۲- ۵-۲) محیط:

از جمله عواملی که در تشکیل شخصیت مؤثرند عبارتند از: فرهنگی که شخص در آن بزرگ می شود، نخستین شرایط یا وضعیتی که برای او به وجود می‌آید، هنجارهایی بین افراد خانواده، دوستان و ‌گروه‌های اجتماعی، سایر عوامل ذی نفوذی که وی آن ها را تجربه می‌کند و محیطی که افراد در آن قرار می گیرند. همه ی این ها در تشکیل شخصیت انسان ها نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند. برای مثال؛ فرهنگ، به وجود آورنده هنجارها، نگرش ها و ارزش هایی است که از یک نسل به نسل دیگر منتقل می‌گردد و در طول زمان کم کم دارای نوعی پایداری یا ثبات رویه می شود. هر ایدئولوژی که بر فرهنگی سایه افکند می‌تواند آن را اندکی تعدیل کند.

۲- ۵-۳) موقعیت:

موقعیت یا وضعیت عامل دیگری است که در خصوص شکل گیری شخصیت، به دو عامل ارث و محیط اضافه شده است. شخصیت فرد، در حالی دارای ثبات رویه پایدار است، ولی در موقعیت های مختلف تغییر می‌کند. خواسته ها، تمنیات و میل های گوناگون، در موقعیت های مختلف باعث می‌شوند که شخصی در هر موقعیتی جنبه ی خاصی از شخصیت خود را ابراز نماید. ‌بنابرین‏، نباید الگوهای شخصیتی را به صورت جداگانه و منفک از بقیه مورد توجه قرار داد (پی رابینز،۱۳۸۹،صص۱۳۶-۱۳۹).

یکی از صاحب نظران شخصیت را ترکیبی از ویژگی های فیزیکی و ذهنی تعریف می‌کند که به فرد هویت می بخشد. این ویژگی ها یا خصلت ها از جمله منظر، طرز تفکر و احساس آدمی حاصل تعامل عوامل وراثتی/ فطری و محیطی است، همان طور که نمودار زیر نشان می‌دهد (رضاییان،۱۳۷۹،ص۱۹۸).

داده های وراثتی و فطری

عوامل مؤثر محیطی :

۱- خانواده

۲- تحصیلات

۳- فرهنگ

۴- مذهب

شخصیت:

۱- منظر

۲- سبک فطری، ادراکی

۳- اعمال

۴- احساس ها

۵- ارزش ها

شکل (۲-۱) چگونگی شکل گیری شخصیت آدمی (رضاییان،۱۳۷۹،صص۱۹۸-۱۹۹)

۲- ۶) عوامل پنج گانه شخصیت کوستا و مک کوری (Big 5)

کاستا و مکوری (۱۹۸۹) شخصیت را متشکل از پنج عامل اصلی می‌دانستند که عبارتند از: ثبات عاطفی، برون گرایی، تجربه گرا، سازگاری، وظیفه شناسی.

که به طور اختصار هر یک از آن ها تشریح می شود.

۲- ۶-۱) ثبات عاطفی یا روان رنجوری (N) Neutroticism))

مؤثرترین قلمرو مقیاس های شخصیت تقابل سازگاری یا ثبات عاطفی است. متخصصان بالینی انواع گوناگونی از ناراحتی های عاطفی، چون ترس اجتماعی، افسردگی و خصومت را در افراد تشخیص می‌دهند، اما مطالعات بی شمار نشان می‌دهد مستعد یکی از وضعیت های عاطفی هستند، احتمالاٌ وضعیت های دیگر را نیز تجربه می‌کنند.

۲- ۶-۲) برون گرایی (E) Extraversion))

برون گرا ها جامعه گرا هستند، اما توانایی اجتماعی فقط یکی از صفاتی است که حیطه برون گرایی دارای آن است. علاوه بر آن دوست داشتن مردم، ترجیح ‌گروه‌های بزرگ و گردهمایی ها، با جرئت بودن، فعال بودن و پر حرف بودن نیز از صفات برون گراها است. آن ها برانگیختگی جنسی و نیز تحریک را دوست دارند و متمایلند که بشاش باشند. همچنین سرخوش، با انرژی و خوش بین هستند. مقیاس های حیطه E به طور قوی با علاقه ریسک های بزرگ در مشاغل همبسته است. (کوستا و مک کری،۱۹۸۷،ص۱۴۲).

۲- ۶-۳) تجربه گراها (O) (Openness to experience)

به عنوان یک بعد اصلی شخصیت، تجربه گراها در تجربه خیلی کمتر از E و N شناخته شده است. عناصر تجربه گرا چون فعال، احساس زیبا پسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت، اغلب نقشی در تئوری ها و سنجش شخصیت ایفا نموده اند، اما به هم پیوستگی آن ها در یک حیطه وسیع و تشکیل عاملی از آن به ندرت مطرح بوده است (مک کری و کوستا،۱۹۸۵). اشخاص منعطف هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آن ها از لحاظ تجربه غنی است، آن ها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش های غیر متعارف بوده و بیشتر و عمیق تر از اشخاص غیر انعطاف پذیر هیجان های مثبت و منفی را تجربه می‌کنند (مک کری و کوستا،۱۹۸۷).

۲- ۶-۴) سازگاری (A) (Agreeableness)

همانند برون گرایی، سازگاری مقدمتاٌ بعدی از تمایلات بین فردی است. یک فرد دلپذیر اساساٌ نوع دوست است. او نسبت به دیگران همدردی کرده ومشتاق است که کمک کند و باور دارد که دیگران نیز متقابلاٌ کمک کننده هستند. در مقابل فرد غیر دلپذیر ستیزه جو، خود مدارا و شکاک نسبت به دیگران بوده و رقابت جو است تا همکاری کننده. (مک کری و کوستا،۱۹۸۷).

۲- ۶- ۵) وظیفه شناسی © (Conscientiousness)

تعدادی از تئوری های شخصیت به خصوص نظریه روان پویایی به کنترل تکانه ها توجه دارد. در طول دوره رشد اغلب افراد یاد می گیرند که چگونه با آرزوهایشان کنار بیایند و ناتوانی در جلوگیری از تکانه ها و وسوسه ها کلاٌ نشانه ای از بالا بودن C در میان بزرگسالان است. وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری (با وجدان بودن) توصیف کننده قدرت کنترل تکانه ها، به نحوی که جامعه مطلوب می‌داند ‌و تسهیل کننده رفتار تکلیف محور و هدف محور است. وظیفه شناسی ویژگی هایی چون تفکر قبل از عمل، به تأخیر اندازی ارضا، خواسته ها، رعایت قوانین و هنجارها و سازماندهی و اولویت بندی تکالیف را در بر می‌گیرد.

کنترل خود، همچنین می‌تواند به مفهوم قدرت طرح ریزی خیلی فعال، سازماندهی و انجام وظایف محوله به نحوه مطلوب نیز باشد. تفاوت های فردی در این موارد اساس با وجدان بودن است. فرد با وجدان هدفمند، با ارده و مصمم است. افراد موفق، موسیقی دانان بزرگ و ورزشکاران به نام این صفات را در حد بالا دارند. دیگمن و تاکوموتوچوک (۱۹۸۱) این حیطه را تبدیل با نام ((تمایل به موفقیت)) نامیده اند (مک کری و کوستا، ۱۹۸۶،ص۱۴۴).

بخش دوم: وجدان کاری

۲- ۷) وجدان به چه معنا است؟

وجدان در زبان انگلیسی با واژه Conscience معرفی شده و به معنای باطن، دل و شعور آمده است و از آن به عنوان احساس درونی و روحانی که موجب خوب از بد می شود یاد شده است. در زبان فرانسه نیز این واژه با همین معنا و به عنوان احساس درونی که هر کس را برای داوری درباره ی ارزش کارهای خود رهبری می‌کند به کار رفته است (بختیاری،۱۳۷۷، ص۹).

گراند لاروس می‌گوید: وجدان، احساس درونی است که هر کس را برای داوری درباره ارزش کارهای خود رهبری می‌کند. کانت در مسئله وجدان به فطرت معتقد بوده و وجدان را امری فطری می‌داند. فروید می‌گوید: وجدان اخلاقی از طریق قوانین و منهیات در فرد شکل می‌گیرد (آسترکی،۱۳۸۸،ص۷۱).

در قرآن کریم از وجدان به عنوان نفس لوامه تعبیر شده است، نفسی که دائماٌ انسان را سرزنش می‌کند. با انجام کار ناشایست او مورد نکوهش قرار می‌دهد که چرا به چنین کاری دست زدی و در صورت (انجام) کار خوب، ملامت می‌کند که چرا بیشتر انجام ندادی (سعیدی و حسین آبادی، ۱۳۸۹، ص۴۷).

۲- ۸) کار به چه معنا است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت