کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب



  فیدهای XML
 



هر خانواده ای شیوه های خاصی را در تربیت فردی – اجتماعی فرزندان خویش به کار می‌گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شود، متاثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌باشد(باربارا، ریچارد، جولیه و رابرت[۱۶]، ۲۰۱۴).

اصطلاح فرزندپروری از ریشه پریو [۱۷] به معنی “زندگی بخش” گرفته شده است. منظور از شیوه های فرزند پروری، روش‌هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به کار می‌گیرند و بیانگر نگرش‌هایی است که آن‌ ها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می‌کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروه‌های اقتصادی تغییر می‌کند(ماش و ‌بار کلی‌[۱۸]، ۲۰۱۲).

شیوه های فرزند پروری به روش هایی اطلاق می شود که والدین در برخورد بافرزندان خود اعمال می‌کنند، که می‌تواند در رشد و تکامل فرد در دوران کودکی و خصایص بعدی شخصیت وی تاثیر فراوان و عمیقی داشته باشد(ماش و ‌بار کلی‌، ۲۰۱۲).

۲-۱-۲ نظریه ها و دیدگاه هایی درباره شیوه های فرزند پروری

۲-۱-۲-۱ نظریه بامریند[۱۹]

در اوایل دهه ۱۹۶۰ بامریند پژوهشی را با بهره گرفتن از مشاهده طبیعی، مصاحبه با والدین وسایر شیوه های پژوهش بر بیش از ۱۰۰ کودک سن مدرسه اجرا کرد. یافته ها سه ویژگی را آشکار ساخت: پذیرش یا روابط نزدیک – کنترل – استقلال دادن که با ترکیب سه ویژگی، چهار سبک فرزندپروری به دست آمد که در هر یک از این ویژگی‌ها با هم تفاوت دارند.

۱- فرزندپروری مقتدرانه[۲۰]

این روش موفق ترین روش فرزندپروری است، که پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه و استقلال دادن مناسب را شامل می شود. والدین مقتدر، صمیمی و دلسوز و نسبت به نیازهای کودک حساس هستند. آن ها قاطع هستند اما دخالت گر و محدود کننده نیستند. شیوه های انضباطی آن ها به جای تنبیه بودن، حمایت کننده است. این والدین قوانین و رهنمودهایی را پی ریزی می‌کنند که فرزندان آن ها چنان بار می‌آیند که از آن ها پیروی کنند و اغلب برای مطیع‌ سازی از استدلال و منطق بهره می‌جویند و به منظور توافق با کودک با او گفت ‌وگو می‌کنند. از رفتارهای نامطلوب نمی‌ترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند و به تلاش‌های کودک در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ می‌دهند و از تقویت‌های مثبت بیشتری استفاده می‌کنند. این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمی‌ورزند. آن ها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال می‌شناسند و به علایق فردی و ویژگی‌های خاص کودک خود نیز آگاهی دارند. در کل این والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، کنترل کننده و مقتدر هستند. این شیوه به فرزندان کمک می‌کند تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند(بامریند، ۱۹۶۰؛ به نقل از آنگولد، کاستلو و ارکانلی[۲۱]، ۲۰۱۳).

۲- فرزندپروری مستبدانه[۲۲]

این روش از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین، از نظر کنترل اجباری بالا و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین مستبد، سرد و طرد کننده هستند. نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دیگر شیوه ها متمایز می‌سازد. در این سبک فرزندان چنین بار آورده می‌شوند که از قوانین سختگیرانه ای که به وسیله والدین به وجود می‌آید پیروی کنند. نتیجه شکست در پیروی از چنین قوانینی معمولاً تنبیه و اعمال زور است که برای کنترل کودکان خود از شیوه های ایجاد ترس استفاده می‌کنند. والدین مستبد معمولاً نمی توانند دلیلی که پشت این قوانین است را توضیح دهند. اگر از آن ها خواسته شود که علت را توضیح دهند ممکن است به سادگی پاسخ دهند “چونکه من اینچنین گفتم”. این والدین خواسته های زیادی دارند اما در قبال فرزندانشان پاسخ دهنده نیستند. این والدین انتظار دارند، فرمان های آن ها بدون چون و چرا اطاعت شود. والدین ‌در شیوه‌ استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان می‌دهند(برت و کروگر[۲۳]، ۲۰۱۱).

۳-فرزندپروری آسان گیرانه[۲۴]

در این سبک، والدین مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند، کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می‌کنند و به آن ها اجازه می‌دهند در هر سنی که باشند، خودشان تصمیم گیری کنند، حتی وقتی که هنوز قادر به انجام آن نیستند. خانواده این والدین نسبتاً آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین سهل انگار در عین آنکه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن ها ندارند. این والدین بسیار بندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند. آن ها از روش‌های احساس گناه و انحراف استفاده می‌کنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود می‌آورند. این والدین به ندرت به فرزندان انضباط را یاد می‌دهند و به ندرت با فرزندان خود ارتباط برقرار می‌کنند، و معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست را دارند(باردلی[۲۵]، ۲۰۱۳).

۴- فرزندپروری بی اعتنا[۲۶]

در این روش، پذیرش و روابط پایین، کنترل کم و بی تفاوتی کلی نسبت به استقلال دادن وجود دارد. این والدین اغلب از لحاظ هیجانی جدا و افسرده هستند و وقت و انرژی کمی برای فرزندان صرف می‌کنند. در حالی که این والدین نیازهای پایه ای فرزندان را برآورده می‌کنند، اما عموماً از زندگی فرزندانشان گسسته هستند. در موارد افراطی حتی ممکن است فرزندان خود را طرد یا در رفع نیازهای آن ها اهمال کند (هولسشن[۲۷]، ۲۰۱۴).

۲-۱-۲-۲ الگوی شفر[۲۸]

شفر با مطرح کردن ابعاد گرمی/ سردی و آزادی/ کنترل، یک الگوی فرضی ‌در مورد روابط والدین- کودک ارائه داد و آن را به چهار دسته تقسیم می‌کند:

۱- والدین با محبت و آزاد گذارنده

این والدین کسانی هستند که معمولاً به عنوان والدین نمونه شناخته می‌شوند. کودکان آن ها دارای استقلال بوده و رفتار اجتماعی مناسبی دارند. محبت و گرمی توام با آزادی موجب می شود به علت داشتن فضای مناسب برای برون ریزی هیجانی و عدم وجود پاسخهای نامناسب از سوی والدین، حالت‌های پرخاشگری در کودکان چنین خانواده هایی دیده نشود.

۲- والدین با محبت و محدود کننده

گاهی محبت والدین محدودیت‌هایی را به دنبال دارد. این والدین فرصت کسب تجربه و یادگیری را از کودکان سلب می‌کنند. آن ها با محبت افراطی، آزادی لازم را از کودکان خود سلب می‌کنند.

۳- والدین متخاصم و محدود کننده

رفتارهای خصومت آمیز این نوع والدین که بیشتر بر اصل تنبیه استوار است به همراه سخت گیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندانشان اعمال می‌کنند، موجب ایجاد احساس خصومت شدید در فرزندان آن ها می شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس موجب عصبانیت در کودک می شود.

۴- والدین متخاصم و آزادگذارنده

تفاوت این کودکان با گروه قبلی در این است که همراه شدن عامل خصومت با عامل آزادی موجب ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در این کودکان می‌گردد. نتایج برخی مطالعات نشان داده است که والدین کودکان بزهکار این الگو را از خود نشان می‌دهند(کاگان، کانگر و ماسن[۲۹]، ۲۰۱۳).

۲-۱-۲-۳ دیدگاه السون[۳۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 10:42:00 ق.ظ ]




فرهنگ های که در آن ها برابری اجتماعی وجود دارد میانگین یا متوسط سطح سلامت ذهنی بسیار بالاتر است . سلامت ذهنی در فرهنگ های فردگرا بیشتر از فرهنگ های جمع گرا است ، ( کار[۱۰۰] ، ترجمه : شریفی و همکاران ، ۱۳۸۵ ) .

داینر و همکاران (۱۹۹۹ به نقل از آرجیل ، ترجمه: انارکی و همکاران ،۱۳۸۲) در جوامع جمع گرا رضایت از زندگی با هنجارهای ارزش گذاری بر این متغییر همبستگی دارد (۳۵/۰) در صورتی که در فرهنگ های فردگرا این طور نیست ؟ (۱۶/۰) . به طور واضح برخی از تفاوت ها ی فرهنگی ‌در مورد احساس مانند رضایت می‌تواند در مفاهیمی از این هنجارهای فرهنگی تبیین شود .

لوتز[۱۰۱] ( ۱۹۸۸ ؛ به نقل از آرجیل ، ترجمه : انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) می‌گوید مکان هایی وجود دارد که شادکامی کتمان می شود . در این فرهنگ ها شادمانی از لحاظ اجتماعی قابل پذیرش نیست زیرا این ها فکر می‌کنند که وقتی افراد با خودشان لذت می‌برند ممکن است خودنمایی به نظر برسد . دیگران عصبانی می‌شوند و شخصی که شاد بوده مضطرب می شود .

شادمانی نیز با جنبه‌های مهمی از نهادهای دولت ارتباط دارد . در دولت هایی که به رفاه عمومی توجه دارند ، در کشورهایی که نهاد های عمومی به نحو مؤثر عمل می‌کنند و در جاهایی که بین شهروندان و اعضای دیوان سالاری روابط ارضاکننده وجود دارد ، سلامت ذهنی بالاتر است ، ( وست ؛ ترجمه : شهیدی و شیر افکن ، ۱۳۸۷ ) .

محیط و شاد کامی :

پژوهش نشان داده‌اند بسیاری از عوامل زیست محیطی چون آب و هوا و موقعیت جغرافیایی در خلق انسان مؤثر است . عواملی چون محیط سبز ، پایین بودن رطوبت هوا ، باز بودن فضا وجود آب و به طور کلی وجود آب و هوای معتدل باعث افزایش احساسات مثبت در انسان می شود . همچنین امکانات رفاهی در منزل مثل متراژ بالای خانه ، وجود تسهیلات رفاهی و به طور کلی کیفیت خانه در افزایش خلق مثبت به خصوص شادی مؤثر است ، ( کار ، ۲۰۰۴ ؛ به نقل از شهیدی : ۱۳۸۹ ) .

پاریچ[۱۰۲] و همکاران (۱۹۹۱) ‌معتقدند که داشتن احساسات مثبت قوی با زندگی در محیط طبیعی به جای محیط های مصنوعی همبسته است . ساکنان مکان های جغرافیایی که دارای فضای سبز ، آب و چشم انداز گسترده است ، احساس مثبت را گزارش می‌کنند ، ( کار ، ۲۰۰۴ ؛ به نقل از شهیدی : ۱۳۸۹ ) .

کانیگهم[۱۰۳] ، ( ۱۹۷۹ ؛ به نقل از کار ، ترجمه : شریفی و همکاران ، ۱۳۸۵ ) ، می‌گوید آب و هوای خوب ، خلق مثبت را القا می‌کند . زمانی که آفتاب می درخشد ، هوا گرم است ولی نه زیاد گرم ، میزان رطوبت پایین است ، مردم خلق مثبت تری را گزارش می‌کنند و اما در هر حال مردم خود را با شرایط آب و هوایی نامطلوب سازگار می‌کنند و در تمام ملت ها بین شرایط اقلیمی و رتبه بندی های شادمانی ملی همبستگی وجود ندارد . اندروز ویتنی[۱۰۴] ( ۱۹۷۶ ؛ کمیل و همکاران ، ۱۹۷۶ ؛ به نقل از کار ، ترجمه : شریفی و همکاران ، ۱۳۸۵ ) ، بین کیفیت مسکن و رضامندی از زندگی همبستگی متوسطی به دست آوردند . نماینگرهای کیفیت مسکن عبارتند از مکان جغرافیایی ، اتاق بر حسب اندازه افراد ، اندازه اتاق ، وجود گرمایش . با وجود این انسان ظاهراً ‌به این عوامل زیست محیطی نیز عادت می‌کند و هر چند تفاوتهایی میان مردم کشورهای مختلف مشاهده شده ولی هیچ یک از این خصوصیات تاثیر معنی داری بر شادی فراگیر افراد نداشته است ، (کار ، ترجمه : شریفی و همکاران ، ۱۳۸۵ ) .

وضیعت جسمانی و شادمانی :

ورزش و تمرین های بدنی به حالت های خلقی مثبت می‌ انجامد اما پیوند میان سلامت جسمانی و شادمانی بسیار پیچیده است دینرو و همکاران (۱۹۹۹) عنوان می‌کنند در حالی که رتبه بندی های ذهنی از سلامت شخصی با شادمانی همبستگی دارد ، رتبه بندی های سلامت عینی توسط پزشکان این همبستگی را نشان نمی دهد مگر در مواردی که افراد به شدت ناتوان باشند ، ( شهیدی ، ۱۳۸۹ ) .

ویزنبرگ[۱۰۵] و همکاران ( ۱۹۹۸ ) ، معتقدند که رتبه بندی های ذهنی از سلامت شخصی از صفات شخصیتی مانند روان رنجورخویی و راهبردهای کنار آمدن انکار یا چارچوب بندی مجدد بیشتر از سلامت جسمانی عینی متاثر است ، در افرادی که سطح روان رنجوری بالا است ممکن است از ضعف سلامت خود به شدت شکوه داشته باشند ، اما پزشکان آن ها از لحاظ جسمانی سالم ر تبه بندی می‌کنند . برعکس ، شخصی که پزشک او را کاملاً بیمار می‌داند ممکن است گزارش کنند که احساس کاملاً خوبی دارد زیرا این افراد ضعف سلامت جسمانی شان را انکار یا چارچوب بندی مجدد می‌کنند . همچنین هیجان های مثبت به ما امکان می‌دهد تحمل خود را در برابر درد افزایش دهیم ، ( شهیدی ، ۱۳۸۹ ) .

به جز افرادی که به شدت ناتوانند ، بیشتر مردم با مشکلات سلامت خود نسبتا سریع سازگار می‌شوند و خود پنداره از سلامت خود را پرورش می‌دهند که با سطح شادمانی آن ها همسو است به هر حال مجموعه ای از شواهد فزاینده وجود دارد که نشان می‌دهد شادمانی می‌تواند از طریق تاثیر گذاری در سامانه ایمنی برسلامت مؤثر باشد . سامانه ایمنی افراد شاد موثرتر از افراد ناشاد کار می‌کند . وضعیت جسمانی و میزان سلامتی فردی که شامل فعالیت‌های سالم برای حفظ تندرستی چون تغذیه مناسب و فعالیت بدنی کافی و نیز وضعیت دلخواه ظاهری بدن و سلامت مزاجی در شادکامی فرد تاثیر دارد ، ( شهیدی ، ۱۳۸۹ ) .

سارافینو[۱۰۶] (ترجمه : احمدی و همکاران ، ۱۳۸۴ ) ، معتقد است که ورزش در کوتاه مدت حالت‌های خلقی مثبت را القا می‌کند ورزش منظم بلند مدت به شادکامی منجر می شود. اثرهای کوتاه مدت ورزش از این واقعیت ناشی می شود که اندروفین ، مواد شیمیایی شبیه مورفین را در مغز تولید می شود را رها می‌سازد . شادکامی افزوده بلند مدت حاصل از ورزش ‌به این واقعیت بر می‌گردد که ورزش منظم افسردگی و اضطراب را کاهش و سرعت و دقت در کار را افزایش می‌دهد و سطح خودپنداره را بالا می‌برد ، ( کار ؛ ترجمه : شریفی و همکاران ، ۱۳۸۵ ) .

تفریح و شادکامی:

تفریح می‌تواند افراد را شاد کند و از آنجا که تفریح برخلاف ارتباطات ، شغل و شخصیت ما تحت کنترل ماست و به راحتی می‌تواند تغییر کند اهمیت زیادی دارد ، ( آرجیل ، ترجمه : انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) .

لو و آرجیل (۱۹۹۴) در یافتند که بزرگسالان انگلیسی که فعالیت های تفریحی جدی داشتند از افرادی که این فعالیت ها را نداشتند شادتر بودند . اگر چه آن ها این فعالیت ها را پر استرس و چالش بر انگیز یافتند ، ( آرجیل ، ترجمه : انارکی و همکاران ، ۱۳۸۲ ) .

مردم در ایام تعطیل خلق مثبت بیشتر و تحریک پذیری کمتری را گزارش می‌کنند. زمینه یابی ها نشان داده‌اند که عضویت در ‌گروه‌های تفریحی و ورزشی ، کارهای داوطلبانه در امور خیریه یا ورزش توام با سوخت و ساز همه جانبه ، سطح سلامت را افزایش می‌دهد . علت آن است که عضویت در چنین گروه هایی تعامل با دیگران ، اغلب در یک بافت فرهنگی کوچک را شامل می شود که آداب و رسوم ، ارزش ها ، فعالیت و روابط اجتماعی خاص خود را دارد ، ( کار ، ترجمه : شریفی و همکاران ، ۱۳۸۵ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]




‌بر اساس تئوری نمایندگی، مالکان یا سهام‌داران که با هدف کسب حداکثر بازده در مقابل ریسک معقول در یک شرکت سرمایه‌گذاری کرده‌اند از طریق انتخاب فرد یا افرادی به عنوان مدیر یا مدیران شرکت اهداف خود را دنبال می‌کنند اما در موارد زیادی به دلیل جدا بودن مالکیت از مدیریت ممکن است اهداف دو گروه یاد شده در یک راستا قرار نداشته باشد. در نتیجه، تلاش‌های مدیران لزوماًً در راستای نیل به اهداف سهام‌داران به ‌کار گرفته نمی‌شود و ‌به این ترتیب نوعی تضاد منافع بین آن ها به وجود می‌آید. این معضل که از سال‌ها پیش مورد توجه سهام‌داران و کارشناسان حوزه مالی و سرمایه‌گذاری قرار گرفته است منجر این امر گردیده که برای حل مشکل از عوامل و ابزارهای انگیزشی استفاده شود. در نتیجه، هزینه هایی از ناحیه مغایرت نتایج عملکرد مدیران و انتظارات سهام‌داران، به‌کارگیری عوامل انگیزشی و استفاده از فرآیندها و سیاست‌های نظارتی برای سهام‌داران ایجاد شده است که از آن ها به عنوان هزینه های نمایندگی یاد می‌شود.

بدین ترتیب ‌می‌توان انتظار داشت که وجود تضاد منافع در شرکت‌های سهامی به طور معمول وجود داشته باشد، زیرا هیچگاه مدیران مالک کل سهام شرکت نیستند. حتی هنگامی که مدیران بخشی از سهام شرکت را در اختیار دارند با توجه به اینکه حاصل تلاش­ها و تدابیر آنان به طور ۱۰۰% نصیب خودشان نمی‌شود ممکن است از تمامی توان خود برای حداکثر کردن ثروت سهام‌داران بهره نگیرند. این وضعیت در شرکت‌های بزرگتر با شدت بیشتری نمود پیدا می‌کند که مدیران درصد کمی از سهام را در تملک خود دارند (شریعت پناهی ۱۳۸۲)

جنسن و مک لینگ (۱۹۸۶)هزینه­ های نمایندگی را به صورت زیر برشمر­ده­اند:

۱-هزینه­ های نطارت(کنترل) مدیر توسط مالک:

این هزینه­ ها شامل تلاش­هایی است، که از سوی مالکان در راستای کنترل رفتار نماینده و از طریق محدودیت در بوجه، طرح­های پاداش، استفاده از خدمات حسابرس مستقل، برنامه ­های اختیار خرید سهام، هزینه اخراج مدیران و…انجام ‌می‌گیرد.

۲-هزینه­ های التزام:

هزینه های مربوط به ساختار سازمانی و فرایند ایجاد محدودیت برای مدیران، از قبیل انتصاب افرادی خارج از شرکت در ترکیب هیئت مدیره

۳-زیان باقیمانده:

زیان باقیمانده تفاوت بین عملیات واقعی مدیر و عملیات مورد انتظار وی ‌می‌باشد که مربوط به دنبال کردن منافع شخصی است.

حال که ترکیب سهامداری و به ‌ویژ مالکیت مدیران در شرکت از موضوعات مهمی است که می‌تواند هزینه ها و یا فرصت‌هایی را در موقعیت‌های مختلف برای شرکت به وجود آورد باید دید چگونه می‌توان ساختار مالکیتی مناسبی را مورد توجه قرار داد که از یک سو تلاش‌های مدیریت در راستای تأمین اهداف سهام‌داران باشد و از سوی دیگر حتی‌الامکان هزینه های نمایندگی به حداقل ممکن برسد. در این زمینه پژوهشات و تجربیات متعددی پیش رو قرار دارد اما تنها بخشی از آن ها به بررسی تأثیر ترکیب مالکیت بر این موضوع پرداخته‌اند و مالکیت مدیران را مورد توجه قرار داده‌اند (عادل محمد، ۲۰۱۳)[۱۰۴].

۲-۲-۳-۳-۲- ترکیب مالکیت و سهامداری مدیران

در میان سهام‌داران درونی آنچه مورد توجه کارشناسان و از نکات چالش برانگیز در مبحث حسابداری است عمدتاًً سهم مدیران از مالکیت شرکت است زیرا این گروه از یک سو به اطلاعات درونی و اخبار پنهانی شرکت دسترسی دارند و از سوی دیگر از قدرت تصمیم‌گیری برخوردارند. به همین دلیل حساسیت اصلی در رابطه با مالکیت افراد داخل سازمان، اغلب بیش از سایر کارکنان، معطوف مدیران رده‌های مختلف می‌باشد. اگرچه لااقل بخشی از کارکنان هر شرکت در زمره دارندگان اطلاعات نهانی قرار دارند و رفتارهای معاملاتی آن ها نیز باید به‌ دقت مورد توجه دست‌اندرکاران و فعالان بازار قرار­گیرد. در این رابطه مطالعه­ ای که در ژاپن صورت گرفته بیانگر این بوده است که در کل افزایش مالکیت سهام‌داران داخلی موجب کاهش تضاد منافع بین مدیران و سهام‌داران می­ شود و مالکیت اعضای هیئت مدیره بر عملکرد شرکت تأثیر مثبت دارد. به عبارت دیگر، برخلاف ایالات متحده، عملکرد شرکت‌های ژاپنی به موازات افزایش مالکیت مدیران افزایش می‌یابد (پاشنر، ۱۹۹۳)[۱۰۵].

۲-۲-۳-۳-۳- ترکیب مالکیت و سهام‌داران نهادی و عمده

در خصوص رابطه سهام‌داران عمده و نهادی با بازده و ارزش شرکت مطالعات گوناگونی انجام شده و بر حسب شرایط مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به نتایج گوناگونی دست یافته‌اند. در برخی تحقیقات دولت از منظر یک سرمایه‌گذار عمده مورد توجه قرار گرفته و در برخی دیگر نقش مالکیتی دولت فراتر از صرفاً یک سهامدار مورد توجه قرار گرفته است. در گزارش حاضر رویه اول به کار گرفته شده و مالکیت دولتی در کنار مالکیت سایر نهادها و مالکان عمده مورد بررسی قرار گرفته است. سهام‌داران ﻧﻬﺎﺩﻱ ﻣﺤﺮﻙﻫـﺎﻳﻲ ﺑـﺮﺍﻱ ﺑﻬﺒـﻮﺩ ﻋﻤﻠﮑـﺮﺩ ‬ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﻣﺪﻳﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﻣﻨﺎﻓﻌﺸﺎﻥ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﻲﮐﻨﻨـﺪ ﺭﺍ نیز ﺩﺍﺭﺍ ‬ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ. به طور کلی دو نگرش ‌در مورد سرمایه ­گذاران نهادی وجود دارد.‬ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﮐﺎﺭﺁﻣﺪ[۱۰۶]ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲﮐﻨـﺪ ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﺳـﺮﻣﺎﻳﻪﮔـﺬﺍﺭﻱ ﺑﻴـﺸﺘﺮ‬ ﺳـﻬﺎمداران ﻧﻬـﺎﺩﻱ، ﻧﻈـﺎﺭﺕ ﮐـﺎﺭﺍﺗﺮﻱ ﺗﻮﺳـﻂ ﺁﻧﻬـﺎ ﺍﻋﻤـﺎﻝ ﻣـﻲﺷـﻮﺩ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻓـﺎﺕ ﻋﻘﻴـﺪﻩ ﻭ‬‬‬ ﻣﺸﺎﺟﺮﺍﺕ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻗﻮﻱ ﺑﺮ­ﻃﺮﻑ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ. ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑـﻞ، ﻓﺮﺿـﻴﻪ ﻫﻤﮕﺮﺍﻳـﻲ ﻣﻨـﺎﻓﻊ ﺑﻴـﺎﻥ‬ ‬‬ﻣﻲﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺳﻬﺎﻣﺪﺍﺭﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩﻱ ﺑﺰﺭﮒ، ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ

ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻳﮑﻲ ﺑﺎ ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ ﺩﺍﺭﻧـﺪ. ﺩﺭ ﺳـﻄﻮﺡ ﺑـﺎﻻﻱ ﻣﺎﻟﮑﻴـﺖ، ‬ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬﺍﺭﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩﻱ حتی ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻫیأﺕ

ﻣﺪﻳﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺬ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﻏﻴﺮﺑﻬﻴﻨﻪ ﺗﺮﻏﻴـﺐ ﮐﻨﻨـﺪ ( حساس یگانه و دیگران ،۱۳۸۷ : ص۲۳).

سرمایه ­گذاران نهادی نسبت به سرمایه ­گذاران فردی، بیشتر قادر به شناسایی و تجزیه سریع اجزای تشکیل دهنده گزارش­های اطلاعات مالی برای ارزیابی مجدد درستی سود گزارش شده می­باشند. سرمایه ­گذاران نهادی به سایر منابع ارزشمند و به موقع اطلاعات خاص شرکت، دسترسی دارند، و از انگیزه، زمان و مهارت کافی برای تحت­نظر قرار دادن رفتارهای فرصت­طلبانه مدیران برخوردارند. در واقع این سرمایه ­گذاران حرفه­ای نسبت به سرمایه ­گذاران غیرحرفه­ای، بیشتر قادر به تشخیص کیفیت گزارش­های حسابرسی می­باشند (بلسم و همکاران ۲۰۰۲ )[۱۰۷].

به عقیده برخی صاحب‌نظران، وجود سهام‌داران عمده در شرکت از یک سو زمینه‌ها و انگیزه های نظارت بر عملکرد مدیران را تقویت می­ کند و از سوی دیگر، گاهی به دلیل عدم انطباق منافع و اهداف سهام‌داران بزرگ با منافع و انتظارات سهام‌داران خرد، هزینه های کنترل و همسو کردن خواسته‌های سهام‌داران عمده با منافع سایر سهام‌داران افزایش می‌یابد (وانگ و ژئو ۲۰۰۶)[۱۰۸].

۲-۲-۳-۳-۴- رابطه ساختار مالکیت با کارایی بازار سرمایه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]




۲-۲-۴- معامله بلوک

معامله ای است که تعداد سهام و حق تقدم قابل معامله در آن برای شرکت هایی که سرمایه پایه آن ها بیش از یک میلیارد عدد است بزرگتر یا مساوی نیم و کمتر از یک درصد سرمایه پایه و برای شرکت هایی که سرمایه پایه آن ها کمتر یا مساوی یک میلیارد است بزرگتر یا مساوی یک و کمتر از پنج درصد سرمایه پایه شرکت باشد( دستور العمل اجرایی نحوه انجام معاملات اوراق بهادار در فرابورس ایران مصوب ۰۷/۰۶/۱۳۸۸).

“معامله بلوک،” معاملاتی است که در آن قواعد مربوط به محدودیت حجمی و محدودیت قیمتی رعایت نمی‌شود.( سازمان بورس و اوراق بهادار، آئین نامه معاملات در شرکت بورس اوراق بهادار تهران )

۲-۲-۵- قیمت سهام

اصلی ترین عاملی که در بازار سهام ( همانند هر بازاری ) دخالت دارد، مبادله اطلاعات ‌در مورد قیمت ها، مقادیر، کیفیت ها و سایر ویژگی‌های سهام است. این اوراق معمولا دارای قیمت اولیه یا اسمی هستند که توسط منتشر کننده آن( دولت، شرکت‌های دولتی و خصوصی) روی آن ها ثبت می شود.خریداران معمولا در ابتدا، در ازای به دست آوردن این اوراق همان بهای اسمی را می پردازند. لیکن این قیمت معمولا ثابت نمی ماند و در بازارهای مختلف بویژه بورس، بر اساس عرضه و تقاضا و تحت تاثیر همه عوامل اقتصادی که قیمت ها را دستخوش تغییر می‌سازند، قیمت آن تغییر می‌کند. در واقع، بورس به تبادل اطلاعاتی می پردازد که این اطلاعات ار توجیحات خریداران و نیز بهره وری و کارایی فروشندگان نشأت می‌گیرد. کلیه این اطلاعات با یک رقم خلاصه شده آماری که همان « قیمت سهام » است بیان می شود. ‌بنابرین‏، با تغییر اطلاعات، قیمت سهام نیز نوسان می‌یابد. نوسان و تغییر قیمت سهام به یک معنی مترادف با ارزش سهام بنگاه و ثروت سهام‌داران آن است و در حقیقت به مثابه یک نظام پاداش و جریمه عمل می‌کند. به همین دلیل، در ادامه پیرامون نوسان و تغییر قیمت سهام خواهیم پرداخت( کرمی قهی، ۱۳۷۱).

۲-۲-۵-۱- تغییر قیمت سهام

تغییر قیمت سهام به یک معنی همان تغییر ارزش سهام شرکت و نقدینگی سهامدران آن است. چنانچه قیمت سهام افزایش یابد در آنصورت بر سرمایه اولیه خریداران سهام افزوده شده و در نتیجه وی از عایدی سرمایه منتفع خواهد شد و با کاهش قیمت، خریدار سهام با زیان سرمایه روبرو می شود. عوامل متعددی موجب تغییر قیمت سهام می شود که مهمترین آن ها عبارت است از:

اول- روند آینده اقتصاد ( انتظارات ) : چنانچه سرمایه گذاران بر این اعتقاد باشند که اقتصاد کشور در حال شکوفایی و رو به رشد است، تقاضا برای سرمایه گذاری و در نتیجه قیمت سهام افزایش می‌یابد، در مقابل، شرایط نامناسب اقتصادی به تعداد فروشندگان سهام افزوده و قیمت سهام را کاهش می‌دهد. رشد تولید ناخالص ملی و اوضاع سیاسی – اقتصادی از جمله عواملی است که روند آتی اقتصادی را نشان می‌دهد. نبض بازار نیز عاملی است که بر تغییر قیمت سهام تاثیر می‌گذارد. نبض بازار پدیده انتظارات مفروض است که وقتی بازار در حالت رکود باشد ارزش ذاتی سهام را فوق العاده کمتر از قیمت واقعی آن تخمین می زند. لذا انتظارات بازار عاملی تعیین کننده در این زمینه بوده و تا حدودی وضعیت و موقعیت بنگاه منتشر کننده سهام را نیز مشخص می‌کند.

دوم – کیفیت ترکیب سهام‌داران : به طور کلی سهامدارن را میتوان به سه گروه تقسیم کرد:

الف- سرمایه گذارانی که در بازار سهام از تحرک کافی برخوردار نیستند و نسبت به تغییرات قیمت سهام از خود واکنش چندانی نشان نمی دهند. برخی از افراد، موجودی سهامشان را به ارث برده و برنامه جدی را برای فروش آن ها ندارند. برخی دیگر بیشتر از هر چیزی سرگرم کار و مشغله خود هستند تا اینکه نگران وقایع بازار سهام باشند. سهامی که توسط این گروه نگهداری می شود، بخشی از موجودی سرمایه گذاری است و از نوع عرضه شناور نیست.

ب- سرمایه گذارانی که از قیمت های سهام اطلاع کافی دارند و نسبت به تغییرات آن واکنش نشان می‌دهند. این گروه افرادی هستند که سهام را مانند یک فرد سرمایه گذار نگهداری می‌کنند. در عین حال از رابطه بین قیمت های بازار و ارزش واقعی سهام آگاهند. آن ها بخاطر داشتند چنین اطلاعاتی از بازار، هنگامی که قیمت سهام توسط بازار سهام در سطح بالایی ارزشیابی شده باشد، شروع به فروش سهام و برعکس زمانی که قیمتهای سهام کمتر از واقع ارزیابی می‌شوند، مبادرت به خرید سهام می‌کنند. چنین واکنشی نسبت به نوسانات بازار موجب می شود که بخشی از موجودی سرمایه گذاری به عرضه شناور تعدیل شود.

ج- سومین گروه، سفته بازان هستند که در شرایط انتظار افزایش قیمت ها، خریدار و در مواقع انتظار کاهش قیمت ها فروشنده سهام هستند. در واقع، سفته بازار ( که مالکان آنی عرضه شناور سهام هستند) رفتارشان نتیجه انتظارات آن ها نسبت به تغییرات قیمتهای سهام است. از آنجا که سفته بازان علاقه ای به اینکه مالک دائمی عرضه شناور باشند، ندارند، لذا فقط سهامی را می خرند که بتوانند با توجه به پیش‌بینی های خود، آن ها را هرچه زودتر به قیمت های بالاتر بفروشند.

بسته به اینکه غالب سرمایه گذاران در بازار سهام از چه گروهی باشند، تغییرات قیمت سهام متفاوت خواهد بود . در شرایطی که سفته بازان نقش غالب را در بازار ایفاء می‌کنند، قیمت سهام به مقدار قابل ملاحظه ای نوسان داشته و معرف ارزش واقعی آن ها در یک نقطه از زمان نیست.

سوم – بازدهی و کارایی بنگاه ها : نوسانات قیمتهای سهام در واقع می بایست متناسب با بازدهی و کارایی شرکت های تولیدی باشد. هر چقدر کارایی و بازدهی واحد های تولیدی بالاتر باشد، افزایش قیمتهای سهام نیز بیشتر خواهد بود. پس هرچه توانایی مدیریتی شرکتی بالاتر ارزیابی شود، ارزش و موقعیت شرکت و طبعاَ قیمت سهام بالاتر خواهد رفت. متقابلاَ قیمت بالاتر سهام خود انگیزه ای برای افزایش کارایی به جهت حفظ آن قیمت است. افزون بر این عوامل،تورم، چگونگی توزیع درآمد و قیمت گذاری سهام نیز در کیفیت نوسان قیمت های سهام مؤثر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:42:00 ق.ظ ]




‌بنابرین‏ بدون وجود رهبری اثربخش امکان ‌پاسخ‌گویی‌ مناسب به مقتضیات محیطی برای دانشگاه فراهم نمی شود و شاید بتوان گفت هر چه رهبری اثربخش تر باشد توان ‌پاسخ‌گویی‌ هم بالاتر می رود. ‌پاسخ‌گویی‌ یکی از چالش های مهمی است که امروزه، نه تنها نهاد آموزش عالی، بلکه تمام نهاد های عمومی با آن مواجه اند، هر نهاد عمومی اثربخش نیازمند یک نظام مؤثر ‌پاسخ‌گویی‌ است (پرداختچی، بازرگان، آراسته و همکاران ۱۳۹۱). سازمان‌ها جهت ایجاد، حفظ و استمرار بقای معنادار خود در چنین محیط پیچیده ای ناچار به سازواری و ‌پاسخ‌گویی‌ پویا به اقتضائات درونی و محیطی خود می‌باشند (ترک زاده، ۱۳۸۸). در ادبیات واژه های مسئولیت و ‌پاسخ‌گویی‌ اغلب به صورت مترادف به کار می رود و تعاریف ‌شان اختلافات کمی با هم دارد. ‌پاسخ‌گویی‌ تمایل دارد که به واسطه و نظارت بیرونی دلالت داشته باشد در حالی که مسئولیت تا حد زیاد تری به اخلاقیات و نظارت درونی دلالت دارد (محبوبی، طبیبی، قهرمانی و همکاران ۱۳۹۲). ‌پاسخ‌گویی‌ سازمان به محیط به وسیله ویژگی‌های سازمانی مثل ساختار مالکیت ( گودریک و سالانسیک[۹]، ۱۹۹۶)، اعتماد و هویت ( کوستوا و راث[۱۰]، ۲۰۰۲) تحت تاثیر قرار می‌گیرد. ویتی (۲۰۰۵) ‌پاسخ‌گویی‌ را تعهد سازمان به پاسخ به نیازهای ذینفعان و همچنین تعهد در قبال تصمیم گیریها و فعالیت هایشان تعریف می‌کند.

با توجه به تعاریف مختلف ‌پاسخ‌گویی‌ می توان ‌پاسخ‌گویی‌ به محیط را احساس مسئولیت سازمان در قبال برآوردن به موقع و مطلوب نیازهای محیط بیرونی خود تعریف کرد، که این ‌پاسخ‌گویی‌ به موقع زمینه ساز اعتماد و حمایت محیط بیرونی ، حفظ بقای معنادار سازمان در محیط و همچنین دریافت منابع مطلوب می‌باشد.

در واقع بقا و فنای هر سازمان به ارتباط و تعامل مناسب و مؤثر با محیط بیرونی وابسته است، اگر سازمان توان ‌پاسخ‌گویی‌ خود را به مقتضیات و چالش‌های محیط بیرونی بالا ببرد باعث می شود که اعتبار سازمان در محیط بالا رود و تصویر بیرونی[۱۱] مطلوبی در محیط تعاملی از خود بر جای بگذارد. تصویر بیرونی هر سازمان نقش به سزایی در جلب حمایت محیطی دارد و هر چقدر سازمان در محیط متلاطم و پویاتری حضور داشته باشد اهمیت تصویر سازمانی بیشتر می شود (قلی پور، پورعزت و حضرتی، ۱۳۸۸).

از نظر پولات[۱۲] (۲۰۱۱) اصطلاح تصویر سازمانی در یک مفهوم کلی نشان دهنده درک ضمنی اعضای سازمان و نحوه تفکر افراد خارج از سازمان درباره سازمان است. در محیط رقابتی خشک امروز سازمان‌ها می‌توانند یک وجه تمایزی با سایر سازمان‌ها داشته باشند تا بتوانند توجه بیشتری را جلب کنند ‌بنابرین‏ از داشتن تصویر مثبت به عنوان یکی از شرایط قابل اعتماد برای موفق شدن در محیط اجتماعی یاد می شود (دمیر[۱۳]،۲۰۰۳ وکاکماک[۱۴]، ۲۰۰۸). در عصر حاضر بسیاری از سازمان ها منابع ، زمان و تلاش بسیاری را صرف ایجاد تصویری تاثیر گذار از سازمان یا کسب و کار خود می‌کنند ( باقری، عرفانی فر، ۱۳۸۹). پس سازمان‌ها باید بتوانند با دیدی وسیع همه عوامل تاثیر گذار بر تصویر بیرونی خود را مورد شناسایی قرار دهند تا بتوانند با مدیریت صحیح این عوامل، تصویر مطلوبی در محیط تعاملی خود برجای بگذارند. در این راستا یکی از عواملی که نقش مهم و اصلی را در مدیریت و شناسایی عوامل تاثیر گذار در ایجاد تصویر مثبت و مؤثر ایفا می‌کند رهبران سازمان ها هستند. رهبران سازمان‌ها با انتخاب جهان بینی رهبری مناسب می‌توانند نقشی بسیار مهم در این مورد ایفا کنند چرا که رهبران از جمله مهمترین و تاثیر گذارترین نقش را در سازمان به عهده دارند، و می‌توانند با مدیریت صحیح عوامل محیط درونی و بیرونی سازمان تصویر بیرونی مطلوب را ایجاد کنند. در این بین یکی از تلاشهایی که رهبران بواسطه آن می‌توانند ‌به این مهم دست پیدا کنند ‌پاسخ‌گویی‌ به موقع و مطلوب به نیازهای محیط بیرونی می‌باشد تا بدین وسیله وجهه و اعتبار خود را در محیط بالا ببرند وتصویر مثبت را ایجاد کنند. بر اساس موارد مطرح شده تئوریهایی به عنوان زیربنای این پژوهش مورد نظر هستند که از این قرارند:

برای جهان بینی رهبری از تئوری جهان بینی رهبری وکسلر(۲۰۰۶) که رهبری را مشتمل بر چهار نوع جهان بینی کار آفرینی[۱۵]، تنظیمی[۱۶]، اجتماعی[۱۷] و شبکه ای [۱۸]مطرح می‌سازد استفاده شده است ، برای توان ‌پاسخ‌گویی‌ دانشگاه به عنوان یک سیستم رفتاری که دارای سه بعد مفهومی[۱۹]، ساختاری[۲۰] و عملکردی[۲۱] می‌باشد (ترک زاده و نکومند، ۲۰۱۵) و همچنین برای متغیر تصویر بیرونی ازنظر (آبات وتزیورک[۲۲]، ۲۰۱۰) که اذعان دارند : تصویر کلی از یک سازمان از کیفیت عملکرد[۲۳]، تصویر و ویژگی‌های کالبدی[۲۴] و تصویر و برداشت عمومی[۲۵] ازآن سازمان شکل می‌گیرد. بعد کیفیت عملکرد مجموعه های از کیفیت عملکرد و کیفیت ارائه کارکردهای سازمان است. بعد تصویر عمومی از حضور سازمان در موقعیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی وسنتی نشأت می‌گیرد. و بعد تصویر ظاهری یا کالبدی از ارزیابی ظاهر و تجهیزات موجود و امکانات رفاهی و خدماتی سازمان شکل می‌گیرد استفاده شده است.

با توجه به مطالب بیان شده و اهمیتی که نقش جهان بینی رهبری مناسب در موفقیت مؤسسات آموزشی دارد. و به دنبال آن نقشی که رهبری می‌تواند در بالا بردن توان ‌پاسخ‌گویی‌ به مقتضیات محیطی و همچنین تقویت تصویر مطلوب سازمانی دارد این پژوهش به دنبال این است که به بررسی رابطه بین جهان بینی رهبری، توان ‌پاسخ‌گویی‌ و تصویر بیرونی در مؤسسه‌ آموزش عالی مهر اروند بپردازد.

۱-۳ ضرورت و اهمیت

رهبری به عنوان یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار بر سازمان‌ها مورد تحقیق گسترده ای قرار گرفته است میزان موفقیت سازمان در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، مقدار تلاش کارکنان جهت موفقیت سازمان و تاثیر گذار بودن رهبر بر کارکنان وابسته به رفتارها و سبک رهبری می‌باشد، و موفقیت یا شکست سازمان وابسته به اثربخشی رهبری در تمام سطوح می‌باشد (حقیقی فرد، یوسفی و میرزاده، ۱۳۸۹).

یکی از مهمترین سازمان‌هایی که نقش رهبری درآن بسیار مهم و پر رنگ است سازمان‌های آموزش عالی هستند. با عنایت به نقش‌ها و رسالتهای جدید نظام آموزش عالی در شرایط پیچیده امروز دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بدون رهبری و مدیریت اثربخش قادر نخواهند بود پاسخگوی مسئولیت‌های فزاینده خویش باشند (ساعتچی و عزیزپورشوبی، ۱۳۸۴) زیرا که یکی از عوامل مهم بقای سازمان‌ها و از جمله مراکز آموزش عالی ‌پاسخ‌گویی‌ مناسب و به موقع به نیازهای محیط می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ق.ظ ]