کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



در توجیه این مبنای فلسفی گفته شده است: “هیچکس نباید تحت کنترل و سلطه ی خودسرانه ی دیگری باشد و داشتن حقّ رضایت کمک می‌کند تا از چنین کنترل خودسرانه ای پیشگیری به عمل آید؛ زیرا با توجه به وابستگی مطلق بیماران به پزشکان و نیز شکاف موجود بین سطح دانش آنان، بیماران نیاز به حمایت ویژه ای دارند که رضایت، آن را تأمین می‌کند.”[۵۵]

این مبنا، به طور خاص، اهمیت و ضرورت رضایت بیمار را در مداخلات پزشکی نشان می‌دهد؛ زیرا گفته شده است که حتی اگر بیمار به اختیار خود، از حق رضایت خود صرفنظر کند و کنترل و تسلط خودسرانه ی پزشک را بپذیرد، باز هم این تسلّط، به خودی خود، امری غیر قابل قبول و تحمل است.[۵۶]

مبنای عدم سلطه، با این ایراد مواجه شده است که در سیستم های موجود، مکانیزمی برای جلوگیری از اعمال سلطه و کنترل خودسرانه ی پزشکان وجود ندارد، اما در عین حال، رضایت بیمار به عنوان یک حق مهم و ضروری باقی مانده است.[۵۷]

و: اصل تمامیّت وجودی[۵۸]

آخرین دلیل منطقی که به عنوان مبنای رضایت بیماران عنوان شده است، ضرورت حمایت از تمامیت نفسانی آنان است.

مثلاً یکی از دلایل مطرح شده برای غیر قابل اجرا نگهداشتن قراردادهای رحم جایگزین، ضرورت حمایت از حسّ وجودی مادر جایگزین است که می‌گوید نباید مادر را از فرزند دور نگهداشت.[۵۹]

منطق مشابهی برای توجیه رضایت بیمار استفاده شده است و منعکس کننده ی رابطه ی ویژه ی بیمار با بدن اوست. یکی از نویسندگان در این خصوص می‌گوید: “بدن انسان غیر قابل تعویض است؛ اگر معمار منزل من به نظرات من گوش فرا ندهد و نتیجه، آن شود که من نمی پسندم، می توانم منزلم را تغییر دهم؛ اما بدنم را نمی توانم تعویض کنم.”[۶۰]

بر طبق این تفسیر، تمامیت وجودی، زمینه ی هنجار های ‌مالکیت بر بدن را ایجاد می‌کند. در این باره گفته شده است: “اصل تمامیت وجودی یک خطّ قرمز است برای پیشگیری از تجاوز به بدن بیمار.”[۶۱] این خطّ قرمز می‌تواند گسترش یابد؛ مثلاً یکی از نویسندگان اشاره می‌کند: “لمس بدن یک فرد بدون رضایت وی، جنبه ی تعدی اش بیش از لمس کفش های فرد است اما با وجود این، عنوان تعدی صدق می‌کند و این تعدی، زمانی که فرد کفش هایش را پوشیده است بیش از زمانی است که آن ها را نپوشیده است.”[۶۲] با چنین تفسیری، در ارتباط بین بیمار و پزشک، مثلاً برش پوست بیمار ناراضی، برای درمان وی، ضرب و جرح تلقی می شود.[۶۳]

ایرادی که ‌به این تفسیر گرفته شده آن است که آیا بر طبق آن، اجبار بیمار به حرکت دادن بدن خود، بدون لمس، نیز می‌تواند محکوم باشد.[۶۴]

از سوی دیگر در ایران مبانی رضایت بیمار با توجه به پیشینه ی فقهی ایران، جنبه ی فقهی یافته است و بر پایه ی قواعد فقهی مطرح است؛ علیهذا دو دیدگاه متفاوت به وجود آمده است که در برخی زمینه ها شاهد تفاوت های اساسی در این دو دیدگاه هستیم.

گفتار دوم ـ مبانی فقهی

الف ـ حریّت و آزادگی

یکی از مبانی مطرح در فقه برای رضایت بیماران، حریّت و آزادگی است:

“بر طبیب واجب است که پیش از اقدام به معالجه ی بیمار یا عمل جراحی، رضایت او را کسب کند؛ زیرا حریّت و آزادگی افراد چنین ایجاب می‌کند که پزشک هنگام دخل و تصرف در جسم بیمار، رضایت او را به دست آورد؛ پس حق ندارد انسانی در جسم انسان دیگر تصرّف کند، مگر اینکه پیش از آن، از او اجازه بگیرد.”[۶۵]

در این خصوص یکی دیگر از فقها چنین می‌گوید: “همانا خدای متعال تفضّلی بر بندگان خود نموده و حقوقی را در اختیار و تملّک آنان قرارا داده است و کسی حق ندارد چیزی را که در تملک اوست انتقال دهد، مگر به اجازه ی او و کسی حق ندارد اختیارهای او را از حقی ساقط کند. در این جهت اگر خسارتی بر او وارد نمایند، ضمان ساقط نمی شود؛ مگر اینکه خود او اجازه دهد یا این که اجازه دهد تا به طور امانت در کار او دخالت نمایند.”[۶۶] ایشان در ادامه می افزاید که خدا انسان را از نعمت اعضاء و جوارح و منفعت از آن ها بهره مند ساخته و برای او در آن حقی نیز قرار داده است و کسی در آن حقّ تصرّف ندارد مگر به رضایت او؛ ‌بنابرین‏ بر پزشک جایز نیست که در جسم بیمار تصرف کند یا تحقیق نماید یا بیماری وی را تشخیص دهد یا معالجه کند یا جراحی نماید و یا سایر اقدام های پزشکی را ‌در مورد او انجام دهد، مگر با اجازه ی او و در صورت عدم اهلیت برای اجازه، ولیّ، اجازه می‌دهد؛ پس زمانی که بیمار اهلیت ابراز رضایت نداشته باشد، مانند اطفال و مجانین، یا این که شرایط وی به گونه ای باشد که نتوانند از او اجازه بگیرند؛ مانند کسانی که بی هوش هستند یا فراموشی به آنان دست داده است و اطرافیان خود را نمی شناسند، در این صورت، شرع مقدس اسلام به ولیّ بیمار اجازه می‌دهد که در نهایت، از طرف بیمار به پزشک اجازه دهد که به معالجه ی او بپردازد.[۶۷]

این مبنا، از این جهت که تا حدودی مالکیت انسان بر جسم خویش را پذیرفته است، نزدیک به مبانی رضایت در نظام حقوقی کامن لا می‌باشد؛ اما در عمل این مالکیت محدود فرض می شود و از این حیث که فقها میان مالکیت بر انفس و مالکیت بر اموال تفاوت قائلند، و مالکیت بر جسم را محدود می دانند، با مبانی ذکر شده در نظام حقوقی کامن لا، مانند خود مالکیتی و یا تمامیت نفسانی، با اوصافی که آمد، متفاوت است.

ب ـ قاعده ی اذن

مبنای دیگری که برای رضایت بیمار در فقه مطرح است، قاعده ی اذن می‌باشد؛ در تعریف قاعده ی اذن، در کتاب صاحب عناوین آمده است: “رُخصَه المالِک وَ مَن بِحُکمِهِ فِی التَّصَرُّفِ وَ إثباتِ الیَدِ وَ هُوَ قَد یَکوُنَ قََبلَ التَّصَرُّفِ وَ هُوَ المُسَمّی بِالإذنِ.”[۶۸]

در تعریف جامع تری آمده است که اذن، موافقت قبلی مالک یا کسی که به حکم شرع یا قانون اختیار داشته باشد، درباره ی تصرف یا دست یافتن بر مال یا انجام امری است و با اجازه که موافقت بعدی با امری است تفاوت دارد؛[۶۹]

اذن غالباً مانع به وجود آمدن ضمان است؛ از قید غالباً فهمیده می شود که در پاره ای از موارد با اینکه اذن در تصرف وجود دارد، ضمان هم به وجود می‌آید؛ یکی از این موارد ایراد صدمات جسمانی است.[۷۰]

برخی از فقها معتقدند که باید ‌در مورد اذنی که به طبیب داده می شود و سایر اذن ها قائل به تفکیک شد و طبیب مأذون و ضامن است، نه امین و غیر ضامن؛ “باید میان اذن و امانت فرق بگذاریم؛ بدین گونه که امین ضامن نیست ولی هر مأذونی امین نمی باشد؛ مثلاً وکیل و مستودع، مأذون و امین هستند، ولی مواردی هم وجود دارد که مأذون هستند، ولی امین نیستند و ضامن می‌باشند؛ مانند طبیب؛ زیرا هرگاه اذن در تصرّف برای رعایت مصلحت متصرّف و یا هم مصلحت متصرّف و هم مصلحت مالک باشد، امانت حاصل نمی شود و گرچه اذن وجود دارد، ضمان به وجود می‌آید.”[۷۱]

در واقع می توان گفت میان اذن و امانت (ید امانی)، رابطه ی عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ یعنی هر امینی مأذون هست؛ امّا بعضی مأذون ها، یدشان امانی است مانند وکیل؛ بعضی مأذون ها یدشان ضمانی است مانند پزشک.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 10:35:00 ق.ظ ]




    • وابستگی روانی: استفاده بیش از اندازه از تلفن همراه در ذهن و اعصاب کاربران نوعی اعتیاد پدید می‌آورد که درست مانند اعتیاد به مواد مخدر، الکل، پرخوری، رابطه غیراخلاقی، بازی‌های رایانه‌ای، اینترنت و… مخرب است. اعتیاد به استفاده از تلفن همراه در حقیقت تمایل شدید به رفتاری است که انجام می‌گیرد و احساسی که پس و پیش از آن به فرد دست می‌دهد. معتادان به استفاده از تلفن همراه از دوستان و خانواده فاصله می‌گیرند، انزواطلب می‌شوند، اولویت‌های سنی و اجتماعی نظیر تحصیل و اشتغال را پس می‌زنند، هنگامی که تلفن همراه در دسترس‌اشان نیست به آن فکر می‌کنند و از دوری‌اش رنج می‌برند. خاموش بودن تلفن همراه در افراد معتاد تحمل ناپذیر است و موجب می شود حتی هنگام خواب یا در مواقع خاصی که گوشی تلفن همراه را خاموش می‌کنند یا در حالت سکوت قرار می‌دهند به استرس و دلشوره دچار شوند. فرد معتاد نمی‌تواند از گوشی تلفن همراه خود دور بماند و از هر ترفندی برای استفاده دائمی از آن بهره می‌جوید. این نوع اعتیاد از علاقه و وابستگی فراتر می‌رود و به نوعی جنون در دسترس بودن تبدیل می‌شود (شرکت فن آوری خدمات سلامت ایرانیان، بی‌تا). پریشانی ذهنی ناشی از اعتیاد به تلفن همراه به گونه‌ای است که برای فرد استرس دائمی به ارمغان می‌آورد. علاوه بر آن فرد معتاد از اعتیاد نامعقولش آگاهی می‌یابد و در مقابل اتهام اعتیاد و وابستگی شدید رفتاری به احساس شرم و تنزل شخصیتی دست می‌یابد. به طور کلی می‌توان ادعا کرد استفاده از تلفن همراه نوعی هیجان منفی و ویرانگر در پی دارد که با شدت و ضعف متفاوت روحیه، اعصاب و هویت رفتاری و اجتماعی کاربر را تخریب می‌کند (شرکت فن آوری خدمات سلامت ایرانیان، بی‌تا).

انواع خدمات تلفن همراه:

تلفن همراه در اکثر کشورها حول چهار بستر تعامل و اتصال با شبکه مورد استفاده قرار می‌گیرد که عبارتند از:

    • صدا،

    • پیام کوتاه (SMS) که کانال تقریباً همزمانی را بین ارائه کننده و دریافت کننده خدمت به وجود می‌آورد.

    • خدمات پیام چند رسانه‌ای (MMS)، که اجازه انتقال محتوای چند رسانه‌ای را در قالب پیام می‌دهد.

  • پخش سلولی[۶۲] که اجازه ارسال پیام به صورت منطقه‌ای را می‌دهد (شرکت فن آوری خدمات سلامت ایرانیان، بی‌تا).

بخش دوم: گستره نظری مربوط به سازگاری اجتماعی

سازگاری اجتماعی:

سازگاری مهارتی است که باید آموخته شود و کیفیت آن مانند سایر آموخته‌ها، بستگی به میزان علاقه و کوشش فرد برای یادگیری آن دارد. محیط خانواده، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی در فراهم ساختن امکان یادگیری سازگاری با محیط نقش و مسئولیت مهمی بر عهده دارند. سازگار شدن با محیط مهم‌ترین منظور و غایت تمام فعالیت‌های ارگانیزم است، به طوری که تمام افراد در تمام دوران زندگی خود، در هر روز و هر ساعت سرگرم آن هستند که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را با محیط دگرگون شده و دگرگون نشده سازگار کنند. در واقع زندگی کردن چیزی جز عمل سازگاری نیست.

تعریف سازگاری اجتماعی

روان‌شناسان، سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار داده‌اند و ویژگی‌هایی از شخصیت را به‌هنجار تلقی کرده‌اند که به فرد کمک می‌کنند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار سازد، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند، و جایگاهی برای خود به دست آورد (اتکینسون و همکاران، ترجمه رفیعی و همکاران، ۱۳۸۵). در این میان سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقش‌های خود و نحوه عملکرد در نقش‌هاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی، فرهنگ، و انتظارات خانواده قرار دارد. (ویزمن[۶۳]، ۱۹۷۵).

سازگاری اجتماعی معمولاً در اصطلاحات نقش‌های اجتماعی، عملکرد نقش، درگیر شدن با دیگران، و رضایت با نقش‌های متعدد مفهوم سازی شده است (کلیر و کاردینز[۶۴]، ۱۹۷۸؛ به نقل از بیدرمن[۶۵] و همکاران ، ۱۹۹۳).

گاهی واژه های اجتماعی شدن، جامعه پذیری و رفتار جامعه‌پسند را مترادف با سازگاری اجتماعی می‌دانند (مک کوبی و مارتین[۶۶]،۱۹۸۳). اجتماعی شدن فرایندی است که فرد از طریق آن قالب‌ها، ارزش‌ها و رفتارهای موردنظر فرهنگ و جامعه خود را می‌آموزد (ماسن و همکاران،۲۰۰۱ ؛ ترجمه یاسایی،۱۳۸۲). به گفته آرنت[۶۷](۱۹۹۵)سه هدف عمده اجتماعی شدن عبارتند از:

الف) کنترل تکانه‌ها که شامل گسترش وجدان است؛

ب) آمادگی نقش و عملکرد در برگیرنده نقش‌های شغلی، نقش‌های جنسی و نقش‌هایی که در مراسمی نظیر ازدواج و پدر و مادر شدن است؛

ج) پرورش منابع معناداری است که چه چیزی با اهمیت است، چه چیز دارای ارزش است، و زندگی برای چه چیزی است.

جامعه پذیری عبارت است از گرایش به ترجیح دادن ‌به این که بیشتر با سایر افراد باشیم تا تنها. جامعه‌پذیری شامل تمایل به جلب توجه دیگران، تمایل به سهیم شدن در انجام فعالیت‌ها به همراه آنان، و تمایل به پاسخ‌دهی و تحریک که جزیی از تعامل اجتماعی است، نیز می شود. جامعه پذیر بودن بر طبق نظر باس و پلومین[۶۸] (۱۹۹۰؛ به نقل از کارور و شی‌یر، بی‌تا ؛ ترجمه رضوانی، ۱۳۷۵) عبارت است از ارج نهادن ذاتی به فرایند تعامل با سایر افراد (رفتار جامعه پسند اصطلاحی است که روان‌شناسان به اعمال اخلاقی که از لحاظ فرهنگی تجویز می‌شود مانند مشارکت با دیگران، کمک به دیگران، همکاری با دیگران، ابراز همدردی اطلاق می‌کنند. چنین رفتاری غالباً باعث می‌شود که فرد بتواند خود را کنترل کند، زیرا مستلزم آن است که او به خاطر منافع دیگران از منافع شخصی چشم‌پوشی کند (ماسن و همکاران، ۲۰۰۱؛ ترجمه یاسایی،۱۳۸۲).

از آن‌جایی که سازگاری اجتماعی مفهوم عام و گسترده‌ای می‌باشد، تعریفی که مورد اتفاق‌نظر اکثریت محققان باشد وجود ندارد. اما از عمده‌ترین تعاریف سازگاری اجتماعی می‌توان به تعاریف زیر اشاره کرد:

شافر و شوبن[۶۹] (۱۹۷۲؛ به نقل از خدایاری فرد، نصفت، غباری بناب، شکوهی‌یکتا و به‌پژوه، ۱۳۸۱) معتقدند که سازگاری تمایل ارگانیزم برای تغییر فعالیت خود در راستای انطباق با محیط است که در واقع پاسخی به تغییرات محیط پیرامون می‌باشد. این ویژگی تعامل و سازگاری فرد با دیگر افراد و ساختارهای ارزشی در واقع مهارت اجتماعی است که تعامل پیوندها و مناسبات او را با دیگران و جنبه‌های ارزشی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، تأمین می‌کند. با توجه ‌به این تعریف باید تمایزی بین سازگاری فیزیولوژیکی و سازگاری اجتماعی قایل شد، زیرا اگر ارضای نیازهای فیزیولوژیک زندگی برای موجود غیرممکن شود بقای موجود زنده به خطر می‌افتد. ولی سازگاری اجتماعی برعکس نیازهای فیزیولوژیک در صورت برآورده نشدن آسیبی به بقای موجود زنده از نظر زیستی نمی‌رساند اما رفتارهای او را غیرانطباقی می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]




در وضعیت افراطی دیگر والدین سهل گیر هستند. این گونه والدین به طور کلی قواعد کمی دارند و از فرزندان خود توقع چندانی ندارند، آنان چندان توجهی به آموزش آداب غذا خوردن به فرزند خود ندارند. چندان متوقع نیستند که فرزندشان عاقلانه رفتار کند، فرزندشان را از آسیب رساندن به اسباب خانه یا سایر اشیا منع نمی کنند، اهمیتی به پاکیزگی یا اطاعت نمی دهند، از نظر آنان پرخاشگری و خودارضایی طبیعی است .

سیگلمن (۱۹۹۹) دو بعد فرزند پروری را در نظریه خود بیان می می‌کند: پذیرش / ‌پاسخ‌گویی‌[۱۵۴] و مطالبه / کنترل[۱۵۵].

بعد اول فرزندپروری نشان دهنده ی والدینی است که حمایت کننده بوده، به نیازهای فرزندانشان حساس هستند، تمایل دارند به فرزندان خود محبت کنند، به هنگامی که فرزندان به انتظارات والدین دست می‌یابند آن ها را تخسین می‌کنند، آن ها همچنین موقعی که فرزندانشان رفتار ناشایستی انجام می‌دهند از آن ها ایراد نمی گیرند. والدینی که کمتر پذیرا و پاسخگو هستند، اغلب از فرزندان خود ایراد گرفته، آن ها را تحقیر و تنبیه کرده، به آن ها توجهی ندارند و به ندرت با آن ها رابطه برقرار می‌کنند.

بعد مطالبه / کنترل (آسان گیری / محدویت) اشاره دارد به مقدار کنترلی که بر تصمیمات فرزند از طرف والدین به عنوان فردی مخالف با فرزند، گذاشته می شود. والدین کنترل کننده و درخواست کننده یک سری قوانین برای فرزندان قرار می‌دهند ، از آن ها انتظار دارند که قوانین را دنبال کنند و به دقت فرزندان خود را مشاهده می‌کنند تا مطمئن شوند که آن ها قوانین را مراعات کرده‌اند یا نه. والدینی که کمتر سخت گیر و کنترل کننده هستند درخواست های کمتری از کودکان دارند، به آن ها اجازه می‌دهند که میزان زیادی استقلال و خودمختاری در کشف محیط اطرافشان داشته باشند، عقاید و هیجانات خود را توصیف کنند و ‌در مورد فعالیت های خودشان تصمیم گیری کنند. با توجه ‌به این دو بعد چهار الگوی فرزند پروری شکل می‌گیرد.

  1. فرزند پروری سلطه جو:

اینیک شیوه ی فرزندپروری ‌محدود کننده است که حاصل مطالبه / کنترل بالا و پذیرش/ ‌پاسخ‌گویی‌ پایین است. والدین قوانین زیادی برای کودکان قرار می‌دهند، انتظار دارند که کاملاً از آن قوانین اطاعت کنند، به ندرت به کودکان توضیح می‌دهند که چرا باید از قوانین اطاعت کنند و اغلب از تکنیک های قدرتی نظیر تنبیه فیزیکی برای مطیع کردن کودکان خود استفاده می‌کنند.

  1. فرزندپروری مقتدر:

والدین مقتدر انعطاف پذیرترند. آن ها سخت مطالبه کننده هستند و کنترل هم بر فرزندان اعمال می‌کنند اما همچنین پذیرا و پاسخگو هم می‌باشند. آن ها یک سری قوانین واضح و روشن برای کودکان قرار می‌دهند و همواره آن ها را به اجرا درمی آورند، اما آن ها همچنین منطق قوانین و محدودیت هایی را که قرار داده‌اند برای فرزندان خود توضیح داده، نسبت به نیازها و دیدگاه های فرزندان خود پاسخگو هستند و فرزندان را در تصمیم گیری های خانواده دخالت می‌دهند. این والدین منطقی و ‌دموکرات هستند؛ آن ها برای فرزندان خود احترام قائلند.

  1. فرزند پروری آسان گیر:

در این سبک، پذیرش / ‌پاسخ‌گویی‌ بالا اما مطالبه / کنترل پایین است. این والدین بیش از حد سختگیر هستند، آن ها نسباً فشار کمی روی فرزندان خود برای اینکه بالیده رفتار کنند، می آورند. کودکان خود را تشویق می‌کنند که احساسات و تکانه های خود را ابراز کنند و به ندرت بر رفتار آن ها کنترل اعمال می‌کنند

  1. فرزندپروری بی توجه:

این گروه هم کنترل / مطالبه پایین و هم پذیرش / ‌پاسخ‌گویی‌ پایینی دارند. این والدین خیلی درگیر تربیت فرزندان خود نیستند. به نظر می‌رسد که نگران آن ها نبوده و حتی ممکن است آن ها را طرد کنند و یا آنقدر در مشکلات خود غرق هستند که نمی توانند انرژی کافی برای تعیین و اجرای قوانین بگذارند ( مکوبی و مارتین[۱۵۶]، ۱۹۸۳ به نقل از سیگمن، ۱۹۹۹).

در میان این شیوه های مختلف فرزندپروری شیوه پذیرش و پاسخگو بر طرد کردن و عدم حساسیت برتری دارد. فرزندپروری دمکراتیک، پاسخگو و صمیمانه با دلبستگی به والدین، شایستگی تحصیلی، عزت نفس بالا، گرایشات اجتماعی، پذیزش همسالانواخلاقیات قوی ارتباط دارد. فرزندان تمایل دارند که مهر و محبت والدین را به دست آورند و به همین دلیل این انگیزه در آن ها وجود دارد که آنچه والدین از آن ها انتظار دارند انجام دهند و آنچه را به آن ها آموزش می‌دهند یاد بگیرند. فقدان پذیرش و عاطفه ی والدین منجر به افسردگی و مشکلات روانشناختی دیگر می شود. با توجه به اینکه فرزندانی که طرد می‌شوند، به درستی رشد و نمو نمی یابند، مک دونالد[۱۵۷] (۱۹۹۲ به نقل از سیگلمن، ۱۹۹۹) حدس می زند که هیجانات والدین برای فرزندان یک رفتار تکاملی است که باعث می شود والدین از این طریق بر فرزندانشان از راه های مختلف سازگارانه تاثیر بگذارند.

با اندکی تأمل می توان متوجه شد که دیدگاه سیگلمن با دیدگاه شیفر چندان تفاوتی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده به وسیله ی شیفر علی رغم گذشت سالیان همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر سیگلمن همان والدین گرم و کنترل کننده ی شیفر، والدین مستنبد سیگلمن همان والدین سرد و کنترل کننده ی شیفر، والدین سهل گیر سیگلمن همان والدین پذیرا و آزاد گذار شیفر و والدین بی توجه سیگلمن همان خانواده های سرد و آزادگذار شیفر است (دهقانی، ۱۳۷۹).

به طور کلی بهترین رشد فرزندان زمانی خواهد بود که هم مورد مهر و محبت و عشق قرار گیرند هم محدودیت هایی برای آن ها در نظر گرفته شود. اگر به آن ها بی توجهی شود و مورد غفلت قرار گیرند و راهنمایی نداشته باشند، آن ها خودکنترلی را یاد نگرفته و کاملاً خودخواه، سرکش و نافرمان خواهند شد واگر بیش از حد آن ها را راهنمایی کنند، مانند فرزندان والدین سلطه جو فرصت کمی برای یادگیری خوداتکایی خواهند داشت و ممکن است فاقد اطمینان در تصمیم گیری هایشان باشند (سیگلمن، ۱۹۹۹).

۲-۱۶- نظریه اریکسون

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]




عوامل توجیه کننده تقاضا برای حسابرسی به سه عامل تقسیم شده است :

    1. پیامدهای اقتصادی با اهمیت : نامربوط و ناقص بودن اطلاعات می‌تواند منجر به تصمیم غلط شود و به تصمیم گیرنده زیان وارد کند.

    1. پیچیدگی : اطلاعات اقتصادی پیچیده تر مشکل استفاده کننده را در ارزیابی اطلاعات بیشتر می‌کند پس حسابرسی وسیله ای برای حصول اطمینان اطلاعات دریافت شده است.

  1. عدم دسترسی مستقیم : در شرایطی که استفاده کننده به دلایلی همچون جدایی فیزیکی، مقررات سازمانی و… ارزیابی و دسترسی مستقیم به اطلاعات برای وی مقدور نیست مجبور است یا به کیفیت اطلاعات اعتماد کند یا به قضاوت افراد مستقل(حسابرس ) اتکا کند.

عوامل مؤثر بر حق الزحمه حسابرسی به دو گروه اصلی تقسیم شده است :

الف) عوامل مربوط به عرضه کنندگان خدمات حسابرسی مانند کیفیت حسابرسی، اندازه مؤسسه‌ حسابرسی، تخصص صنعتی مؤسسه‌ حسابرسی ، شهرت و اعتبار مؤسسه‌ حسابرسی.

ب) عوامل مربوط به متقاضیان خدمات حسابرسی مانند اندازه شرکت صاحبکار، دعاوی حقوقی شرکت صاحبکار، ریسک شرکت صاحبکار ، بودجه زمانی شرکت صاحبکار، شهرت و اعتبار شرکت صاحبکار.

۲-۸-۱) عوامل مربوط به عرضه کنندگان خدمات حسابرسی

۱- کیفیت حسابرسی : کیفیت حسابرسی بر حسب میزان اعتبار دهی حسابرسی تعریف شده است. قابلیت اتکا به صورت های مالی حسابرسی شده، کیفیت حسابرسی را منعکس می‌کند. کیفیت حسابرسی شامل اثر بخشی و کارایی فرایند حسابرسی، قابلیت حسابرسان در کشف نواقص و تحریفات صورت گرفته در حسابرسی و نیز کشف دستکاری انجام شده در سود خالص می‌باشد. ارزیابی کیفیت حسابرسی برای سنجش مزایا و هزینه حسابرسی بسیار مهم تلقی می شود. با بررسی رابطه بین کیفیت حسابرسی و پیشنهادات اولیه حسابرسی ‌در مورد حق الزحمه پرداختی می توان نتیجه گیری نمود که کیفیت خدمات حسابرسی تحت تاثیر پذیرش حق الزحمه پیشنهادی حسابرس است .

۲- اندازه مؤسسه‌ حسابرسی : مؤسسات بزرگ حسابرسی به دلیل شهرت بالا از حسابرسان متبحر و آموزش دیده و کنترل کیفی قوی تری برخوردارند، تحقیقات نشان داده است که هرچه مؤسسه‌ حسابرسی از شهرت و بزرگی بیشتر برخوردار باشد حق الزحمه بیشتری را از آن خود خواهد کرد. برخی از پژوهش ها ‌به این موضوع پرداخته‌اند که حق الزحمه ای که به یک مؤسسه‌ حسابرسی بزرگ پرداخته می شود بیشتر از حق الزحمه ای است که به مؤسسات حسابرسی کوچک پرداخت می شود. مؤسسات حسابرسی بزرگ، کار با کیفیت بالایی را در مقایسه با مؤسسات حسابرسی کوچک ارائه می‌دهند صاحبکاران بزرگ دارای امکانات و ثروت بالایی هستند و در هنگام ورشکستگی احتمال دارد بر علیه مؤسسه‌ حسابرسی اقامه دعوی کنند. چنین ریسک بالایی سبب می شود که مؤسسه‌ بزرگ حسابرسی برای خنثی کردن اثر مخاطرات بالا، حق الزحمه حسابرسی بیشتری را مطالبه کند. در بازار حسابرسی، مؤسسه‌ های حسابرسی بزرگ رقابت کمتری را در مقایسه با مؤسسات کوچک احساس می‌کنند ‌بنابرین‏ در چنین بازاری آن ها قادر هستند تا حق الزحمه بالایی را در حسابرسی از آن خود کنند.

۳- تخصص صنعتی مؤسسه‌ حسابرسی : تخصص صنعتی حسابرسان موجب می شود که آن ها حق الزحمه بالایی را دریافت کنند، افزایش سهم بازار در یک صنعت خاص باعث افزایش تولید شده و در نهایت کاهش قیمت را به دنبال خواهد داشت. همچنین این اعتقاد وجود دارد که زمانی که سهم بازار یک صنعت به مقدار قابل ملاحضه ای بالاتر از دیگر رقبا باشد این امر سبب می شود که حسابرسان متخصص در یک صنعت خدمات متعدد را عرضه کنند. ‌بنابرین‏ زمانی حق الزحمه حسابرسان متخصص بالاتر خواهد رفت که سهم بازار یک صنعت خاص بالاتر رود.

۴-شهرت مؤسسه‌ حسابرسی: شهرت ساختاری چند بعدی دارد، در صورتی که یک مؤسسه‌ حسابرسی دارای شهرتی چند بعدی باشد این امر نشانگر شهرت این مؤسسه‌ در انجام کار با کیفیت در ارائه خدمات مورد تخصصی خود خواهد بود. مؤسسات حسابرسی که شهرت و آوازه ای با بهره گرفتن از توسعه مهارت‌های صنعتی خود کسب می‌کنند و مهارت های بالایی در مقایسه با دیگر مؤسسات به دست می آورند انتظار حق الزحمه بالاتری دارند.

۲-۸-۲) عوامل مربوط به متقاضیان خدمات حسابرسی

۱- اندازه شرکت صاحبکار : اندازه شرکت نمایانگر اهرم شرکت، برتری رقابتی شرکت، توانایی مدیریت اطلاعات و در نهایت ریسک کلی شرکت است. تحقیقات پیشتر نشان می‌دهند که شرکت های صاحبکار بزرگ وابستگی اقتصادی به وجود می آورند چرا که سبب می‌شوند مؤسسات حسابرسی استقلال خود را تنها برای حفظ مشتری با ارزش از دست بدهند.

۲- دعاوی حقوقی شرکت صاحبکار : دعاوی حقوقی صاحبکار علیه مؤسسه‌ حسابرسی می‌تواند اعتبار مؤسسه‌ مورد نظر را در ارائه خدمات با کیفیت بالا به خطر بیندازد همچنین حق الزحمه حسابرسی به احتمال زیاد توسط ریسک دعاوی حقوقی تعدیل می‌گردد. افزایش دعاوی حقوقی و افزایش قوانین و مقررات، حق الزحمه حسابرسی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تیلور (۲۰۱۲)¹ اثر دعاوی حقوقی علیه حسابرسان را بر حق الزحمه حسابرسی در ۲۰ کشور مختلف در سطح بین‌المللی را بررسی و نشان داده شده که دعاوی طرح شده علیه حسابرسان بر نوسانات حق الزحمه حسابرسی در بازارهای جهانی خدمات حسابرسی اثرگذار است .

۳- ریسک شرکت صاحبکار: روش تحلیل ریسک در حسابرسی، به حساب هایی که احتمال اشتباه در آن ها زیاد است توجه دارد و ‌بنابرین‏ هدف این روش شناسایی حساب هایی است که به طور تخمینی بالاترین احتمال وقوع اشتباهات جدی را دارند. برخی اعتقاد دارند که هزینه حسابرسی تابع دو عنصر میزان ساعات صرف شده برای حسابرسی و میزان احتمال ضرر و زیان در آینده است. به اعتقاد آن ها ریسک شرکت صاحبکار هر یک از این دو عنصر را تحت تاثیر قرار خواهد داد. علاوه براین احتمال مشاهده رابطه مثبت بین حق الزحمه حسابرسی و ریسک شرکت صاحب کار بالا خواهد رفت .

۴- بودجه زمانی شرکت صاحبکار : بودجه زمانی حاصل جمع زمان برآورد شده برای هر مرحله از فرایند حسابرسی است. به برخی از مزایای کاربرد بودجه زمانی از جمله تامین مبنایی برای برآورد حق الزحمه، سنجش میزان کارایی کارکنان حسابرسی، تعیین میزان پیشرفت هریک ‌از مراحل رسیدگی برای سرپرستان حسابرسی، خلق یک محیط مناسب جهت انگیزش مثبت افراد می توان اشاره کرد. حق الزحمه کارکنان حسابرسی نیز بر مبنای ساعات کاری است که هر نفر روی یک پروژه خاص صرف می‌کنند. مجموع تعداد ساعات کاری که کارکنان مؤسسه‌ حسابرسی روی یک پروژه حسابرسی صرف کرده‌اند مبنای محاسبه صورتحساب برای یک شرکت است(کاشانی پور،۱۳۸۵).

۱-Taylor

پالم روس و همکاران (۲۰۰۴) به بررسی ارتباط قرارداد حسابرسی با حق الزحمه حسابرسی و ساعات حسابرسی در ۳۶۱ شرکت که صورت های مالی حسابرسی شده منتشر می‌کردند پرداختند. نتیجه آن ها در این تحقیق گویای این مطلب بود که با بستن قراردادهای مقطوع حسابرسان ریسک بیشتری را تقبل می‌کنند و انگیزه های بیشتری برای کارایی دارند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:35:00 ق.ظ ]




صاحب نظران مدیریت بر این باورند که سیستم های ارزیابی عملکرد باید به طور ادواری مورد بازنگری قرار گیرند که این امر می‌تواند ناشی از تغییر ارزش های محوری هدایت کننده ی سیستم های ارزیابی عملکرد باشد.

۱-۱-۲-تعریف ارزیابی عملکرد

در ارتباط با ارزیابی عملکرد تعاریف متعددی وجود دارد که در اینجا به تعدادی از این تعاریف اشاره می شود:

      • ارزیابی عملکرد عبارت است از ارزیابی عملکرد کنونی یا گذشته فرد با توجه به معیارهای مشخص شده برای او. (دیوید، ۲۰۰:۱۳۸۳)

    • ارزیابی عملکرد عبارت است از فرایند کمی کردن کارایی و اثربخشی عملیات. (Neely,1995)

    • فرایند سنجش و اندازه گیری عملکرد در دستگاه های اجرایی در چارچوب اصولی و مفاهیم علمی مدیریت برای تحقق اهداف و وظایف سازمانی و در قالب برنامه های اجرایی.(Agostino,2011)

    • ارزیابی عملکرد عبارت است از اندازه گیری عملکرد از طریق مقایسه ی وضع موجود با وضع مطلوب بر اساس شاخص های از پیش تعیین شده که خود واجد ویژگی های معین باشند.(رحیمی، ۴۹:۱۳۸۵)

    • ارزیابی عملکرد در بعد سازمانی معمولا مترادف اثربخشی فعالیت ها است. منظور از اثربخشی میزان دستیابی به اهداف و برنامه ها با ویژگی کارا بودن فعالیت ها و عملیات است. به طور کلی نظام ارزیابی عملکرد فرایند سنجش و اندازه گیری و مقایسه ی میزان و نحوه ی دستیابی به وضعیت مطلوب با معیارها و نگرش معین در دامنه و حوزه تحت پوشش معین با شاخص های معین و در دوره ی زمانی معین با هدف بازنگری، اصلاح و بهبود مستمر آن می‌باشد. (رحیمی، ۴۹:۱۳۸۵)

  • ارزیابی عملکرد در دستگاه های اجرایی به معنای ارزیابی و سنجش کارایی، اقتصادی بودن و اثربخشی کلیه روش ها و تصمیم های مورد استفاده مدیریت مربوطه در مراحل اجرای وظایف است. مؤلفه های ارزیابی باید ‌بر اساس اهداف، مقاصد، برنامه ها، شرح وظایف و فعالیت های هر دستگاه طرح ریزی شود. (طبرسا، ۱۳۷۸: ۳).

۲-۱-۲- فلسفه ی امروزین ارزیابی عملکرد

در گذشته مدیران ارزیابی عملکرد را فقط به منظور کنترل کار کارکنان انجام می‌دادند، در حالی که امروزه جنبه راهنمایی و ارشادی این عمل اهمیت بیشتری یافته است. نسل گذشته در برنامه های ارزیابی عملکرد بر روی ویژگی های کارکنان، کاستی ها و توانایی‌های آنان تأکید می‌کردند اما فلسفه ی امروز ارزیابی عملکرد، بر عملکرد کنونی و هدف های آینده ی کارکنان پافشاری می‌کند. فلسفه ای امروزی ارزیابی ، مشارکت کارکنان را در تعیین هدف ها به صورت متقابل و به یاری مدیر بیان می‌کند. ‌بنابرین‏ فلسفه ی امروزین ارزیابی عملکرد آن گونه که دیویس و نیواستروم(۱۹۸۵) تأکید می‌کند عبارت است از این که:

-جهت گیری آن بسوی عملکرد است.

-بر روی هدف ها پافشاری می‌کند.

-هدف گذاری با رایزنی متقابل مدیر و کارکنان صورت می‌گیرد.(عباس پور، ۱۳۸۲).

۳-۱-۲- چرا بایستی عملکرد را بسنجیم؟

هدف نهایی سیستم سنجش عملکرد بهبود عملکرد سازمانی است. تحقیق انجام شده توسط لینگل و شیمان نشان می‌دهد شرکت هایی که با بهره گرفتن از رویکردهای سنجش عملکرد مدیریت می‌شوند.عملکردشان از سه جنبه مهم بهتر از عملکرد شرکت های دیگر است، آن ها رهبران صنعت خود هستند، نتایج مالی بالاتری دارند و توانایی بالاتری در مدیریت تغییر دارند. (بورنه و بورنه، ۱۳۸۶)

یک سیستم سنجش عملکرد خوب از پنج راه می‌تواند به موفقیت سازمان کمک کند. این پنج راه عبارتند از:

    1. تعیین موقعیت فعلی سازمان

    1. انتقال جهت گیری و مقصد سازمان به سایرین

    1. تحریک و برانگیختن اقدامات مهمترین حوزه های کلیدی سازمان

    1. تسهیل یادگیری

  1. تاثیرگذاری بر رفتار کارکنان

و به قول آنن اگر نتوانید ارزیابی کنید نمی توانید مدیریت کنید .

۴-۱-۲- عوامل مؤثر بر عملکرد سازمان

‌بر اساس نظریه سیستم های باز، سازمان ها برای تأمین انرژی منابع مورد نیاز خود (برای ارائه کالا یا خدمات) با محیط در تعامل هستند. آن ها مواد اولیه، نیروی انسانی، منابع مادی و اطلاعات را از محیط گرفته و کالاها، خدمات تولیدی و یا اطلاعات پردازش شده را به محیط بر می گردانند. لذا عوامل محیطی بر عملکرد سازمان مؤثر می‌باشد (ایرانژاد پاریزی ۱۳۸۲: ۲۴۷)

عوامل محیطی مؤثر بر عملکرد سازمان شامل؛ وضعیت اقتصادی، عوامل فنی و تکنولوژی، وضعیت قوانین و مسایل سیاسی و شرایط فرهنگی و اجتماعی می‌باشد. البته، میزان تأثیرات این عوامل متفاوت است. لیکن، عوامل زیر تأثیر بیشتری را بر عملکرد سازمان دارند. مانند تأمین کنندگان مواد و سایر نیازمندی های سازمان، مشتریان و کارکنان، ارباب رجوع، نهادهای ناظر بر عملکرد سازمان و … (همان: ۴۴۹)

۵-۱-۲-اهداف ارزیابی عملکرد سازمان

مهمترین اهداف ارزیابی عملکرد سازمان به شرح زیر است:

الف) شناخت نقاط ضعف و قوت سازمان به منظور ارتقاء بهره وری؛

ب) کمک به مدیران در جهت بهبود مدیریت با به کارگیری اصول علمی مدیریت؛

پ) کمک به انتخاب اهداف صحیح، استراتژی های مناسب و تدوین قوانین و مقررات و روش ها،

ت) استفاده بهینه از منابع انسانی و امکانات در جهت اجرای برنامه های مصوب؛

ث) بالا بردن سطح اعتماد عمومی نسبت به عملکرد سازمان؛

ج) ارتقاء میزان ‌پاسخ‌گویی‌ سازمان در مقابل مشتریان (شهروندان) (مرکز مطالعات مدیریت و بهره وری ایران، ۱۳۸۰: ۱۰۹)

۶-۱-۲- اهداف سیستم های ارزیابی عملکرد در شهرداری ها

اهداف استفاده از سیستم های ارزیابی عملکرد را می توان سه گروه طبقه بندی کرد:

الف) ایجاد ‌پاسخ‌گویی‌؛

این به معنی ‌پاسخ‌گویی‌ عمومی بین دولت و شهروندان یا ‌پاسخ‌گویی‌ داخلی بین رؤسای ادارات و اعضا شورا است؛

ب) بهبود عملکرد؛

این به معنی بهبود سیاست ها، برنامه ها، طرح ها و فرآیندهای استفاده شده در تأمین خدمات، کیفیت، کمیت و هزینه خدمات است؛

پ) کمک به تعیین هزینه ها؛

این هدف به معنی روش بودجه بندی نتیجه گرا است. این سیستم منابع را به نتایج خاص و قابل سنجش که منطبق با اولویت هاست؛ تخصیص می‌دهد. (Bracegirdle, 2003: 7)

منافع حاصل از ارزیابی برای شهرداری ها

مزایای ارزیابی عملکرد برای شهرداری ها را می توان در سه طبقه بندی کرد:

* مدیریت نتیجه گرای قوی تر؛

* بهبود خدمات به مشتری؛

* بهبود ارتباطات بین کارکنان و مدیران شهرداری و شهروندان، شهرداری و شورای شهر.( همان: ۹)

۷-۱-۲-فرایند ارزیابی عملکرد

فرایند ارزیابی عملکرد سازمان به شرح زیر است:

الف) تدوین و یا بررسی رسالت ها، مأموریت ها، اهداف کلان و استراتژی ها،

ب) تدوین و تنظیم شاخص های ارزیابی عملکرد؛

ت) ابلاغ و اعلان انتظارات و شاخص های ارزیابی به ارزیابی شونده؛

ث) اندازه گیری عملکرد واقعی؛

ج) مقایسه عملکرد واقعی با اهداف کمی تعیین شده برای هر شاخص؛

چ) اعلام نتایج و نحوه نیل به آن ها به ارزیابی شونده؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:34:00 ق.ظ ]