دانلود تحقیق-پروژه و پایان نامه – طبقه بندی مادران با توجه به مدل کاری درونی متخاصم – درمانده – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
تحلیل های موردی دیگر نیز به این تصویر جدید از رفتار مادرانی که کودک D- نزدیک شونده داشتند اضافه گردیده . بر اساس فرضیه مین و هسه (۱۹۹۰ ) که رفتار ترسیده یا ترساننده مادر میتواند کودک را آشفته کند ، ما گروه کوچکی از مادران که فقط رفتار ترسیده داشتند را مورد آزمایش قرار دادیم .
جدول شماره ۲-۲ دلبستگی درمانده / بیمناک ؛ مربوط به دلبستگی مادرانی که نوباوه آن ها در جلسات باز دیدار به صورت آشفته – نزدیک شونده (D- ایمن) طبقه بندی شدند.
۱٫ پاسخگویی با تأخیر با بی توجهی به علامت های نوباوه ، که معمولاً در نهایت مادر تسلیم خواست های مداوم نوباوه می شود . ( برای مثال ، فقط پس از تلاش مصرانه نوباوه ،مادر به او خوشآمد میگوید یا او را در آغوش میگیرد ).
۲٫ گوشه گیری یا فاصله گیری ( برای مثال ، ناتوان از خوشامدگویی است ، با حفظ فاصله با نوباوه تعامل برقرار میکند ، با فاصله میایستد ، دور نوباوه می چرخد ، نوباوه را طوری نگه میدارد که صورتش به سمت بیرون است ).
۳٫ پاسخگویی سطحی ( برای مثال ، به مدت کوتاه او را در آغوش میگیرد و سپس از او دور می شود ؛ در هنگام تماس با کودک ، حالت اسپند روی آتش را دارد .
۴٫کودک را از خودش به سمت اسباب بازی ها سوق میدهد یا از اسباب بازی برای آرام کردن نوباوه استفاده میکند
۵٫ در لحظات تشدید دلبستگی مثلاً در هنگام استقبال یا مواردی که نوباوه در جستجوی تماس است ، تردید یا فشار عصبی دارد ( برای مثال ، والد مردد است ، میخکوب شده است ، از کنار نوباوه عبور میکند ، برگشته و از او دور می شود ، نوباوه را دست می اندازد ، صدایش می لرزد ، پرحرفی میکند ، لکنت پیدا میکند )
۶٫ تماس فیزیکی کمی بین مادر و نوباوه وجود دارد مثل اینکه نوباوه ، تقاضای تماس داشته باشد .
۷٫ کناره گیری از نقش والد (برای مثال ، احساس قدرت کم ، همکاری کم هنگام پیشقدم شدن کودک ، هدایت یا حمایت کم).
۸٫ممکن است به نظر برسد نسبت به نوباوه تا حدودی بیمناک ، فرمانبردار است و میخواهد دل او را به دست بیاورد ( برای مثال ،در هنگام استقبال صدایی که شدیداًًترسیده است دارد ،ابتدا تردید میکند اما سپس تسلیم علامت های نوباوه می شود ).
۹٫ ممکن است اندکی عاطفه منفی یا مزاحمت نشان دهد ؛ اما دهشت زا یا تهدید کننده نیست .
۱۰٫ مادران بیمناک گاهی رفتارهای مثبت نشان میدهند ( برای مثال ، گرما یا علاقه طلب نشده نسبت به کودک ابراز میکنند که تأخیر یا درنگ نداشته و اجباری یا عجولانه نیست مثل لبخند خیلی درخشان ، صدای خیلی صاف و علاقه مثبت در هنگام بازی که ملایم و خودبخودی است ؛ در هنگام ورود به اتاق داشتن احساس مسئولیت برای شروع و هدایت تعامل با کودک به سبکی که متناسب با فرزند پروری مناسب است ، حتی اگر این تعامل هماهنگ با پیام های نوباوه نباشد ).
۱۱٫ رفتارهای منفی معمولاً در میان مادران بیمناک دیده نمی شوند . ( برای مثال ، دائماً در جستجوی محبت یا توجه از طرف کودک بودن ، خود ارجاعی دائمی ، یا به صورت ترسناکی جلوی نوباوه ظاهر شدن ، مزاحمت مداوم از طریق رفتار کنترل کننده نسبه به کودک )
جدول شماره ۲-۲
در میان کودکان آن ها ، ۴۳% نیمرخ D – نزدیک شونده داشتند ، در حالی که تنها ۹% از کودکان مادرانی که رفتار ترساننده داشتند ، این نیمرخ را نشان دادند . وقتی که رفتارهای ترسیده و کناره گیری والد در کنار هم قرار گرفتند ، ۸۰ % از مادران کودکان D- نزدیک شونده را در بر گرفتند ، و این مادران هم از مادرانی که کودک سازمان یافته داشتند و هم از مادرانی که کودک D- اجتنابی – مقاوم داشتند ،متمایزبودند ( لیونز روث و برونفمن ، آتوود[۵۹] ، ۱۹۹۹ )
شناسایی دقیق الگوهای مراقبی که کودکان D- نزدیک شونده دریافت میکنند ، حداقل به دو دلیل مهم است . نخست آنکه ، دلایل متعددی در ادبیات ذکر شده مبنی بر اینکه والدین این گروه به سختی شناسایی نمی شوند ، زیرا رفتار های کناره گیرانه و بیمناک اما غیر خصمانه آن ها را به سختی می توان از رفتارهای مطمئن و ساختار یافته والدگری متمایز ساخت . دوم آنکه ، این الگوی رفتاری بیمناک اما غیر خصمانه احتمالاً در خانواده هایی با در آمد متوسط کم خطر شایع تر است . یعنی جایی که ۱۵ % از کودکان در طبقه آشفته قرار می گیرند . سرانجام ، شواهد فراوانی وجود دارد که کودکان D -نردیک شونده به اندازه کودکان D ، اجتنابی – مقاوم در معرض انواع پیامدهای منفی قرار دارند . این پیامدها شامل ترشح کورتیزول بالا در پاسخ به تنیدگی زاهای خفیف در دوران نوباوگی ، رفتارهای خصمانه – پرخاشگرانه نسبت به همسالان در مهد کودک و کلاس دوم و میزان بالایی از الگوهای کنترل کننده نسبت به والدین در ۶ سالگی ( مین و کاسیدی ،۱۹۹۸) . استدلال ما این است ، مادران گروه درمانده – بیمناک ، در هنگامی که سیستم دلبستگی کودک برانگیخته شده است ، رفتار مراقبتی مناسب تری نشان خواهند داد و هنگامی که عواطف دلبستگی پریشان و بیمناک کودک برانگیخته و بیان میشوند ، این مادران بیمناک و مردد شده و به صورت متناقض یا کناره گیر رفتار خواهند کرد . در چنین مواردی ، به نظر میرسد احساس درماندگی زیربنایی خود مادر تشدید می شود ، هنگامی که کودک نسبت به تردید و ترس مادر در پاسخدهی به عواطف دلبستگی ، به صورت متعارض و یا با تشویش واکنش نشان میدهد ، احتمالاً احساس درماندگی مادر افزایش مییابد . این فرایند ممکن است منجر به سوء تنظیم آشکار رابطه و ایجاد رفتار کنترل کننده جبرانی در کودک شود که در دوران پیش دبستانی کاملاً مشهود می شود ( اتینکسون و گلد برگ ،به نقل از خانجانی ،هداوندخانی ،مفسری ۱۳۹۰) .
طبقه بندی مادران با توجه به مدل کاری درونی متخاصم – درمانده
مادران کودکانی که دلبستگی آشفته دارند را می توان به دو زیر گروه تقسیم کرد ، مادرانی که رفتارهای منفی – مزاحم و خود ارجاعی داشتند ، و مادرانی که رفتارهای بیمناک و کناره گیر نشان میدادند و لازم به ذکر است که مادران هر دو گروه ، برخی اشکال ارتباطهای عاطفی متناقض را نیز نشان میدادند .
در زیر گروه متخاصم ، ممکن است والدین با والد بدخواه کودکی خویش ، هم ذات پنداری کرده و این هویت ، توسط مدل های درونی غیر یکپارچه ، یا دوگانه حفظ میگردد ، مدل های درونی که روابط فرد را به مدلی متناقض و دو قطبی برایش تجسم میکند . به نظر میرسد مراقبینی که الگوی تعاملی متخاصم دارند تلاش میکنند احساس های تحمل ناپذیر آسیب پذیری خود را با انکار احساس های ترس و درماندگی کنترل کنند ممکن است انکار از طریق سرکوبی تجربه هوشیار هیجان های اسیب پذیر و نیز از طریق کنترل متداول دیگران در روابط ، انجام پذیرد . والدینی که در این گروه قرار دارند ممکن است نظم را با بهره گرفتن از زور ، سرکوب کردن خشم کودکان ، و وادار کردن کودک به کسب استقلال قبل از آن که زمان آن فرا رسیده باشد ، وضع کنند . پژوهشگران و درمانگران مشاهده کردهاند ، والدین در این خانواده ها تلاش بی حدی دارند تا رفتار کودکان را کنترل کنند و به دنبال این عمل ، مجموعه ای از رفتارهای اجباری و عاطفه منفی میان والدین و کودکان ایجاد می شود .
[جمعه 1401-09-25] [ 10:23:00 ق.ظ ]
|