کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



فعالیت های اصلی به فرایند(تشخیص، جهت گیری، اجرا، ارزشیابی، یادگیری) و رهبری و مدیریت(تشخیص و جهت گیری راهبردی، هدفگذاری، برقراری ارتباطات اثربخش، هدایت و کنترل) می پردازد، به طوری که فرایند رهبری و مدیریت برای ‌پاسخ‌گویی‌، با فراهم شدن اطلاعات مورد نیاز از شرایط و اقتضائات، امکان عمل ‌پاسخ‌گویی‌ مناسب و به موقع را فراهم می‌کند. در واقع فعالیت های اصلی با بهره گرفتن از ساختار و روابط پویا با محیط درونی و بیرونی، اطلاعات مناسب را از محیط و با توجه به اقتضائات ان کسب می‌کند و فرایند ‌پاسخ‌گویی‌ با تشخیص شرایط و اقتضائات، جهت گیری بر مبنای ‌استراتژی های روشن و اجرای ‌پاسخ‌گویی‌ و در نهایت با تکیه بر سیستم ارزیابی و یادگیری سازمانی انجام می شود، در واقع سازمان ‌به این نحو، بر حیط بیرونی و درونی کنترل اعمال می کند و با تکیه بر کنترل اقدام به ‌پاسخ‌گویی‌ می کند به نحوی که نتایج پاسخ ها قابل ارزیابی و کنترل است.

اقدامات زمینه ساز و پشتیبان گاهی همزمان و مستمر و گاهی قبل از شروع به فعالیت های اصلی و با سایر فعالیت ها و اقدامات مرتبط با آن انجام می شود(ترک زاده، ۱۳۸۸). از جمله مؤلفه‌ های این حوزه می توان بهسازی حرفه ای و توانمند سازی افراد، بر قراری ارتباطات مؤثر، ترغیب به نواوری و ایجاد و توسعه فرهنگ ‌پاسخ‌گویی‌ را نام برد.

ملاحظات عملکردی نیز به معنای توجه به برخی ملاحظات ویژه و رعایت عملی برای ‌پاسخ‌گویی‌ است. مؤلفه‌ های حوزه مذکور به شرح ذیل است:

    • وجود طرح و الگوی سیستمی جهت شناسایی محیط واقتضائات آن و ‌پاسخ‌گویی‌ به آن ها.

    • توجه به شرایط و اقتضائات فرهنگی و اجتماعی موجود.

    • انتشار نتایج حاصل از ‌پاسخ‌گویی‌ در سطح دانشگاه.

  • حمایت روشن و مؤثر مدیریت ارشد از ‌پاسخ‌گویی‌

۲-۴ تصویر بیرونی

۲-۴-۱ مروری بر ادبیات مفهوم تصویر

از سال ۱۹۵۰ تصویر سازمانی مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است و عناصر و فاکتورهایی مانند نماد، رنگ، لوگو، ظواهر بیرونی و درونی و تبلیغات در نتایج تحقیقات عنوان شده است (تقی زاده، ۱۳۹۱). در واقع بحث تصویر سازمانی ارتباطی نزدیک با مباحث برند و بخصوص بحث برند سازمانی دارد و حتی با نگاهی دقیق تر به ادبیات حوزه بازاریابی و برند گذاری می توان دریافت که اندیشمندان و صاحب‌نظران این عرصه، در سیر تاریخی رشد و تکامل این رشته مطالعاتی، ابتدا از سطح برندهای محصول متوجه سطح برندهای سازمانی شده و سپس به موازات تلاش های متفکران حوزه روابط عمومی، این بحث را به مفهومی تحت عنوان تصویر سازمانی سوق داده‌اند (باقری و عرفانی فر، ۱۳۸۹).

واژ تصویر گهگاه جانشین واژه چشم انداز یا جانشین تجلی یا گه گاه جانشین واژه نماد می شود. رایلی تصدیق کرد که تصویر شرکت به طور بالقوه اهمیت زیادی دارد اما اغلب آن طور که باید به مفهوم آن پرداخته نمی شود. واژه تصویر عمدتاً در بازاریابی به کار برده می شود. پرستیژ واژه ای است که توسط جامعه شناسان به کار برده می شود و به عنوان شهرتی که به خاطر موفقیت به دست می‌آید و نام شناخته شده و مطلوب به خاطر موفقیت های سزاوارانه به کار برده می شود. جامعه شناسان بین پرستیژ و شهرت تمایز قائل می‌شوند، آن ها معنای ضمنی مثبتی را برای پرستیژ در نظر می گیرند (قلی پور، پورعزت و نقوی حسینی، ۱۳۹۰).

۲-۴-۲ اهمیت تصویر سازمانی

یکی از مهمترین نگرانی های مدیران روابط عمومی سازمان این است که مردمی که با سازمان مرتبط هستند، چگونه به آن نگاه می‌کنند. بر اساس همین تصویر است که افراد، سازمان های خاصی را برای برطرف کردن هر کدام از نیازهای خود انتخاب می‌کنند و یا تصمیم می گیرند که با سازمان مبادلات تجاری داشته و یا نداشته باشند (اسکولر[۶۷]، ۲۰۰۵). تصویر سازمانی بویژه در زمینه جذب کارکنان جدید بخصوص در صنایع های تک اهمیت فراوانی دارد. تحقیقات نشان می‌دهد سازمان هایی که تصاویر مثبتی دارند در جذب نیروی ماهر موفق تر بوده اند. به علاوه بسیاری از کارکنان برای پیوستن به سازمان هایی که وجهه بهتری دارند سازمان خود را ترک می‌کنند (ویگودا و بن[۶۸]، ۲۰۰۴).

تصویر سازمان، نشانه ها و پیام هایی درباره کارکنان خود به جامعه می‌فرستند. ‌بنابرین‏ پیوستن به هر سازمان خاص می‌تواند بیانگر ویژگی های خود داوطلب نیز باشد. همچنین تصویر سازمانی به داوطلبان می فهماند که چه انتظاری از سازمان داشته باشند و اگر آن ها به سازمان بپیوندند چه انتظاری از آن ها خواهد رفت (کابل و یو[۶۹]، ۲۰۰۶).

علاوه بر جذب کارکنان زبده و نخبه، تصویر شرکت می‌تواند مزیت‌های همچون ایجاد ارزش افزوده در رقابت کالاهای مشابه، اعتماد و وفاداری مشتریان و کاهش ریسک خرید، تشویق سرمایه گذاران به سرمایه گذاری و ایجاد انگیزه در کارکنان را در پی داشته باشد. ‌در مورد شرکت هایی که خدمات و محصولات یکسانی را تولید می‌کنند، ترجیح به همکاری با شرکتی است که آوازه بهتری دارد و حتی هنگام مناقشه ها از شرکت خوشنام تر حمایت بیشتری می شود. همچنین در بازارهای مالی، شرکتی که تصویر قوی تری دارد، اعتبار بیشتری هم دارد (عسکری، ۱۳۸۷). مشاهدات سازمانی نشان می‌دهد که بسیاری از شرکت ها از داشتن تصویر مناسب و به کارگیری آن در برنامه تبلیغاتی خود آگاه هستند. ولی بسیاری اذعان می دارند آن گونه که مایلند نتوانسته اند تصویر مناسبی از خود ارائه کنند برداشت ذی نفعان از تصویر شرکت صرفا تصویر ارائه شده توسط سازمان نیست بلکه مجموعه ای از تمام رفتارها و عملکردهایی است که سازمان ها به صورت رسمی و برنامه ریزی شده و یا اتفاقی و غیر رسمی ارائه می‌کنند. سازمان ها دریافته اند که چیزی بسیار بدتر از نبود پول و سود، نابود شدن تصویر مناسب سازمان است (عسکری، ۱۳۸۷).

۲-۴-۳ تعاریف تصویر سازمانی

نظرات مختلف و تعاریف متفاوتی راجع به تصویر سازمانی وجود دارد، بلاسن[۷۰] (۲۰۰۸) راجع به تصویر بیرونی بیان می‌کند که: تصویر سازمان کمک می‌کند که سازمان خود را متمایز از دیگر سازمان‌ها بداند تصویر مطلوب سازمانی در مدیریت فرآیندهای سازگاری و نگهداری کارکنان کمک می‌کند. داتون و داکریچ (۱۹۹۴) اظهار داشتند که تصویر سازمانی به احتمال زیاد تحت تاثیر نگرش و رفتار کارکنان در محل کارقرار می‌گیرد.

اصطلاح تصویر در یک مفهوم کلی نشان دهنده در ک ضمنی اعضای سازمان و نحوه تفکر اعضای خارج از سازمان درباره سازمان است (میشارا و ساکسنا[۷۱]، ۲۰۱۱) . (دوگان[۷۲]، ۲۰۰۸، ایسنر[۷۳]،۲۰۰۶،یلدریم[۷۴]، ۲۰۰۷)، اهمیت تصویر سازمانی در واقع ناشی از قدرت ان برای تحت تاثیر قرار دادن عملکرد سازمان و کارکنان و همچنین رفتار و نگرش ذینفعان خارجی و بیرونی سازمان است، پژوهش ها درباره تصویر سازمانی نشان داده که اولین برداشت خدمت گیرنده در ایجاد تصویر از سازمان بسیار مؤثر و تعیین کننده است (کالینز واسترنز [۷۵]، ۲۰۰۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 09:27:00 ق.ظ ]




عزت نفس ،بخصوص در روابط متقابل اشخاص ،بهتر خود نمایی می کمند.کسانی که نسبت به خود دید خوبی دارند،دیگران رانیز دوست دارندوضعف های خود را بهتر می‌پذیرند.این افراد به دلیل احساسات مثبت که به دیگران دارند و آن ها را می‌پذیرند ،بهترین دوستان را به دست می آورند،در واقع کسی که مثبت ‌و راحت باشد کاری می‌کند که دیگران نیز در ارتباط با او راحت ومثبت باشند .دارندگان این ویژگی برای مردم بسیار جذاب می‌شوند .(کراسکیان ،۱۳۸۹)

عزت نفس نیازی است که در سطحی بالاتر از نیازهای اجتماعی سلسله مراتب نیازهای مزلو قرار دارد وبرای مدیریت در سازمان‌ها وشخص از اهمیت زیادی برخوردار است .این نیاز به دوشکل مطرح است :

۱-نیازی که مربوط به احترام شخص نسبت به خودش است. یعنی نیازی به داشتن اعتماد به نفس ،استقلا،صلاحیت وشایستگی،نیاز به کسب موفقیت ونیاز به کسب دانش.

۲-نیازی که به شهرت فرد بستگی دارد ،یعنی نیاز به داشتن مقام اجتمای وشرت ،مورد تقدیر قرار گرفتن ونیاز به احترامی که دیگران برای فرد قائلند.

۳-عزت نفس از لحاظ بهداشت روانی وتعدل شخصیت دارای اهمیت فراوانی است ‌و نوعی نگرش مثبت است نسبت به خود ‌و عنصر اصلی بهداشت جسمی ،جنسی وروانی فرد است. به گونه ای که عزت نفس پایین ،تعدل ‌و پویایی انسان را بر هم زده ‌و بازدهی ،کار آمدی ،یادگیری وخلاقیت انسان را به طریقی منفی تحت تاثیر قرار می‌دهد .(اسلامی نسب ،۱۳۷۳ص ۵۸)

در صورت وجود خود پنداره است که ارزیابی از خود (عزت نفس )امکان پذیر می شود .‌با ارزیابی خود پنداره ،یکپارچگی خود،پذیرش محدودیت‌ها،درک کنش متقابل خود وجامعه پدید می‌آید. عزت نفس به صورت پاسخی روانشناختی ،کنشی شخصیتی ونگرشی مفهوم سازی شده است .پرایس (۱۹۹۲)درباره عزت نفس وچگونگی عزت نفس وچگونگی برجسته کردن صفت مثبت ازوضعیت زیستی تکاملی ،چنین دیدگاهی ‌را پیشنهاد می‌کند :ارتقای سلامت روان به انرژی دهی کافی برای حفظ عزت نفس ،واجتناب از تخلیه انرژی اضافی نیاز دارد . کارل راجرز در مفهوم کانون ارزیلبی خود توضیح می‌دهد ،پاسخ روانشناختی ما بر اساس قضاوتها وانتظارات دیگران وشرایط ارزشی محیطی ،بیرونی است .یا بر اساس ارزیابی خود فرد از احساسات ،اعمال ،افکار وباورهای خود ،درونی است. با وجود این ،اگر به خاطر علتهای خانوادگی ،موقعیتی ،محیطی یا اجتماعی ،ارزش‌ها را به شکل تحریف شده به گونه ای درون فکنی کنیم که با ساختار خود ما متناقض باشد ،ممکن است که ما خوب یا بد انطباق پیدا کنیم ،به همین جهت چنین بازنماییهایی تحریف شده یادرون فکنانه ،کنش شخصیتی ما می شود . این امر ممکن است تنها در نگرش فرد نسبت به خودش ،به خصوص در نادیده گرفتن خود ،تحقیر منفی باخود ودیگران ظاهر شود .

گاهی لازم است مهارت‌های عزت نفس وارتقای خود ارزیابی مثبت از انتهای قابل مشاهده این فرایند آغاز شود. در مواجه با نگرش منفی ،گاهی بهتر است که از نقطه ای اغاز شود که فرد از نظر هیجانی واجتماعی در آن قرار دارد ،وسپس به جای آنکه به پیش برویم وببینیم فرد کجااست وچه می‌خواهد باشد،باز گردیم به کارکرد فرد وشیوه ای که برای پاسخ دادن ،یاد گرفته است. ‌بنابرین‏ مهارت‌های عزت نفس شامل گوش دادن به خود ،خود ارزیابی[۱۸] ،وارزش گذاری وبهادادن به خودمان است.(تودر،۱۳۸۲ص۱۰۷)

.خود کنترلی در سازمان :

کنترل وظیفه حیاتی واجتناب ناپذیر مدیریت در هر سازمانی به شمار می رود . کاربرد آگاهانه کنترل با سازمان ‌و تمامیّت آن پیوند جدایی ناپذیری دارد . ضرورت امر کنترل در مدیریت هر سازمانی آنگاه قابل تشخیص خواهد بود که مسئولیت هر مدیری را در نهایت حفظ موجودیت سازمان بدانیم . مع هذا چنانچه رهبری پویااثر بخش رامشخصه اصلی سازماهای موفق در نظر بگیریم باید بهره گیری شایسته از رهبری خوب وکار آمد رانیز مستلزم کنترل اثر بخش بدانیم .بدین سبب ادعا می شود که کنترل ،لازمه ثبات ،مداومت بقای هر سازمانی است.

پارادایم نوین[۱۹] در مفهوم کنترل سازمانی ،گذر از موازین کنترل بیرونی ،ابزاری ومستقیم افراد ‌و رسیدن به نظام مبتنی بر استقلال وخود کنترلی است. مدیران به جای اینکه همه تلاش خود را معطوف به کنترل ابزاری[۲۰] کارکنان نمایند ،تلاش می‌کنند در خدمت آنان قرار گیرند وبراساس الهام گیری از نظام ارزش‌ها واصول اخلاقی شکاف عمیق ایجاد شده میان حرف وعمل را پر می‌کنند .از مدیران عصر فناوری اطلاعات انتظار می رود به لحظات ودقایقی بیندیشند که به موجب آن نظام انگیزش افراد از پاداش‌های مالی ومادی به سوی برانگیختگی درونی وخود مسئولیتی ارتقا می‌یابد. (عباس پور ،۱۳۸۰)

.ماهیت وهدف خود کنترلی :

یکی از مهمترین مهارت‌ها که مشخصه توانایی افراد در حل تعارض است ،برخورداری از صفت خود کنترلی ‌یا خود نظارتی است. افرادی که می‌توانند ‌هدف‌های‌ واقع گرایانه را اولویت بندی کنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف وعقل تعادل برقرار کنند ،خود کنترلی هستند .تفاوت‌های مهم فردی وقابل سنجش ویژگی‌های رفتاری را خود کنترلی می‌نامند .خود کنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی‌های رفتار خود باشرایط وموقعیت موجود است.(کریتنروکینیکی،۱۳۸۴٫ص۱۷۴)

در عصر حاضر جوامع مختلف می کوشند تا از راه های گوناگون خود کنترلی را در افراد وسازمانهای خود تحقق بخشند ویاآن را تقویت کنند. خود کنترلی ایجاد حالتی در درون فرد است که او را به انجام وظایفش متمایل می‌سازد ،بدون آنکه عوامل خارجی او را تحت کنترل داشته باشد. هدفی که در خود کنترلی دنبال می شود ارائه یک شخصیت سالم است که به بلوغ فکری رسیده است و در برابر انواع مشکلات از خود مقاومت نشان می‌دهد وخود بت بینش عامل آن را انتخاب می‌کند وعلائه بر محیط کار در زندگی شخصی خویش نیز خود کنترل می شود .واین میسر وممکن نخواهد شد مگر بسترهای مناسب در سازمان فراهم شود تا خود کنترلی در سازمان نهادینه شود که مواردی از آن عبارتند از :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




۵-۱-۱٫ «بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری بر میزان اضطراب کودکان مبتلا به سرطان ۴ تا ۸ ساله تاثیر دارد.»

یافته های این پژوهش با یافته های پژوهش های متمرکز بر بازی درمانی در کاهش اضطراب و پریشانی کودکان همخوانی داشته است به نحوی که نتایج با یافته های پژوهش های قبلی به شرح زیر موافق بوده است، و به طور مشابه مداخله بازی درمانی شناختی-رفتاری به کار رفته در این پژوهش سبب کاهش اضطراب کودکان مبتلا به سرطان بستری شده در بیمارستان شده است:

آقامحمدیان شعرباف، قنبری، و بنی هاشمی (۲۰۱۳) که نشان دادند قصه درمانی در کاهش اضطراب سرطانی اثربخش است؛ آلمرایسی (۲۰۰۸) مبنی بر اثر بخشی بازی درمانی شناختی رفتاری بر بیش فعالی و پرخاشگری و نقص توجه؛ براتون و همکاران (۲۰۰۵) در خصوص اثر بخشی بازی درمانی بر مهارت های اجتماعی و کاهش افسردگی اضطراب؛ جی یون شین (۲۰۰۲) در خصوص بازی درمانی بر کاهش اضطراب و افسردگی؛ بزمی و نرسی (۱۳۹۱) در خصوص اثربخشی تکنیک های بازی درمانی در کاهش اضطراب و افزایش احساسات مثبت در کودکان مبتلا به سرطان خون؛ فرخ نیا، شهیدی و فتح آبادی (۱۳۹۰) در خصوص اثر بخشی مداخلات شناختی آماده سازی کودک و والد و نیز انحراف مسیر توجه در حین انجام رویه دردناک پانکچر کمری و افزایش سطح کیفیت زندگی موقعیتی کودک؛ عبدخدائی و صادقی اردوباری (۱۳۹۰) درباب اثر بخشی بازی درمانی مبنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر کاهش اضطراب جدایی کودک؛ زارعپور و همکاران (۱۳۸۸) مبنی بر اینکه بازی درمانی می‌تواند به عنوان یک مداخله مؤثر به وسیله تیم بهداشتی برای کمک به کودکان بستری استفاده شده و به کاهش افسردگی و تنش ناشی از بستری شدن و رویه های دردناک درمانی یاری رساند؛ کادریو و لوی (۱۹۸۹) در خصوص اثر بخشی بازی درمانی بر کاهش اضطراب کودکان بستری شده ۲ تا ۶؛ و کوپر و بلیتز (۱۹۸۳) در رابطه با اثر بخشی بازی درمانی بر بهبود وضعیت سلامت عمومی روان شناختی کودکان سرطانی بستری در بیمارستان.

در عین حال یافته های پژوهش حاضر با یافته های مطالعه کانتر، بومن و تیزدل (۱۹۸۸) موافق است. گرچه مؤلفه‌ های استفاده شده در این پژوهش و پژوهش آنان به شکل یک به یک نتاظر ندارند اما از مجموعه ای مشابه از مؤلفه‌ ها در هر دو پژوهش استفاده شده که در تنظیماتی مختلف به بیماران عرضه گردید. یافته های هر دو پژوهش حاکی از آن است که این مؤلفه‌ های شناختی-رفتاری در کاهش اضطراب و پریشانی کودکان مبتلا به سرطان اثربخش هستند.

پژوهش حاضر همچنین از یافته های جدید، حکمت پو و معماری (۱۳۹۱) نیز پشتیبانی می‌کند. آن ها نشان دادند که استعاره والدین کودکان سرطانی حول مقوله “به بن بست رسیدن زندگی والدین” به عنوان درون مایه اصلی تجربیات آن ها قرار دارد. در پیش آزمون پژوهش حاضر اکثر والدین در پاسخ به سوالات بعد عاطفی آزمون زانک چون “احساس جدا شدن بند بند وجود”، “عدم احساس آرامش”، “انتظار همیشگی برای رویداد بدی که اتفاق خواهد آورد” و غیرو به شکل «دائم یا تقریبا همیشه» پاسخ داده بودند، در حالی که در پس آزمون و پیگیری گرایش آن ها بیشتر به سمت پاسخ «گهگاه» و به ندرت «بیشتر اوقات» بود.

۵-۱-۲٫ تبیین نتایج پژوهش

چنانچه یافته های این پژوهش به دنبال پژوهش های پیشین نشان دادند استفاده از بازی درمانی شناختی-رفتاری در کاهش اضطراب اطفال مبتلا به سرطان می‌تواند مؤثر باشد. در ادامه دلایلی برای اثربخشی آن ارائه داده می شود.

در این پژوهش سعی بر آن بود تا ترکیب مناسبی از بازی درمانی با مؤلفه‌ های شناختی-درمانی که قابل کاربرد برای کودکان خردسال که مبتلا به رنج و پریشانی سرطان اطفال هستند به دست آید.

همان‌ طور که در جدول ۱۵ مشاهده می شود میانگین نمرات اضطراب زانک در مرحله پیش آزمون برای گروه آزمایش و کنترل به ترتیب برابر ۵۰٫۲ و ۴۹٫۶ می‌باشد که بر اساس تحلیل نمرات آزمون اضطراب زانک حاکی از آن است که والدین و کودکان هر دو در طبقه اضطراب متوسط قرار دارند.

پس از انجام مداخله در پس آزمون این میانگین برای گروه آزمایش به ۴۲٫۶ به طور معناداری کاهش یافته و به سطح اضطراب بهنجار در طبقه بندی تحلیل نمرات زانک انتقال یافته است؛ حال آنکه در گروه کنترل میانگین نمرات آن ها به ۵۰٫۶ افزایش یافته است اگرچه این افزایش از لحاظ آماری معنادار نبود.

در تبیین کاهش معنادار میانگین گروه آزمایش می توان ‌به این موارد اشاره کرد:

    1. استفاده از فنون شناختی رفتاری در قالب بازی ها در مرحله ارزیابی. در این مرحله کودک توسط نقاشی این فرصت را می‌یابد که بدون نیاز به گفتاری که هنوز برای بیان دلواپسی های وی بقدر کافی رسش نیافته است، اطلاعاتی ‌در مورد تجربیات ترسناک خود و نیز شناخت های غیر انطباقی خویش در رابطه با این تجربیات استرس زا، در طی گام های کوچک و از زوایای کمتر تهدید کننده آشکار سازد. بدین ترتیب مداخله گر با بهره گرفتن از این ابزار می‌تواند نه تنها به رویدادهای زجرآور زندگی کودک اشراف یابد بلکه این امکان را می‌یابد تا از این طریق تحریف های شناختی وی را نیز در رابطه با این رویدادها پیدا کند. آزمون جملات کوتاه از زبان عروسک این فرصت را برای کودک ایجاد می‌کند که انگیزه ها و نیازهای خود را از زبان عروسک بیان کند و بدین ترتیب از تهدیدگنندگی آن ها کاسته شده و کودک اجازه می‌یابد تا تکانه های دردناک خویش را نه از جانب خود که از طریق قهرمان خویش یعنی عروسک بیان نماید. بدین ترتیب با بهره گرفتن از طرز مداخله فراهم شده در این پژوهش، هم راپورت درمانی اطمینان بخشی برای کودک بنا می شود و هم تا آنجا که ممکن است سرنخ ها ‌در مورد مسائل و دغدغه های کودک، باورها، اسنادها، احساس ها و تحریف های شناختی وی به دست می‌آیند.

  1. استفاده از فنون شناختی رفتاری در قالب بازی ها در مرحله ارزیابی. در این مرحله درمانگر از طریق داستان گویی، بازی های پانتومیم و نمایش عروسکی و خودگویی ها به تصحیح تحریف های شناختی کودک پرداخته و معانی و مضامینی را که کودک به رویدادهای دردآوری که بیماری سرطان و رویه های تشخیصی و درمانی پزشکی برای وی بهمراه آورده اند می پردازد. این بخش را می توان بازنگری در روش های استقرایی و سقراطی شناخت درمانی در رابطه با بزرگسالان در نظر گرفت که کوشش شده تا توسط بازی و ابزار بازی مطابق با سطح تحولی و انطباقی کودک مدلسازی شوند.

از دستاوردهای مهم دیگر این مرحله تقویت و آموزش مهارت های مقابله ای با ترس، نگرانی و اضطراب وابسته با تجارب بیماری است. کودک از طریق کسب توانایی عمیق تر در شناخت و تفکیک هیجان ها توسط قصه ها و تصاویر چهره ای رنگی، و نیز توسط حساسیت زدایی منظم در قالب داستان ها و تمرینات رفتاری چون ایفای نقش و بازی با عروسک ها با راهکارهای جدیدی در شناخت و حل مسئله آشنا می شود. مضافا بر اینکه، با پانتومیم و بازی های عروسکی این امکان را برای کودک فراهم می آورد که آنچه را که یاد گرفته به موقعیت های تشخیصی و درمانی که هم اکنون یا آینده در انتظار اوست تعمیم دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




کشور ترکیه نیز در سال ۱۹۸۵کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان را به استثنای موادی از آن پذیرفته است .

این مواد به دلیل تناقض آن ها با موادی از قانون مدنی پیشین ترکیه که در زیر آورده می شود”۲۷ پذیرفته نشد.

ماده ۱۵کنواسیون با مواد ۱۵۴،۱۵۵،۱۵۹قانون مدنی پیشین ترکیه

ماده ۱۵کنوانسیون با ماده ۱۶۹ ‌در مورد ریاست خانواده

ماده ۱۶کنوانسیون با ماده ۲۱

ماده ۱۶کنوانسیون با مواد ۹۸،۱۵۲،۱۵۴،۱۵۵،۱۵۸،۱۶۳،۱۶۹،۱۷۰،۲۸۱در مورد لزوم اذن پدر در ولایت و سرپرستی کودک

ماده ۱۶کنوانسیون با ماده ۲۶۳

ماده ۱۶کنوانسیون با مواد ۲۵۵،۲۶۳در مورد نام خانوادگی زن

به مواد اشاره شده می توان ماده ۲۸ کنوانسیون را نیز اضافه کرد زیرا در آن ماده تأکید شده است که تحفضاتی که با هدف و منظور این کنوانسیون سازگار نباشد مجاز نخواهد بود در حالی که قیودی که در رابطه با زنان متاهل و وضعیت مدنی آن ها در ماده (۳)قانون مدنی پیشین ترکیه وجود دارد با ماده ۲۸ کنوانسیون متعارض است.[۳۶]

اما سرانجام ترکیه نیز در سال ۱۹۹۹تحفضات و قیود متعارض با کنواسیون را از قانون مدنی حذف کرد .

۳-۲-۲) کنوانسیون اروپایی حقوق بشر

در شورای اروپا نیز تلاش هایی برای برابری حقوق زن ومرد انجام شده است مهم ترین سند تصویب شده در شورای اروپا (کنوانسیون اروپایی حقوق بشر) می‌باشد از اهداف تصویب این کنوانسیون حمایت از

حقوق مدنی وسیاسی می‌باشد اما از نواقص این کنوانسیون عدم وجود حکمی خاص در رابطه با برابری حقوق زن ومرد می‌باشد برای ارتقا و بهبود کمبود ها در رابطه با حقوق و آزادی های فردی پرو تکل هایی ‌به این کنوانسیون اضافه شده است .با اضافه شدن پروتکل الحاقی به ماده ۷ یک حکمی مستقل در

رابطه با برابری زن ومرد و مقابله با هر گونه تبعیض علیه زن،وضع شده است مطابق این پروتکل( برابری در روابط زوجین): زوجین در طول زندگی مشترک و تا زمان انحلال آن از حقوق و تکالیف یکسانی در روابط خود ‌و فرزندانشان بهره مند خواهند شد،این ماده مانع تلاش دولت ها برای حمایت از حقوق کودک نمی باشد اتحادیه اروپا نیز برابری زن ومرد در حقوق را از جمله مسائل مهم و ویژه شناخته است .در رابطه با این موضوع،دستور العمل ها و پیمان نامه های زیادی در اتحادیه به عمل آمده است کنفرانس ها و همایش هایی که در زمینه حقوق زن و مرد انجام یافته باعث پیشرفت و ارتقای حقوق زن ومرد گردیده و در مقررات بین‌المللی نیز نهادینه شده است .پیشرفت و ارتقای حقوق زن ومرد در قوانین بین‌المللی نقش مهمی در تغیی قوانین نابرابر ملی واساسی دولت ها داشته است .این تحولات جدید در قوانین اساسی ومدنی ترکیه نیز انعکاس یافته است علت بیان این مسائل نیز لغو قوانین نابرابر جنسی در قوانین مدنی واساسی ترکیه و قبول مقررات بین‌المللی (کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان ،کنوانسیون اروپایی حقوق بشر)در رابطه با حقوق خانواده ،توسط قانون گذار ترکیه می‌باشد .

۳-۳) قانون مدنی پیشین ترکیه و روند تصویب قانون مدنی جدید

قانون مدنی پیشین ترکیه در سال ۱۹۲۶ از قانون همان زمان سوییس اقتباس شده بود و زنان را در موقعیت فرودستی قرار می‌داد. این قانون ریاست خانواده را از آن مردان دانسته و حق تصمیم گیری نهایی را ‌در مورد فرزندان و اقامتگاه به او واگذار کرده بود.

نخستین بار در سال ۱۹۵۱ وزارت دادگستری کمیسیون هایی تشکیل داد که پیشنهادهای متعددی را با هدف ایجاد اصلاحاتی جامع در قانون مدنی ارائه دادند ولی تا سال ۲۰۰۱ هیچ یک از این گونه تلاش ها به نتیجه مطلوبی نرسید. از عوامل مهم این تأخیر در دهه شصت و هفتاد میلادی سلطه تحرکات سیاسی چپ و راست بر فضای سیاسی ترکیه بود و در چنین فضایی مسائل زنان عمدتاً به گفتمان مارکسیستی نسبت داده می شد. با کودتایی که در سال ۱۹۸۰ به وقوع پیوست اپوزیسیون با سرکوب شدیدی رو به رو شد. اما در این شرایط اولین جنبش اجتماعی که مخالفت خود را ابراز و مطالبات خود را مطرح کرد، جنبش فمینسیتی بود.

مطرح شدن جنبش زنان در این سال ها، موفقیتش در لغو و اصلاح بعضی مواد قانون مدنی و مذاکراتش ‌در مورد مسائل زنان زمینه تصویب اصلاحات نهایی قانون مدنی و پذیرش آن در جامعه را فراهم کرد

از جمله این موفقیت ها تصویب قوانین جدیدی در حوزه خشونت خانگی و ابطال ماده ۱۵۹ قانون مدنی بود که بر اساس آن زنان برای اشتغال در خارج از خانه به اجازه شوهران خود نیازمند بودند. به هر حال در این دو دهه نیز تلاش های زنان ترکیه و جنبش جهانی زنان در مقابل رشد راست گرایان مذهبی قرار گرفت. در این مقطع زمانی تاثیرات اجتماعی درگیری های نظامی ترکیه با «پ ک ک» سبب تقویت ملی گرایان، محافظه کاران و نظامیان شده بود.

چهار سال پس از کودتا، اصلاحات قانون مدنی با تدوین لایحه ای از سوی وزارت دادگستری مجددا به بحثی عمومی مبدل شد. ‌گروه‌های مختلف زنان متحد شده و مجموعه ای از درخواست ها مبنی بر تصویب لایحه را به مجلس ارائه کردند. با وجود پیوستن ترکیه به «کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان» و تعهد ترکیه مبنی بر لغو قوانین پیشین، این لایحه نیز در مجلس تصویب نشد. در سال های بعد تعهدات ترکیه از سوی نهادهای بین‌المللی بارها تکرار شد.

در سال ۱۹۹۸ لایحه جدیدی به مجلس ارائه شد. احتمال پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا روند بررسی و تصویب این لایحه را شتاب بخشید اما آنچه توانست بر مخالفت ها غلبه کند کمپینی متشکل از تمام ‌گروه‌های زنان از اقشار مختلف جامعه بود. بحث ‌در مورد لایحه در کمیسیون قضایی مجلس در آپریل ۲۰۰۰ آغاز شد و تا یک سال بعد ادامه یافت. اصلاحات با مقاومت شدید محافظه کاران مذهبی و ملی گرایان رو به رو شد. آنان استدلال می‌کردند که برابری میان زن و مرد در خانواده آشفتگی ایجاد کرده و بنیادهای کشور ترکیه را تهدید می‌کند. بنا بر همین مخالفت ها بود که کمپینی متشکل از ۱۲۶ گروه از فعالین حقوق زنان آغاز به کار کرد و بلافاصله پس از شروع این کمپین نظام تقسیم اموال ناشی از ازدواج به موضوعی بحث برانگیز تبدیل شد. مخالفین ادعا می‌کردند تقسیم برابر اموالی که طی ازدواج به دست آمده مغایر با سنت های ترکیه است. چنین رویکردی خانواده را به یک نهاد تجاری تقلیل می‌دهد، عشق و محبت در خانواده را از بین می‌برد، میزان طلاق را افزایش داده و جامعه ترکیه را به تباهی می کشاند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




با این وجوداگر عقد پس از آنکه صحیحا واقع شد به نحوی از انحا (اقاله )منحل شود تعهد ناشی از شرط نیز از بین می رود . ماده ۲۴۶ قانون مدنی در این خصوص مقرر می‌دارد : « در صورتی که معامله به واسطه اقاله یا فسخ به هم بخورد شرطی که در ضمن آن شده است باطل می شود و اگر کسی که ملزم به انجام آن شرط بوده است عمل به شرط کرده باشد می‌تواند عوض او را از مشروط له بگیرد . »

اگر قرارداد اصلی به علت فقدان رضا یا مخدوش بودن آن غیر نافذ باشد در آن نیز چنین وضعی پیدا می‌کند و با تنفیذ عقد اصلی ، شرط ضمن آن نیز نافذ می‌گردد . البته عقد اصلی ، تعهد حقوقی مستقلی است که به تعهد تبعی وابستگی ندارد . اما ارتباط میان آن دو چنان است که گاه شرط می‌تواند عقد اصلی را متاثر سازد (عقد را باطل گرداند )[۲۳] گاها بطلان شرط موجب بطلان عقدمیشود.

مثلاماده۲۳۳ قانون مدنی مقرر می‌دارد که شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود که هم باطل و هم موجب بطلان عقد می شود .

باید این نکته را در نظر داشت که دلیل سرایت بطلان عقد اصلی به شرط این است که به طور معمول دو طرف می خواهند شرط را تابع عقد و از فروع آن شمارند . در این فرض ، که خریدار و فروشنده مایلندبرای حالتی که بیع باطل می شود روابط خود را تنظیم کنند و از بار مسئولیت یگدیگر بکاهند یا بر آن بیفزایند ، توافق آنان تابع عقد قرار نمی گیرد . هر چند که به صورت شرط نیز درعقد بیاید، خود قراردادی است که با آثار ویژه ای که دارد باید بررسی شود. پس، ‌به این بهانه که مفاد شرط ناظر به موردی است که بطلان عقد به اثبات رسیده نباید از بررسی آثار این گونه شرط ها غافل ماند.[۲۴]

‌بنابرین‏ ، اگر طرفین معامله نخواهند ، شرط را تابع عقد اصلی قرار دهند و اراده مشترک طرفین این باشد که شرط ، خود قراردادی مستقل باشد در این صورت با بطلان عقد اصلی ، شرط باطل نمی شود . چون ، آن چیزی که تعهد ایجاد می‌کند و طرفین را ملزم به آن می‌کند ، و نیز آن چه سازنده اصلی قرارداد می‌باشد ، اراده مشترک طرفین است که اراده مشترک طرفین بر این قرار گرفته است که شرط مستقل باشد و تابع عقد اصلی نباشد .

از آن‌جایی که شروط خود توافق هایی هستند که اراده مشترک طرفین ، آن ها را به وجود می آورند و شرایط اساسی معامله که در ماده ۱۹۰ قانون مدنی آمده شامل شروط نیز می‌شوند ، پس اصل صحت قراردادها ، که یکی از اصول و قواعدی است که مورد استفاده حقوق ‌دانان و فقها قرار گرفته است ، ایجاب می‌کند در مواقعی که نسبت به صحت و بطلان عقد یا قراردادی شک داشته باشیم اصل را بر صحت گذاشته و به آن عمل کنیم . مگر این‌که خلاف صحت ثابت شود.

‌بنابرین‏ هر شرطی که ضمن عقد صحیحی شرط شود بنابر اصل صحت ، شرط صحیح می‌باشد مگر این‌که قانون‌گذار آن را باطل بشناسد[۲۵] یا این‌که بتوان خلاف آن را ثابت نمود که قانون‌گذار نیز مفاد این اصل را در ماده ۲۲۳ قانون مدنی بیان نموده است که « هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر این‌که فساد آن معلوم شود ».

لذا در قانون مدنی اصل بر صحت قراردادها بوده و مدعی فساد یا بطلان شرط باید اقامه دلیل بر اثبات ادعا کند . در واقع قانون‌گذار اصل را بر صحت، بنا نهاده است . در فقه هم نظریه که به مشهور فقها نسبت داده شده است این است که اصل صحت را درتمام مواردی که شک در صحت و فساد معامله واقع شده وجود دارد معتبر می‌داند ، خواه ادعای فساد ناظر به وجود مانع صحت یا فقدان شرط آن یا عدم اهلیت یکی از دو طرف یا عدم صلاحیت یکی از دو عوض باشد . ‌بنابرین‏ ، تنها شرط اجرای اصل صحت وقوع عرفی معامله مورد نظر است و درباره معامله واقع شده هیچ امتیازی بین شروط مربوط به عقد و شرایط اهلیت و دو عوض نیست و برخورد با هیچ اصلی ، هر چند استصحاب ، دامنه اجرای اصل صحت را محدود نمی سازد . [۲۶]

مبحث دوم : وابستگی شرط به عقد از حیث لزوم و جواز

لزوم و جواز دو وضعیت قانونی عقد است که به اراده طرفین قابل تغییر نیست ، یعنی طرفین نمی توانند هیچ عقد لازمی را به عقد جایز و هیچ عقد جایزی را به لازم تبدیل کنند . درج عقد جایز در ضمن عقد لازم ، آن را لازم نمی سازد ، بلکه عقد را صرفا از طرف مشروط علیه غیر قابل انحلال می‌کند. [۲۷] ممکن است عقدی را که مستقلا قابل تحقق است به صورت شرط ، در ضمن عقد دیگری ( چه جایز باشد چه لازم ) قرار داد. در این صورت عقد تبعی از عقد اصلی کسب لزوم کرده و مادامی که عقد اصلی باقی است توافق تبعی قابلیت رجوع از ناحیه هر یک از متعاقدین را از دست می‌دهد و نیز ممکن است غرض متعاملین از اشتراط یک قرارداد در ضمن عقد دیگر نیز همین کسب لزوم باشد.پس هر شرط مشروعی که در ضمن عقد لازم گنجانده شود صحیح می‌باشد که در این صورت طرفین به آن چه ملتزم می‌شوند ( تعهد ناشی از شرط ) پای بند بوده و آن را انجام می‌دهند. زیرا در عقد لازم متعاقدین می باید تمام نتایج و آثار آن را پذیرفته و بمنصه ظهور و مرحله عمل درآورند و شرط ضمن عقد نیز جزئی از آن به شمار رفته وبه تبع آن واجب الوفاء و لازم الاجرا است .[۲۸]

هرگاه عقد جایزی به صورت شرط ضمن عقد جایز دیگری قرار بگیرد ، مثلا هرگاه درضمن عقد جایز عاریه وکالت معیر در فروش خانه مستعیر شرط شود ، معیر نمیتواند مادام که عقد عاریه را فسخ ننموده از وکالت استعفا دهد . زیرا بستگی شرط ضمن عقد که وکالت است به عقد اصلی که عاریه می‌باشد به نحوی است که آن را جزء عقد اصلی نموده است ، ولی هرگاه معیر عقد عاریه را برهم زند عقد وکالت را می‌تواند منحل نماید . [۲۹]

هر گاه عقد لازم به صورت شرط ، در ضمن عقد جایز یا لازم دیگری آورده شود تا وقتی که عقد اصلی نافذ می‌باشد شرط ضمن آن نیز نافذ خواهد بود به علت این‌که عقد ، اصل و شرط آن فرع می‌باشد و شرط، حیات خود را از عقود اصلی می‌گیرد مگر این‌که توافق طرفین غیر از این باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]