگ های مختلف ‌در مورد ارتباط بین آسیب شناسی والدین، سبک های والدگری نتایج متفاوتی به دست آمده است. با توجه به تمهیدات یاد شده در زمینه تفاوت برخی از متغیر های مورد اشاره در بین والدین کودکان مضطرب با کودکان غیر مضطرب، و نقش آن ها در شکل گیری اضطراب کودکان، مسئله اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بین میزان اضطراب، خودکارامدی والدینی، ابعاد کمال گرایی والدین و سبک والد گری در والدین کودکان مضطرب و والدین کودکان غیر مضطرب تفاوت وجود دارد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 09:37:00 ق.ظ ]




.

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

P

رگرسیون

۸۰۵/۲۶۱۸۱

۱

۸۰۵/۲۶۱۸۱

۹۳۳/۵۰

۰۰۱/

باقیمانده

۴۱/۱۷۸۸۸۸

۳۴۸

۰۴۷/۵۱۴

مجموع

۲۲/۲۰۵۰۷۰

۳۴۹

جدول شماره(۴-۱۴) نتایج ضرایب رگرسیون بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی

متغیر

beta

T

p

هوش اجتماعی

۳۵۷/

۱۳۷/۷

۰۰۱/

همان‌ طور که در جدول شماره (۴-۱۴) مشاهده می کنید از لحاظ آماری مؤلفه‌ هوش اجتماعی دارای وزن بتای مثبت برابر با ۳۵۷/ می‌باشد.

جدول شماره(۴-۱۵) نتایج همبستگی بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی

متغیر

ضریب همبستگی

سطح معناداری

هوش اجتماعی

۳۵۷/

۰۰۱/

جدول شماره (۴-۱۵)نشان می‌دهد که ضریب همبستگی محاسبه شده بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی برابر ۳۵۷/ است. ‌بنابرین‏ همبستگی در سطح ۰۱/ معنادار و مثبت بوده و هر چقدر هوش اجتماعی افراد بالاتر باشد میزان بهزیستی روانشناختی بالاتر است.

جدول شماره (۴-۱۶) نتایج همبستگی پیرسون

هوش هیجانی

هوش معنوی

هوش اجتماعی

بهزیستی روانشناختی

۷۰۳

۰۴۰

۳۵۷-

۱

همبستگی پیرسون

بهزیستی روانشناختی

۰۰۰

۴۵۵

۰۰۰

.

sig

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

n

۰۸۸-

۰۰۹-

۱

۳۵۷-

همبستگی پیرسون

هوش اجتماعی

۱۰۲

۸۶۱

.

۰۰۰

sig

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

n

۲۷۳

۱

۰۰۹-

۰۴۰

همبستگی پیرسون

هوش معنوی

۰۰۰

.

۸۶۱

۴۵۵

sig

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

n

۱

۲۷۳

۰۸۸-

۷۰۳

همبستگی پیرسون

هوش هیجانی

.

۰۰۰

۱۰۲

۰۰۰

sig

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

۳۷۲

n

فصل پنجم

یافته های تحقیق

۵-۱- مقدمه

این فصل از پژوهش مربوط به نتیجه گیری تحقیق است؛ بر این اساس در این فصل ابتدا به بحث و نتیجه گیری از تجزیه و تحلیل داده های تحقیق و ارائه تحلیلی آنان پرداخته شده است. در ادامه به محدودیت های تحقیق پرداخته شده است. سپس به ارائه پیشنهادات کاربردی و پژوهشی تحقیق و در نهایت نیز منابع تحقیق ارائه شده است.

۵-۲-بحث و نتیجه گیری

۵-۲-۱-بحث

این پژوهش به منظور شناسایی رابطه بین هوش هیجانی و هوش معنوی و هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس انجام شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد؛ نتیجه سوال اول :که بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی رابطه معناداری وجود دارد. ‌بنابرین‏ افراد می‌توانند با بالا بردن توانایی‌های هوش هیجانی (خود آگاهی هیجانی، خود ابرازی، عزت نفس، و غیره…( فصل اول))، بهزیستی روانشناختی خود را بالابرده تا از کیفیت روانشناختی بهتری برخوردار شوند. همان‌ طور که یافته های پژوهش های گذشته پیش‌بینی کرده بود. به عنوان مثال نتایج این پژوهش با نتایج تحقیقات ، جان مایر و پیتر سالوی (۱۹۹۰). گلمن( ۱۹۹۵ و ۱۹۹۸ ). ابراهام و کارم (۲۰۰۶ ). ‌قدم‌گاهی (۱۳۷۸). نریمانی و حبیبی و رجبی (۱۳۹۰). حسینیان (۱۳۹۰). روس (۱۹۹۴). تامپسون (۲۰۰۲). وان لیوین و کاسولر( ۲۰۰۴ ). همسو می‌باشد.

نتیجه سوال دوم پژوهش: رابطه معناداری بین هوش معنوی و بهزیستی روانشناختی مشاهده نگردید. از آنجایی که معنویت و هوش معنوی هنوز به خوبی مفهوم سازی نشده اند و از دیدگاه های متفاوت به آن نگریسته می شود. هنوز راه زیادی در پیش است که بتوان به دیدگاه های جامع که مورد توافق همگان باشد ، دست یافت. غباری بناب و همکاران ( ۱۳۸۶).

یونگ معتقد است که در بسیاری از افراد پس از ۳۵ سالگی تغییرات عمده ای در ناخود آگاه صورت می‌گیرد که ممکن است در روند معنویت و هوش معنوی اثر گذار باشد غباری بناب و همکاران (۱۳۸۶). طبق آنچه که گفته شد شاید پایین بودن سن آزمودنی ها یکی از دلایل کمرنگ بودن تاثیر هوش معنوی بر بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانست. همچنین این مؤلفه‌ پژوهش در رابطه هوش معنوی و بهزیستی روانشناختی بر خلاف نتایج پژوهش حسینی و بهرامی (۱۳۸۴). بنایی (۱۳۸۶). الکینز و کاوندش (۲۰۰۴).

نتیجه سوال سوم پژوهش: نشان داد که رابطه معناداری بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی وجود دارد. ‌بنابرین‏ طبق گفته استرنبرگ هوش اجتماعی همان چیزی است که افراد را وادار می‌کند تا در عرصه زندگی به خوبی عمل کنند و از سلامت روانشناختی بهتری برخوردار باشند(دهشهری،۱۳۸۲).نتایج نشانگر همسویی نتایج این پژوهش، با نظر استرنبرگ می‌باشد.‌بنابرین‏ افراد می‌توانند با بالا بردن قدرت هوش اجتماعی و کنار آمدن و ارتباط برقرار کردن با دیگران قدرت هوش اجتماعی خود را افزایش دهند. (تونی بازان[۵۷] ۲۰۰۹).

۵-۲-۲-نتیجه گیری

طبق نتایج به دست آمده پژوهش:، هوش هیجانی بیشترین رابطه را با بهزیستی روانشناختی پیش‌بینی می‌کند. همچنین(طبق نتایج بالا) سایر محققان نتایج مشابهی مبنی بر وجود رابطه مثبت و معنی دار بین هوش هیجانی با بهزیستی روانشناختی و کیفیت روانشناختی زندگی پیش‌بینی کرده‌اند.و طبق فرضیه اول پژوهش که اعلام کرده بود بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد ، این رابطه در نتایج مشاهده گردید و نشان می‌دهد که در دانشگاه آزاد اسلامی دانشجویانی که هوش هیجانی بالاتری دارند ، احساس بهزیستی روانشناختی بیشتری نیز دارند.

طبق نتایج به دست آمده و جواب سوال دوم پژوهش: نتایج نشان داد که هوش معنوی رابطه ضعیفی با بهزیستی روانشناختی نسبت به مؤلفه‌ هوش هیجانی و هوش اجتماعی دارد.و همبستگی ضعیفی را با بهزیستی روانشناختی پیش‌بینی کرد.پس برخلاف فرضیه دوم پژوهش که اعلام کرده بود بین هوش معنوی و بهزیستی روانشناختی رابطه معناداری وجود دارد ، در نتایج پژوهش در سطح ۰۰۱/ رابطه معناداری مشاهده نگردید.

همچنین طبق نتایج به دست آمده و نتیجه فرضیه سوم پژوهش در رابطه هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی،نتایج نشان داد که در سطح ۰۰۱/ رابطه معناداری بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی وجود دارد. و فرضیه سوم پژوهش این متغیر را به درستی پیش‌بینی کرده بود.

۵-۳-محدودیت های پژوهش

نمونه مورد بررسی در این پژوهش یک نمونه دانشجویی بوده و در تعمیم یافته ها به سایر جمعیت ها باید احتیاط شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:37:00 ق.ظ ]




معیار تشخیص خطای شغلی قاضی نیز معیار نـوعی اسـت؛ یعنی، برای تشخیص و ارزیابی بی‌احتیاطی‌ و بی‌مبالاتی باید به رفتار‌ یک‌ شخص متعارف توجه نمود. برای مثال، شخص بی‌احتیاط را در مقایسه با شخص محتاط، که فرد متعارفی نیز هست تعیین کـرد، زیـرا بـی‌احتیاطی تقصیر است و تقصیر معیار‌ و ضـابطه عـرفی دارد.بـه موجب رأی شماره ۱۰۳۱/۳۱,۳,۱۳۲۰ شعبه دوم دیوان عالی کشور آمده است: بی‌احتیاطی و بی‌مبالاتی مذکور در ماده ۱۷۷ قانون کیفر عمومی از اموری است که برحسب عرف و عادت،‌ این‌ عناوین بـر‌ آن اطـلاق مـی‌شود تا در صورت مؤثر بودن آن در وقوع حادثه، موجب مـسئولیت گـردد.[۲۰]

در خصوص معیار عدم مهارت و ضابطه تشخیص آن، برحسب مورد‌ و با‌ در نظر گرفتن طبیعت حرفه و شغل خاص فاعل زیـان، بـاید مـطابق نظر کارشناس و در نظر ‌‌گرفتن‌ آن عرف خاص عمل کرد، زیرا عـدم رعایت اینگونه موازین یک نوع تقصیر شغلی‌ و حرفه‌ای‌ تلقی می‌شود.[۲۱] و ضابطه تشخیص عدم رعایت نظامات دولتی با مراجعه بـه قـواعد‌ و مـقررات مورد نظر تعیین می‌شود.مقررات مذکور ممکن است آئین‌نامه یا دستور العـمل‌ کـتبی یا شفاهی (مانند‌ دستور‌ شفاهی پلیس و نظایر آن)باشد که در صورت عدم رعایت آن ها، تقصیر قاضی احراز می‌شود.جهل قـاضی نـیز هـیچگونه تکلیفی را از او برطرف نمی‌کند، زیرا آگاهی به نظامات دولتی از جمله مسائلی‌ است کـه بـا نـظم عمومی ارتباط دارد و آگاهی و عمل کردن به آن ها مورد عنایت خاص قانون‌گذار می‌باشد.[۲۲]

۱ـ۲ـ۲ـ انواع مسئولیت قاضی

انواع مسئولیت های قاضی شامل مسئولیت اخلاقی، مسئولیت مدنی و مسئولیت انتظامی می شود. در این قسمت به بررسی هر یک از انواع مسئولیت قاضی می پردازیم.

۱ـ۲ـ۲ـ۱ـ مسئولیت اخلاقی

درتعریف مسئولیت اخلاقی گفته شده: «مسئولیت اخلاقی الزامی است که شخصی در وجدان خویش در برابر گفتار و اعمال و افکار خود دارد که اگرعمل او با حسن نیت باشد مورد مواخذه قرار نمی‌گیرد ولی اگر قصدی خلاف قاعده اخلاقی داشته باشد مسئول است هر چند که هیچ اثر مادی و خارجی ایجاد نکرده باشد» به عبارت دیگر، منظور از مسئولیت اخلاقی عبارت ازاین است که انسان ‌در مقابل‌ وجدان خویش پاسخ‌گوی خطای ارتکابی خود باشد. ریپر استاد فرانسوی درکتاب قاعده اخلاقی در تعهدات مدنی مبنای مسئولیت را قواعد اخلاقی دانسته‌ و می‌نویسد: «حقوق در فنی‌ترین بخش‌های خود ، یعنی تعهدات، نیزمرهون قواعداخلاقی است و آنچه را حقوق می‌نامیم در واقع قواعد اخلاقی است که ضمانت اجرای مادی و دولتی یافته است.»[۲۳]

۱ـ۲ـ۲ـ۲ـ مسئولیت مدنی

اصطلاح مسئولیت مدنی در زبان حقوقی، بیانگر مجموعه قواعد و مقرراتی است که وارد کننده زیان را به جبران خسارات زیان دیده ملزم می‌سازد، از دیدگاه دیگر، درهر مورد که شخص ناگزیر از جبران خسارت دیگری ‌باشد می‌گویند در برابر او «مسئولیت مدنی» دارد. ‌بنابرین‏ مسئولیت مدنی را می‌توان مسئولیت شخص نسبت به جبران خسارت ناشی از اعمال خود دانست که بر مبنای آن رابطه دینی ویژه‌ای بین زیان‌دیده و مسئول به وجود می‌‌آید که زیان دیده طلبکار و مسئول بدهکار تلقی می‌گردد و موضوع دین نیز جبران خسارت می‌باشد که به طور معمول با پرداخت مبلغی پول به حکم دادگاه انجام می‌پذیرد. درباره مسئولیت مدنی قاضی می توان گفت: هرگاه قاضی در نتیجه تصمیمات قضایی خود اعم از حکم یا قرار در خصوص دعوایی، مسئول جبران خسارت وارده بر شخص زیان دیده شناخته شود مسئولیت مدنی دارد.

تصمیم قاضی هرچند در جهت انجام وظیفه قانونی و با اراده او صورت می‏ گیرد لکن از آنجا که در هنگام تصمیم‏ گیری و صدور رأی، قصد پذیرش مسئولیت در برابر زیان دیده را ندارد، باید این تصمیم را در زمره حوادث و وقایع حقوقی دانست که به محض اتفاق، نتایج آن را اراده شخص تعیین نمی‏ کند بلکه «قانون» قاضی را مسئول آن واقعه معرفی کرده و کیفیت جبران و اجرای آن را مشخص می‏ سازد. به موجب قانون، نوعی رابطه دینی بین زیان دیده و قاضی به وجود می ‏آید که بر مبنای آن شخص زیان دیده، طلبکار و قاضی، بدهکار می‏ شود و موضوع بدهی، جبران خسارت است و در بسیاری موارد علاوه بر این مسئولیت، قاضی مسئولیت کیفری نیز خواهد داشت و قانون‌گذار مجازاتهایی افزون بر این مسئولیت پیش ‏بینی نموده است.[۲۴]

۱ـ۲ـ۲ـ۳ـ مسئولیت انتظامی

در صورت بروز تخلف انتظامی مسئولیت انتظامی به وجود می‌آید. مقصود از تخلف انتظامی عبارت از نقض تکالیفی است که به موجب مقررات صنفی یا اداری یا استخدامی سبب مسئولیت و مجازات افراد شاغل در یک سازمان معین خواهد شد. به عبارت دیگر نقض تکالیف مربوط به مشاغل اجتماعی یا خدمات عمومی که از ناحیه یکی از اعضاء این قبیل سازمان ها و مؤسسات ضمن انجام وظایف محوله صورت می‌گیرد.[۲۵] ‌به این ترتیب، مسئولیت انتظامی، مسئولیتی است که دادرس درصورت عدم رعایت مقررات اداری متحمل می شود که از آن ها به تخلفات انتظامی یاد می شود. مطابق قانون نظارت بر رفتار قضات، مهمترین تخلفات انتظامی قضات عبارتند از: ۱- گزارش­ نکردن بی­نظمی محاکم توسط مقامات دادسرا ۲- عدم نظارت رئیس دادگستری بر امور دفتر محاکم ۳- تأخیر در رسیدگی و تشکیل جلسه محاکمه ۴- عدم اعلام ختم محاکمه ۵- تأخیر یا تجدید وقت بی­مورد جلسه محاکمه ۶- پذیرش وکیلی که در جلسه‌ اوّل غیبت ‌کرده‌است. ۷- افشای رأی قبل از رسمیت ۸- رفتار اهانت آمیز قضات با یکدیگر ۹- اهمال در انجام وظایف مخصوص ۱۰- ضمیمه نکردن اسناد و مدارک طرفین در پرونده ۱۱- گزارش خلاف واقع ۱۲- اعمال نفوذ قاضی در امور شخصی خود ۱۳- توصیه پذیری ۱۴- تعلل و طفره­‌روی از صدور رأی ۱۵- اعمال مغایر با شئون قضایی ۱۶- غیبت و عدم حضور قاضی در محل خدمت یا مأموریت ۱۷- صدور آرای غیر مدلل و غیر مستند ۱۸- عضویت در احزاب سیاسی ممنوعه.

۱ـ۳ـ مفهوم و انواع مصونیت قاضی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ق.ظ ]




    1. توانایی پیش‌بینی آینده منجر به نوآوری و تغییر در جمعیت هلال احمر می شود.

    1. ملاحظات فردی منجر به نوآوری و تغییر در جمعیت هلال احمر می شود.

  1. چشم انداز سازمانی منجر به نوآوری و تغییر در جمعیت هلال احمر می شود.

۴)ایجاد انگیزه در کارکنان سازمان منجر به نوآوری و تغییر در جمعیت هلال احمر می شود.

۱-۸ متغیرهای تحقیق:

الف ) نوآوری و تغییر متغیر وابسته می‌باشند.

ب ) مدیریت تحول گرا (ملاحظات فردی، چشم انداز سازمانی، ایجاد انگیزه در کارکنان، توانایی پیش‌بینی آینده) متغیر مستقل می‌باشند.

۱-۹ قلمرو تحقیق:

۱-۹-۱ قلمرو مکانی تحقیق:

ستاد مرکزی جمعیت هلال احمر ایران واقع در تهران

۱-۹-۲ قلمرو موضوعی تحقیق:

موضوع تحقیق تاثیر مدیریت تحول گرا بر نوآوری وتغییر در جمعیت هلال احمرمی باشد.

    1. هلال احمر

    1. نوآوری

    1. تغییر

  1. مدیریت تحول گرا

۱-۹-۳ قلمرو زمانی تحقیق:

دوره زمانی تحقیق از ابتدای سال ۱۳۹۱ الی انتهای ۱۳۹۱ می‌باشد.

۱-۱۰ تعریف عملیاتی واژه ها:

۱-۱-۱۰ تعریف عملیاتی واژه ها:

خلاقیت: خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود و ارتقاء کمیت یا کیفیت فعالیت‌های سازمان؛ مثلاً افزایش بهره‌وری، افزایش تولیدات یا خدمات، کاهش هزینه ها، تولیدات یا خدمات از روش بهتر، تولیدات یا خدمات جدید و غیره محققان مشخص کردند که عمده‌ترین دلیل عدم کارایی برنامه های آموزش خلاقیت، تأکید صرف این برنامه ها بر تفکر خلاق به عنوان یکی از شش منبع (دانش، توانایی عقلانی، سبک فکری، انگیزه، شخصیت ومحیط) مؤثر در خلاقیت می‌باشد.

گیلفورد نیز با نگاهی بر اساس ویژگی‌های شخصیتی فرد خلاق، خلاقیت را مجموعه‌ای از توانایی‌ها و خصایصی می‌داند که موجب تفکر خلاق می‌گردد(نیاز آذری و همکاران، ۱۳۹۰: ص۸).

تغییر: تغییر سریع جوامع به علت دانش و تکنولوژی، تغییر نگرش ها و نیازهای مردم، تغییر در روابط انسانی، و تغییر در تمام جنبه‌های زندگی و تمدن سبب پیدایش تغییرات زیادی در سازمان ها شده است.. آن ها امروز مانند آنچه دیروز بودند نیستند و فردا نیز مانند آنچه امروز هستند نخواهند بود. این پیشرفت و تغییر نیاز به دانش و آمادگی کافی از جانب مدیران سازمان ها برای هماهنگی با سیستم های در حال تغییر دارد. آن ها باید قادر باشند نگرش پرسنل، تکنولوژی، ساختار، تولید و به طور کلی، کل سازمان خود را در صورت لزوم برای هماهنگی با سیستم های مربوطه و بالاخص سیستم فراتر یعنی جامعه تغییر دهند. مطالعه جریان تغییر، تغییر سازمانی، تغییر اجتماعی، مقاومت در مقابل تغییر یا پذیرش آن و غیره برای مدیران به عنوان عاملان تغییر مفید خواهد بود. ( میرکمالی، ۱۳۷۹

تعریف انگیزش : انگیزش افراد را تحریک و آن ها ‌را تشویق می‌کند تا با میل و رغبت تلاش بیشتری به خرج دهند. کارمندانی که دارای انگیزه قوی هستند احساس تعهد بیشتری دارند و در محل کار خود شادترند. افراد باانگیزه تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرند. هرفرد نیازهای اولیه‌ای مانند غذا و سرپناه دارد که با پرداخت هزینه می‌تواند آن ها را به دست آورد. با این وجود، عوامل مختلف بسیاری هستند که در افراد انگیزه ایجاد می‌کنند. یک محیط خلاق مانند آنچه توسط مهندسین زیمنس ایجاد شده می‌تواند بسیار تحریک کننده باشد. کارمندان زیمنس همواره این حقیقت را ارج می‌نهند که می‌توانند از تخیل خود ‌در کار استفاده نمایند. ساختار زیمنس افراد را با تفویض اختیار به آن ها برای بهبود مراحل انجام کار بر می‌انگیزد(روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۲۹۳۸)

مقاومت در برابر تغییر: تغییر می‌تواند باعث پدید آمدن واکنش‌های متعدد و متنوعی گردد که البته ممکن است در ابتدای کار و روزهای نخست بسیار مشهود نباشد اما پس از سپری شدن مدتی مثلا پس از گذشت چند هفته یا چند ماه اثرات زیانبار و مخرب خود را نشان می‌دهد این واکنشها و مقاومتهای حاصل از تغییر چه به معنای وسیع آن یعنی به هنگامی که عده کثیری را شامل می شود و چه هنگامی که یک نفر را از لحاظ وضع استخدامی، موقعیت اداری، محتوای شغلی و روش های اداری و غیره در برمی گیرد ناشی از نگرانی است که در ایشان به وجود می اید. کیم و امبرگن (۲۰۰۵) چهار مانع را برای اجرا بیان کرده‌اند : ادارک (آگاه کردن و بیدار کردن کارکنان که به نیاز برای استراتژی نیاز دارند) ، منابع محدود، کارکنان بدون انگیزه و سیاست ها.

فصل دوم

ادبیات پژوهش

(ادبیات تحقیق)

۲-۱ مقدمه:

امروزه اداره سازمان های عظیم و پیشرفته مرهون زحمات مدیران لایق، مطلع و با کفایتی است که با به کارگیری دانش و فنون مدیریت در انجام این امر مهم توفیق یافته اند. پیشرفت روزافزون تکنولوژی و کاربرد رو به تزاید آن در سازمان های مختلف، وظایف دشواری را بر عهده مدیران گذارده است. یکی از وظایف اساسی مدیر در فرایند مدیریت، رهبری سازمان است. در واقع عصاره رهبری، نفوذ قابل توجه و روبه افزایشی است که توسط رهبر بر روی زیر دستان اعمال می شود و در رأس وظایف رسمی و سازمانی یک مدیر قرار دارد. این خصیصه رهبری یکی از ویژگی های برجسته و ویژگی اصلی هر مدیر واقعی است. مدیران برای موفقیت و ایفای نقش مؤثر در سازمان علاوه بر دارا بودن نگرش اقتضایی نسبت به متغیرهای محیطی، باید سازمان و مدیریت را به عنوان یک سیستم مدنظر قرار دهند و با این نگرش به بررسی رفتار کارکنان بپردازند و شیوه و سبک رهبری خود را بر اساس واقعیت و شرایط و ماهیت کار و وظایف و خصوصیات کارکنان انتخاب کنند. امروزه مدیران با چالش های متعددی روبه رو هستند. ‌بنابرین‏ سازمان های موفق به رهبرانی نیازمند هستند که با ژرف نگری، جهت مناسب و آینده سازمان را مشخص سازند، افراد را به آن مسیر هدایت کنند و انگیزه ایجاد تحول را در کارکنان به وجود آورند (داویدس ۱۹۹۵)

مقوله مدیریت تحول هرچند که بخشی نو در رشته مدیریت است، بااین حال در دو دهه گذشته الگوها و روندهای آن به شکل شتابنده ای با دگرگونی های اساسی روبرو شده است. دهه۱۹۸۰ میلادی را بویژه می توان دوره نوآوری ها برای مدیریت تحول دانست. در این دوره نتایج بسیاری از پژوهش های مدیریت و نامرادی هایی که بسیاری از سازمان های اقتصادی، تولیدی، خدماتی و به طور کلی کسب و کار کشورهای غربی در زمینه کارایی و رقابت دنیایی تجربه کرده بودند، دست در دست هم زمینه را برای یک رنسانس تحول (تولد دوباره) در نحوه اداره سازمان ها و فعالیت ها آماده ساخت.

________________________________

۱-Davids

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ق.ظ ]




مسئله پیشگیری از جرایم اطفال با توجه به طبیعت خاص آن ها مشمول اقدامات خاص می‌باشد کنواسیون حقوق کودک (۱۹۸۹) که مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۲ آن را به تصویب رساند. طفل به کسی گفته می شود که کمتر از ۱۸ سال سن دشته باشد، در همان کنواسیون ذکر شده است، مگر اینکه این سن بر اساس شرایط مقرر توسط دولت ها به طور دیگری تعیین شده باشد.مجلس یک حق از او برای خود قائل شد. با این مضمون که این کنواسیون مادامی که مخالف موازین شرعی نباشد، قابل اجرا است. در قانون آ. د.ک مهر ۱۳۷۸ در فصل مربوط به جرایم اطفال قانون گذار قدمی برداشته است،که افراد زیر ۱۸ سال را مشمول دادرسی خاص قرار داده است،هرچند بلوغ همان بلوغ شرعی است. لیکن افراد زیر ۱۸ سال طبق آ. د. ک در دادگاه های عمومی خاص محاکمه می‌شوند. در عمل شعبی که به جرایم اطفال اختصاص داده شده این افراد را مشمول اقداماتی قرار می‌دهند که افراد زیر سن بلوغ را به آن اقدامات می گمارند[۳۷]۲٫( رایجیان اصلی ۱۳۸۱ ،۲۵۰)

بند دوم: طبقه بندی دوم : پیشگیری عام و خاص

منظور از پیشگیری عام یک سلسله اقدامات است که علیه عوامل جرم زا به کار می رود .پیشگیری خاص شامل یک سلسله عوامل برای یک جرم خاص است.

بند سوم: طبقه بندی سوم: پیشگیری انفعالی و پیشگیری فعال

پیشگیری انفعالی در واقع نوعی هشدار و اخطار به جامعه برای جلوگیری از قربانی شدن و بزه دیدگی است .هشدار به جامعه برای مصون سازی خود در قبال جرم ، یک فن و روش در جلوگیری از جرم است. ‌بنابرین‏ اخطار ‌در مورد جرم همراه با اقدامات عملی نیست.یعنی از وقوع جرم جلوگیری نمی شود، فقط همین هشدار کفایت می‌کند. در پیشگیری افعالی جهت جلوگیری از وقوع جرم عملا اقدامات مثبتی انجام می شود.

در سال ۱۹۶۳ در یکی از اجلاس پلیس بین‌المللی این طبقه بندی مطرح شد. تفاوت دیگری که بین این دو طبقه بندی وجود دارد این است که در پیشگیری از انفعالی به دادن هشدار کفایت می‌کنند و این هشدار ناظر است به کسانی که بالقوه استعداد قربانی شدن را دارند و در واقع یک نوع اطلاع رسانی به بزه دیدگان جرم است وشاید بتوان گفت این نوع پیشگیری یک نوع پیشگیری از قربانی شدن جرم استدر حالی که پیشگیری فعال اقدامات جامعه عمل می‌گردد.

بند چهارم: پیشگیری بر اساس الگوی پزشکی ( طبقه چهارم)

بر اساس الگوی معمول در پزشکی که به سطوح سه گانه پزشکی نیز معروف است.

پیشگیری شامل پیشگیری اولیه ثانویه و سوم است.

بند الف: پیشگیری اولیه: شامل اقداماتی می شود که جهت گیری آن برهم زدن اوضاع و احوال جرم در محیط فیزیکی و اجتماعی است.

بند ب: پیشگیری ثانویه یا ( سطح دوم): عبارت است از مداخله در حالت های خطرناک مداخله در حالت هایی که د ر آستانه وقوع جرم قرار دارد . غایت این پیشگیری تشخیص محل و وضعیتی است که در فراهم کردن زمینه جرم نقش دارد. این پیشگیری که در آستانه ارتکاب جرم است، مربوط به حالتی است که جرم در شرف وقوع است.

بند ج: پیشگیری سطح سوم: تدابیری است که برای مهار آثار انفجار، بحران و انفجار حالت خطرناک اعمال می‌شوند، یعنی زمانی که جرم محقق شده حالت خطرناک به حالت مجرمیت تبدیل شده است .فلذا اقداماتی در مقابل جلوگیری از استمرار حالت مجرمیت به منظور خنثی کردن آثار آن به کار گرفته می شود .

پیشگیری سطح اول و دوم در جرم شناسی پیشگیرانه مطرح می شود، در حالی که پیشگیری سطح سوم مربوط به جرم شناسی بالینی است. این نوع پیشگیری ها در سازمان بهزیستی مورد توجه قرار گرفته و در این سازمان مراکزی به نام مراکز مداخله قبل از بحران و مراکز مداخله بعد از بحران ، بعبارت دیگر در این سطوح سه گانه به نحوی کار می شود.

درقالب سطوح سه گانه ما انواع دیگر پیشگیری را نیز می بینیم-یعنی پیشگیری اولیه و ثانویه نوعی پیشگیری اجتماعی از جرم است.اصلاح نهادهای اجتماعی ،ایجاد ساختارهای جدید اجتماعی ،بهبود شرایط زندگی وزیستی افراد،همه در آنچه که بعدا نام آن را پیشگیری اجتماعی خواهیم گذاشت مورد توجه واقع می شود. پیشگیری سطح سوم،یعنی جلوگیری از تکرار جرم،که به پیشگیری از تکرارجرم بزرگسالان وکودکان تقسیم می شود.

بند پنجم: پیشگیری اجتماعی وپیشگیری وضعی(طبقه پنجم)

رایج ترین پیشگیری از جرم پیشگیری اجتماعی ووضعی از جرم است.از نظر جرم شناسی،پیشگیری اجتماعی مبتنی بر علت شناسی جرم است .یعنی پیشگیری اجتماعی از جرم ،مستلزم این واقعیت است که عوامل مختلفی در تکوین جرم نقش دارند. عوامل اجتماعی باید این جرم را خنثی کند .عوامل محیط اجتماعی عمومی وشخصی،محیط اجتماعی عمومی مانند محیط های اقتصادی،سیاسی که نسبت به همه مشترک است محیطاجتماعی شخصی مانند محله،خانواده و……در پیشگیری وضعی که مبنای نظری آن در جرمشناسی،وضعیت ماقبل بز هکاری است ،با فرایند گذر از اندیشه به عمل مواجه هستیم و در صددتغییر وضعیت مشرف بر جرم هستیم .تا معادله جرم به ضرر مجرم شود.به عبارت دیگر ،هدف اتخاذ اقداماتی است که فرایند گذار از اندیشه به عمل را قطع کند .پیشگیری اجتماعی مربوط به عوامل جرم زاست که به دو گونه عمل می شود:اول شناسایی عوامل جرم زا دوم سازماندهی اقداماتی که هدفشان کاتالیزه کردن و هدایت آثار این عوامل از طریق خنثی کردن و کنار گذاشتن آن ها می‌باشد. در پیشگیری وضعی اندیشه اساسی این است که گذار به عمل مجرمانهنه فقط به انگیزه های مجرم بستگی دارد ،بلکه به خصوصیات وضعی،شرایط موضعی-شرایط موجود در اوضاع واحوال قبل از جرم نیز بستگی دارد .هدف چیره شدن به اوضاع قبل از جرم است که فرد را در آستانه جرمی قرار داده است[۳۸]۱٫(نجفی ابرندآبادی ۱۳۸۸،۲۰) به عبارت دیگر به هم زدن وضعیت ما قبل بزهکاری انجام تدابیری در آن وضیعت این اقدامات عبارتند از:

الف:تقلیل وضعیت های ما قبل جرم

ب:اعمال اقداماتی که منجر به بالا رفتن هزینه کیفری جرم برای مجرم شود، یعنی مجرم از جرم خود سود نبرد.

در پیشگیری وضعی دو جهت گیری وجود دارد: ۱٫مداخله در وضعیت ما قبل جرم ۲٫ایمن سازی اهداف جرم یعنی اقداماتی که از بزه دیدگی افرادجلوگیری می‌کند در پیشگیری وضعی از بزه دیده شناسی صحبت می شود وبزه دیده در شق دوم این پیشگیری خود عامل جرم زاست ویک فرد مظلوم و بی گناه نیست.

بند ششم(طبقه بندی ششم):پیشگیری دفاعی یا پیشگیری رهایی بخش

پیشگیری دفاعی یعنی پیشگیری از جرم از طریق ایجاد رعب وعبرت وطرد مجرم.پیشگیری رهایی بخش اقداماتی است که در جهت جذب و ادغام مجرم صورت می‌گیرد،مجرم از تبعات جرم آزاد می شود وبه این ترتیب فرد از دنیای جرم آزاد می شود.

۱-۲۲- فایده پیشگیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:36:00 ق.ظ ]