کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



۱۰۷۱۱۱۳۳۱۱۸۷۱۲۴۳۱۲۸۲۱۹۳۵

۲٫مخارج داخلی(از جمله مخارج دولتی۲۴۶۲۸۹۶۲۷۶۱۲۸۳۶۲۹۱۴۲۹۹۶۳۰۹۱۴۸۳۱۳٫مصارف داخلی گردشگری(=۱+۲)۴۰۶۸۴۰۳۷۳۸۳۲۳۹۶۸۴۱۰۱۴۲۳۹۴۳۷۳۶۷۶۶۴٫خرید توسط گردشگران(شامل واردات کالاها)۲۰۸۲۲۱۰۱۱۶۴۲۰۴۰۲۱۰۹۲۱۸۳۲۲۵۲۳۵۱۷۵٫سهم مستقیم سفر و گردشگری از GDP(=3+4)۱۹۸۶۱۹۳۶۱۸۶۸۱۹۲۸۱۹۹۲۲۰۵۷۲۱۲۰۳۲۴۹اثرات دیگر(مستقیم و اعمال شده)۱۷۹۹۱۸۰۴۱۷۱۸۱۷۷۶۱۸۳۷۱۹۰۲۱۹۶۴۳۰۷۳۷٫سرمایه گذاری۷۵۸۸۰۳۷۲۶۷۲۳۷۴۷۷۶۵۷۹۷۱۳۴۱۸٫واردات کالا برای مصارف مستقیم

۲۵۳۲۶۸۲۳۹۲۶۵۲۷۹۲۸۴۲۹۲۴۲۵۹٫سهم گردشگری در اشتغالزایی(هزار نفر)۲۷۴۳۱۲۲۶۴۱۹۰۲۵۶۰۷۶۲۵۳۰۰۰۲۵۷۳۴۸۲۶۱۳۹۴۲۶۵۷۵۴۳۳۷۸۱۹

منبع:WTTC,Travel & Tourism Economic Impact, World, 2013

اثری که بحران مالی بر روی اقتصاد گردشگری دارد در دوره­ بین سال­های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ پر رنگ­تر است. عملکرد کلی به عنوان یک هدف T&T[101] (گردشگری و سفر) با تخفیفی که از تقاضا (از ورود گردشگران بین‌المللی محاسبه می­ شود) به دست می ­آید و تغییرات در گردشگری بین‌المللی یک شاخص برای رفاه بخش­های کل اقتصاد برای کشورهای پذیرنده­ی گردشگر محسوب می­ شود. گردشگری بین الملل طی سال­های ۲۰۰۸-۲۰۰۹ حدود ۸% کاهش داشت است. به صورت منطقه ای این کاهش برای حجم گردشگر ورودی به آسیا ۶%، اروپا۱۰%، خاورمیانه۱۸% که بیشترین آسیب را طی سال ۲۰۰۹ داشت، آمریکا۵% ‌می‌باشد و تنها افریقا افزایش ۳% در گردشگر ورودی داشت (سازمان جهانی گردشگری سازمان ملل، ۲۰۰۹). با شروع بحران مالی سازمان جهانی گردشگری سازمان ملل پیش ­بینی کرد که گردشگری جهانی در سال ۲۰۰۹ بین ۴-۶% کاهش یابد اما نرخ کاهش خصوصاً در نیمه دوم سال ۲۰۰۹ بیشتر از این میزان بود (سانگ و لین[۱۰۲]،۲۰۱۰).

بیشترین کشورهای مقصد (کشورهای عمده­ی پذیرنده­ی گردشگر) در جریان بحران با آسیب مواجه شدند اما برخی این کاهش گردشگر را به درستی مدیریت کردند و بر خلاف انقباض در بازار مسافرت­های بین‌المللی، در این زمینه از رشد هم برخوردار بودند. مقاصد برنده (مثل: مالزی، تایوان و اندونزی) با توجه به فعالیت­های چین با کشورهای دور دست، افزایش در تقاضا را تجربه کردند. دیگر کشورها (مثل: ترکیه، بلغارستان و کشورهای شمال قاره­ی آفریقا) از طریق جذب مسافران کشورهای بحران زده­ی غربی اروپا که نسبت به تغییرات قیمت حساسیت بیشتری داشتند، از بحران بهره بردند.

اقتصاد­های بازنده در جذب گردشگر داخلی و گردشگر بین‌المللی، برای نشان دادن مرکز بحران در نظر گرفته ‌شده‌اند، همان‌ طور که در نمودار (۲-۷) نشان داده شده است، اکثر آن ها کشورهای مقصد اروپایی و آمریکای شمالی بودند که مسافران تعطیلات آخر هفته و گردشگران از فواصل دور را از دست داده بودند. مهمترین آن­ها (فرانسه و اسپانیا کشورهایی که بیشترین بازدید کننده را از سراسر دنیا داشتند) ورود گردشگران به کشورشان شدیداً کاهش یافته بود به طوری که درآمد به ازای هر گردشگرشان کمتر شده و شاهد فشار قیمت شدند. در نیمه ی دوم سال ۲۰۰۹ و نیمه اول سال ۲۰۱۰ این روند بهبود پیدا کرد، اما آنچه دیده می شود اثرات بلند مدت باقی مانده از بحران بر روی سطح قیمت­ها در این اقتصاد­ها است (مجمع جهانی اقتصاد[۱۰۳]،۲۰۱۱).

نمودار شماره (۲-۷) : اثر بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ بر روی مقاصد بزرگ گردشگری

منبع: UNWTO , 2010.

نمودار (۲-۷) برندگان و بازندگان بحران مالی را در حوزه گردشگری بر مبنای دو معیار، درصد تغییر در درآمد حاصل از گردشگری و تغییر در تعداد گردشگر ورودی نشان می­دهد. چنانچه ملاحضه می­ شود محور افقی درصد تغییر در درآمد حاصل از گردشگری بین الملل را از ۲۵- تا ۴۰ درصد و در محور عمودی نرخ تغییر در تعداد گردشگر ورودی را از ۲۵- تا ۲۰ درصد نشان داده شده است. ‌به این ترتیب این نمودار چهار ربع متفاوت تشکیل شده است. نقطه مرکزی نمودار با مختصات (۰ , ۰) بیانگر اقتصادی است که تغییری در تعداد گردشگر ورودی و درآمد حاصل از گردشگری نداشته است.

کشور­های نظیر مالزی و ترکیه که در ربع اول قرار دارند، برندگان حوزه گردشگری در طول بحران هستند زیرا نه تنها تعداد گردشگر ورودی ‌به این کشورها افزایش یافته است بلکه میزان درآمد­­­­­­­­­­­های حاصل از گردشگری بین‌المللی آن­ها نیز افزایش یافته است. به عنوان مثال ترکیه نه فقط با رشد گردشگر ورودی در حدود ۱۵ درصد مواجه بوده است بلکه رشد درآمدی حاصل از گردشگری بین الملل این کشور بیش از دو برابر این نرخ و در حدود ۳۵ درصد است. یعنی ترکیه توانسته است نسبت به قبل از بحران درآمد بیشتر از محل گردشگری بین الملل کسب نماید.

ربع دوم نشان دهنده کشورهای است که رشد تعداد گردشگر ورودی داشته باشد اما درآمد حاصل از گردشگری بین الملل آن­ها افت داشته باشد. که البته هیج کشوری در این ربع قرار نمی­گیرد.

در ربع سوم، هم نرخ رشد گردشگر ورودی و هم میزان درآمد حاصل از آن منفی است. در این قسمت اقتصاد­های صنعتی و مقاصد بزرگ گردشگری نظیر فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، کانادا، یونان و چین قرار ‌گرفته‌اند. در بین کشورهای این قسمت برخی آسیب بیشتری دیده­اند به عنوان مثال ایرلند که بشدت آسیب دیده است و با افت ۱۵ درصدی در تعداد گردشگر ورودی و کاهش حدود ۲۰ درصدی درآمد حاصل از گردشگری مواجه شده است.

در ربع چهارم، اقتصادهایی وجود دارد که اگر چه تعداد گردشگر ورودی به آن­ها کاسته شده اما با رشد درآمد حاصل از گردشگری مواجه بوده ­اند. به عنوان مثال هند، استرالیا و هنگ کنگ علی‌رغم کاهش تقریبا ۵ درصدی در تعداد گردشگر ورودی با رشد در حدود ۲۰ درصد در درآمد حاصل از گردشگری مواجه بوده ­اند، یعنی خدمات گردشگری را با قیمت­های بیشتری ارائه ‌کرده‌است.

کشورهایی که با تغییر الگوی تقاضا، خود را دیر انطباق دادند (ویتنام) و روی تداوم رشد بازار کشورهای غرب اروپا و آمریکای شمالی برنامه ریزی کرده بودند، در جریان بحران بازنده شدند. بعضی کشورها در طول بحران، با رشد ورود گردشگر مواجه بودند که این مسئله حاصل از برخی پیشامدها بود. به عنوان مثال تایوان حجم زیادی از مسافران چینی را پس از جولای ۲۰۰۸ و از سرگیری پروازهای یک سره جذب کرد. بلغارستان هم بخشی از این رشد را مدیون بحران بود، زیرا گردشگرانی که بودجه­ی محدودی داشتند (خصوصاً از غرب اروپا ) به عنوان یک جانشین ارزان اروپایی برای سفر به سواحل آفتابی بلغارستان را انتخاب می­کردند. پیش از ۷۵% مسافران ورودی به بلغارستان در سال ۲۰۰۹ گردشگران کشورهای همسایه بودند که به علت نرخ برابری پایین پول بلغارستان، سفرهای یک روزه ‌به این کشور داشتند.

برندگان بحران سعی در افزایش جذب گردشگر و بالا بردن درآمد حاصل از آن داشتند تا یک چشم انداز بلند مدت مطلوب T&T از خود نشان دهند. ترکیه این بحران را تبدیل به یک فرصت جذب گردشگر کرد. آن­ها برای خدمات سواحل آفتابی خود قیمت­های مناسب­تری نسبت به رقبای خود از جمله ایتالیا، اسپانیا و یونان ارائه کردند. ضمن اینکه بازاریابی خود را بر روی قسمت­ های مختلفی مثل ورزش­های زمستانی، تجربه ­های فرهنگی، گردشگری سلامت و دریایی متمرکز کردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 09:47:00 ق.ظ ]




۲-برابر بودن دیه جنین صاحب روح وانسان مستقل هم دلیلی بر تحقق عنوان قتل ذکر شده است که این هم توانایی لازم در اثبات موضوع را در نظر مخالفین ندارد چراکه مقنن در ماده ۲۲۲ق.م.ا قتل مجنون توسط عاقل را مستحق قصاص ندانسته در حالی که دیه این دو برابر است وهم چنین است قتل فرزند توسط پدر که قصاص در ان منتفی است ودیه هم برابراست.دلایل له وعلیه دیگری هم وجود دارد که به جهت دوری از اطاله کلام و ورود به حاشیه از ان در می گذریم.

مقنن در قانون مجازات اسلامی۱۳۹۲ هم صراحتی در موضوع جهت رفع ابهام نداشته از مواد ۷۲۲تا۷۲۷خود به ذکر موضوعاتی شبیه مواد مرتبط در قانون قدیم پرداخته است والبته مواد ۶۲۲ تا ۶۲۴ق.م.ا۱۳۷۰ به علت عدم نسخ هنوز هم جاری خواهد بود.به هر حال نگارنده بر این عقیده است که در نصوص جزایی حاکم به طور صریح از کشتن جنین واجد روح تحت عنوان قتل عمد نامی به میان نیامده ومقنن از این موضوعات تحت عنوان سقط جنین یاد کرده و مستلزم پرداخت دیه دانسته است ولیکن به لحاظ حقوقی وبا در نظر گرفتن مسایل پزشکی وقتی یک جنین مراحل رشد خود را طی می‌کند و واجد روح می شود ووطبق قوانین مدنی اهلیت استیفا هم دارد هیچ دلیل منطقی بر این امر وجود ندارد که کشتن آن را قتل ندانیم،وشاید فقهای امامیه هم بر این امر تأکید داشته باشند که زمانی که دیه جنین کامل واجد روح با یک انسان همسان است به معنی ارزش واحد این دو می‌باشد ودلیل مخالف مذکور در بند دوم ازین جهت واجد نقص است که مثال های ذکر شده همگی استثنا هستند وبا دلایل خاصی از قواعد عام بیرون رفته اند.

به هر حال،قاطبه حقوق ‌دانان جزایی معتبر در کتب خود از بین بردن جنین را در هر حالتی قبل از خروج از رحم زن قتل نمی دانند وبه عنوان سقط جنین و پرداخت دیه قایل هستند.[۵۱]

با فرض این نکته که انسان موضوع قتل انسانی است که از رحم زن خارج وحیات مستقلی(حتی در حد یک ثانیه)پیدا ‌کرده‌است،باید توجه نمود که صفت های عارض بر این انسان شامل ثروت وفقر ، زیبایی وزشتی ،با هوش بودن یا کم استعدادبودن،دارای نقص ومعلولیت جسمی یا سالم بودن و…. تاثیری بر تحقق یا عدم تحقق قتل ندارد وصرف مواردی با دلایل خاص از این قاعده ی عام بیرون شده است مثل صفت عقل،در انسان قاتل یا مقتول ،رابطه نسبی پدر بودن برای قاتل،مسلمان نبودن مقتول،مواردی هستند که به دلایل خاصی مشمول قصاص نمی شوند.

ب-دیگر کشی؛

ذکر این بخش جهت تمایز بین خودکشی ودیگر کشی است چراکه اگر شخصی دست به خود کشی زند یک انسان را کشته است که با ذکر این قید خود کشی از شمول قتل خارج والا در ان مستتر است.در قانون جزایی ایران خود کشی جرم خاصی نبوده والبته قتل هم محسوب نمی شود چرا که از تعریف فقهی وقانونی قتل عمد در مواد ۲۰۶ق.م.ا۱۳۷۰و۲۹۰مصوب۱۳۹۲سخن از قتل دیگری در میان است نه شخص مرتکب ،در هر حال خود کشی در شرع اسلام بنا به ایه۲۹سوره نسا«و لا تقتلوا انفسکم ان الله بکم رحیما.»به معنی«و خودکشی نکنید،خداوند نسبت به شما مهربان است.»حرام بوده ولیکن در نصوص جزایی برای ان مجازاتی در نظر گرفته نشده است.

ج-محقون الدم بودن مقتول؛

اگر انسانی به سبب جرایم ورفتار ارتکابی،خود را از حمایت مقنن بیرون کرده واصطلاحا ریختن خونش را مباح کرده باشد،در صورت کشته شدن توسط افراد ذی صلاح یا ذی حق ،امکان اجرای قصاص ومحکومیت مباشر ان وجود ندارد.به طور دقیق تر،می توان از دو عنوان«مهدور الدم» و «مستحق قتل»استفاده کرد ،‌به این معنا که مقنن در ماده ی ۲۲۶ ق.م.ا ۱۳۷۰ ‌و تبصره ی ۲ ماده ی ۲۹۵ همان قانون ازین دو کلمه استفاده نموده و ضمن اصل دانستن معصومیت نفس افراد در مقابل قتل ونیاز به اثبات خلاف ان در محکمه ‌به این دو عنوان اشاره ‌کرده‌است که ذیلا هر دو ماده بیان می شود.ماده ی ۲۲۶ق.م.ا۱۳۷۰«قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعا مستحق کشتن نباشد واگر مستحق قتل باشد،قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند.» و در تبصره ی ۲ ماده ۲۹۵ همان قانون اشعار می‌دارد«در صورتی که شخص کسی را به اعتقاد قصاص یا اعتقاد مهدور الدم بودن بکشد واین امر بر دادگاه ثابت شود ‌و بعدا معلوم گردد که مجنی علیه مورد قصاص یا مهدور الدم نبوده است قتل به منزله خطا شبیه عمد است . واگر ادعای خود را در مهدور الدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص ودیه ا ز او ساقط است».

با ملاحظه ی این دو ماده نکاتی به ذهن می‌رسد که ذیلا به آن اشاره می شود؛

۱-اصل بر محقون الدم بودن همه ی افراد است مگر اینکه خلاف ان را مرتکب در دادگاه وطبق قوانین حاکم فعلی به اثبات برساند.۲-نیازی نیست که مرتکب حتما زمان وقوع رفتار مادی قتل به مهدور الدم بودن مقتول آگاه باشد وحتی بعد از تحقق ان می‌تواند آن را اثبات کند چراکه این موضوع به عنصر مادی جرم باز می‌گردد وبا خلل در ان کل جرم مختل می شود.۳-گاه خون افرادی نسبت به افراد خاصی مباح است مثل قتل،که خون قاتل در مقابل اولیا دم مقتول مباح است ولا غیر.که فقها این مورد را «غیر معصوم عارضی» می‌نامند.[۵۲] وگاهی هم شخص در مقابل همه ی افراد مهدور الدم است،همانند محارب یا ساب النبی که فقها ان را غیر معصوم به اصل نامیده اند.[۵۳]

به نظر نگارنده کشتن افراد مذبور بدون محاکمه ،کاری اشتباه و مخل نظم وامنیت جامعه بوده که حتی در صورت عدم احراز موارد مطروحه در تبصره ی ۲ ماده ۲۹۵ ق.م.ا۱۳۷۰امکان قصاص مرتکب هم وجود دارد چرا که اصل بر حرمت خون افراد ‌و صیانت ان است.شاهد این مدعا هم ماده ی ۲۱۹قانون مذبور است که اشعار می‌دارد«کسی که محکوم به قصاص است باید با اذن ولی دم او را کشت .پس اگر کسی بدون اذن ولی دم او را بکشد مرتکب قتلی شده که مستوجب قصاص است.»همان طور که ملاحظه می شود در قصاص که حق کاملا خصوصی است اذن ولی امر وتبعا محاکمه قبلی لازم است لذا به طریق اولی در سایر موارد عمومی این امر به مراتب لازم تر است ‌و جلوی تسویه حساب های شخصی گرفته خواهد شد.هرچند که شهید ثانی در موارد اخیر نیازی به اذن امام ندانسته ‌و اقدام علی الراس را مباح دانسته است.[۵۴] که علت ان به نظر عدم حکومت در زمان تحریر مطلب بوده که طبیعتا اقدام خود سرانه افراد با فرض نبودن نیروی عمومی تخصصی امری مباح بوده است.

بند سوم؛نتیجه؛

قتل عمد یک جرم مقید به نتیجه است،که بدون تحقق ان نتیجه به منصه ظهور و کمال نمی رسد،لذا اگر شخصی با قصد قتل دست به رفتاری زند که بنا به هر دلیلی (که به شخص یا خارج از اراده شخص بازگردد)،نتیجه مقصود محقق نشود قاتل عمد نبوده والبته در حد اقدامات انجام داده وفق موازین موجود تحت پیگرد قرار می‌گیرد.

این که مرگ به چه فعل ‌و انفعالات فیزیکی در بدن اطلاق می شود وبه تعبیر دیگر چه تعریفی دارد وزمان وقوع ان چه موقعی بوده است دارای آثار فراوانی است که در تشخیص وتعیین قاتل و تعیین وراث و… مؤثر است و در هر حال تعریف از آن به علم پزشکی قانونی بر می‌گردد،والبته این که چه تعریفی به عنوان قانون پذیرفته شده خود مبحثی جداگانه است،که در بخش های بعدی به انواع مرگ پرداخته و ضمن آن تعریف برگزیده قانونی از مرگ در قانون ایران ذکر می‌گردد.

الف-مرگ ظاهری؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




از نظر روک و ایتارت[۳۹] (۱۹۹۹) حمایت اجتماعی را می توان به دو شکل عاطفی و ابزاری تقسیم کرد.حمایت اجتماعی عاطفی را می توان ایجاد نوعی رابطه صمیمی و با محبت با افراد دانست و مراد از حمایت اجتماعی ابزاری ارائه خدمات، کمک در فعالیت‌ها، دادن پول و سایر کمک هایی است که در اختیار افراد قرار می‌گیرد. اعضای خانواده همواره به عنوان مهم ترین منبع حمایت اجتماعی ابزاری به شمار می‌روند، در حالی که دوستان کمتر چنین حمایتی را فراهم می‌سازند. از سوی دیگر حمایت عاطفی هم از سوی اعضای خانواده و هم از سوی دوستان بروز می‌کند (همان :۳۶). شافر[۴۰](۲۰۰۴) هم علاوه بر حمایت اجتماعی عاطفی و ابزاری، بعد دیگری را برای حمایت اجتماعی قائل می شود که حمایت اطلاعاتی نام دارد.از نظر او حمایت عاطفی شامل دوست و عشق ورزی به فرد، پذیرفتن و احترام گذاشتن به او می‌باشد. کمک ملموس کالایی و یا خدماتی نیز تحت عنوان حمایت ابزاری نامیده شده و دادن اطلاعات و آگاهی به افراد در زمان بروز استرس های جسمی و روانی را حمایت اطلاعاتی گویند (همان: ۳۷).

از نظر مرادی (۱۳۸۸) انواع حمایت عبارتند از:

حمایت عاطفی: وقتی به کسی احتیاج دارید تا به او اعتماد کنید یا زمانی که می خواهید ‌در مورد دوست داشتن و محبوب بودن خود اطمینان حاصل کنید، زمانی که نیاز دارید به کسی تکیه کنید و زمانی که می خواهید عزت نفس خود را افزایش دهید، حمایت عاطفی دیگران بسیار مفید است.

حمایت عملی(محسوس): این نوع حمایت زمانی که شما در انجام کارهای سخت مانند کارهای مربوط به خانه یا شغل احتیاج به کمک دارید، یا وقتی به وسیله ای، هدیه ای یا پولی احتیاج دارید و یا مشکلی دارید که به تنهایی نمی توانید حل کنید، بسیار مفید است.

حمایت اطلاعاتی: زمانی که به اطلاعات یا راهنمایی احتیاج دارید یا وقتی که نیاز به دریافت بازخورد از دیگران دارید که می‌تواند در حل و فصل مشکلی به شما کمک کند، مفید است. احساس تعلق داشتن: برخورداری از سیستم های حمایتی در فرد احساس تعلق داشتن ایجاد می‌کند احساس آن که با افراد دیگر جور است و این باور که تنها نیست و در موقع نیاز می‌تواند از کمک و حمایت دیگران بهره مند شود ( نشاط، ۱۳۹۱ :۳۷).

درنتا[۴۱] و همکاران(۲۰۰۶) بر اساس طبقه بندی ویلز(۱۹۸۵) حمایت اجتماعی را به سه دسته عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی تقسیم بندی کرده‌اند (ریاحی،۱۳۸۹ :۸۹). دفتر اروپایی سازمان جهانی بهداشت(۱۳۸۰) حمایت اجتماعی را در چهار مقوله عاطفی، اطلاعاتی، ابزاری و ارزش یابانه دسته بندی ‌کرده‌است (همان :۸۹). از نظر زکی (۱۳۸۷) مهمترین شکل حمایت اجتماعی، حمایت عاطفی و ابزاری است. در حالی که باستانی و صالحی هیکویی (۱۳۸۶) از حمایت مصاحبتی، عاطفی، خدمای، مالی، اطلاعاتی و مشورتی به عنوان مهمترین انواع حمایت اجتماعی یاد می‌کنند (نشاط،۱۳۹۱ :۳۷).

در واقع، انواع و منابع حمایت اجتماعی می‌تواند متفاوت باشد. چهار رتبه اصلی حمایت اجتماعی عبارتند از: عاطفی ، ارزیابی ، اطلاعاتی و ابزاری:

حمایت عاطفی به طور کلی از خانواده و دوستان نزدیک به دست می‌آید و معمول ترین شکل شناخته شده ی حمایت اجتماعی است و شامل همدلی، نگرانی و توجه مراقبت، عشق و اعتماد می‌باشد. حمایت ارزیابی شامل انتقال اطلاعات به شکل تأیید بازخورد و مقایسه ی اجتماعی است. این اطلاعات اغلب تضمینی است و می‌تواند از خانواده، دوستان و همکاران یا منابع جامعه به دست آید. حمایت اطلاعاتی شامل مشاوره، پشتیبانی و یا دستورات و پیشنهاداتی است که به فرد کمک می‌کند تا به خواسته های شخصی یا موقعیتی پاسخ دهد. همچنین حمایت اطلاعاتی شامل مثلا فراهم نمودن اطلاعات، وسیله آموزشی و تحصیلات، نصیحت کردن و مشاوره دادن می‌باشد. حمایت ابزاری محکم ترین و مستقیم ترین شکل حمایت اجتماعی است از جمله کمک به شکل پول، زمان و دیگر مداخلات صریح و روشن از طرف آن شخص می‌باشد(سجودی،۱۳۹۰ :۳۳).

روودس و ایزنبرگ[۴۲] (۲۰۰۲) حمایت اجتماعی را در چهار ساختار طبقه بندی کرده‌اند:

    1. حمایت عاطفی شامل تجربیات احساسی، تشویق ها، احترامات و دوست داشتن

    1. حمایت ابزاری شامل ارائه ی کمک های ملموس، ابزار و یا خدمات به فرد

    1. حمایت اطلاعاتی شامل تامین اطلاعات در طول دوره تنش

  1. حمایت ارزیابی کننده به تأیید عمل یا گفته ی فرد رسیدن توسط دیگران (هاشمیان،۱۳۹۱ :۳۴).

کاپلان[۴۳] (۱۹۸۶) نیز در بحث از خانواده به عنوان یک نظام اجتماعی، تنوعی از انواع حمایت هایی که زن و شوهر می‌توانند برای یکدیگر فراهم کنند بر شمرده است از قبیل: اطلاعات، بازخوراند،کنترل متقابل و کمک های عملی برای حل مشکل (رستگارخالد،۱۳۸۴ :۸۸).

۲-۳-۲-منابع حمایت اجتماعی

آگاهی از منابع حمایتی سبب می شود که فرد باور کند برای تغییر در موقعیت یا رخداد، از کمک دیگران برخوردار است. ‌بنابرین‏ باور فرد، منابع مقابله ای وی را در مواجهه با رویدادهای استرس زا تقویت می‌کند (هاشمیان،۱۳۹۱ :۳۸). منابع حمایت اجتماعی بسیار گوناگون است. محیط خانواده به عنوان محل کسب اولین تجارب حمایت اجتماعی، و منابع دیگر ازقبیل دوستان، خویشاوندان، همکلاسی ها و غیره در این طیف گسترده قرار می گیرند، به طور کلی تمام افرادی که فرد را به گونه ای می‌پذیرند و در جهت رفع مشکلات وی یاری رسانده و حمایت می‌کنند، به عنوان منابع حمایت اجتماعی مطرح هستند(عنایتی و همکاران،۱۳۸۵: ۸۵).

عده ای از پژوهشگران منبع حمایت را مربوط به ادراک فرد از حمایت می دانند، به باور این افراد، آنچه اهمیت دارد اعتقاد فرد است به اینکه مورد حمایت دیگران است، نه خود حمایت اجتماعی. یعنی ممکن است فردی در طول روز با دوستان و خویشاوندان زیادی، تماس داشته باشد ولی آنچه که وی از این ارتباطات درک می‌کند، نفرت باشد و در نتیجه تاثیری که در او به جا می ماند احساس تنفر و انزجار است، ولی اگر فردی احساس کند مورد حمایت است گرچه ارتباطات وی نیز کم باشد، او احساس آرامش خواهد کرد (گل رضایی،۱۳۷۵ : ۳۴).

۲-۳-۳-مبانی نظری حمایت اجتماعی

حمایت اجتماعی بر در دسترس بودن و کیفیت روابط با افرادی که منابع حمایتی را در مواقع مورد نیاز فراهم می‌کنند تأکید دارد، دوستان، آشنایان و خانواده ، خدمات عینی و اطلاعاتی را فراهم می‌کنند که موجب می شود یک فرد احساس مراقبت، دوست داشته شدن، عزت نفس و ارزشمند بودن کند و خود را جزیی از شبکه ارتباطی بداند (حسینی حاجی بکنده، ۱۳۸۹ :۱۴۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]





تحول سازمان عبارت است از فرایند برنامه‌ریزی‌شده در تغییر فرهنگ یک سازمان از طریق بهره‌گیری از نظریه، پژوهش و فنون علوم ‏رفتاری(بورک ،۱۹۹۴).‏

همان طور که ملاحظه می‌فرمایید ،تعاریف فوق‌الذکر دارای موارد مشابهی هستند و همچنین هر کدام بینش‌ها و ‌آگاهی‌های منحصر به ‏فردی ارائه می‌دهند. همه صاحب‌نظران توافق دارند که تحول سازمان رشته‌ای است از علوم رفتاری و کاربردی که برای تغییر برنامه‌ریزی‌شده مورد استفاده قرار می‌گیرد. همین طور آن‌ ها متفق القولند که هدف و محور تغییر ،کل سازمان یا سیستم است. هدف تحول ‏سازمان ،اثربخشی سازمان یا بهسازی فردی است.‏


۲-۲-۱)ایجاد تحول

نکته مهم در اینجا این است که در سازمان پویا چگونه این تحولات حاصل می‌شود ؟

حالت اول : انطباق سازمان

با محیط است مانند الگوبرداری از دیگران و استفاده از نظریات و نوآوری‌های سایر سازمان‌ها

حالت دوم : تطبیق

محیط با سازمان است مانند ابداع و نوآوری آنچه که بدیهی است در شکل اول تحولات پایدار نیستند و برای رسیدن به یک سازمان متحول باید از ابداع و نوآوری استفاده نمود . برای این منظور باید هدفمان را بدانیم و اینکه چه مسیری را می‌بایست طی کنیم لذا ‌می‌توان گفت مدیریت تحول علمی است که به ما کمک می‌کند تا بتوانیم در سازمانمان از وضع موجود به وضع مطلوب برسیم با توجه به نکات ذکرشده و تحولی در سازمان ایجاد کنیم که سبب بهره‌وری بیشتر بشود.

۲-۲-۲)اهداف تحول سازمانی

تعیین اهداف و مقاصد روش ، و چاره‌جویی و تفکر و تلاش‌های پیچیده تغییر و تحول به هدف‌گذاری دقیق نیاز دارد.هدف‌گذاری ،نیازها و موقعیت‌های سازمان را روشن می‌کند و دقت و درستی پاسخ‌ها و واکنش‌های مدیران در برخورد با موقعیت‌ها را افزایش می‌دهد.مدیرانی که به تمام نیازمندی‌های ضروری آگاهی دارند.

در مدیریت تغییر و تحول انعطاف‌پذیری بیشتری دارند اهداف را روشن و اتخاذ تصمیم درباره آنچه را که باید بشود هدایت و راهنمایی می‌نمایند.برنامه‌ریزی در دستیابی به اهداف ویژه ، زمان و کوشش را به کمترین حد خود می‌رساند. تمام سازمان‌ها برای دستیابی به دو هدف یعنی، بقا و توسعه ، به تغییر و تحول در ساختار ،فناوری ، نیروی انسانی و وظایف خود اقدام می‌کنند.اگر سازمانی بخواهد در این محیط پیچیده و ناپایدار باقی بماند و همچنین علاوه بر بقا در این محیط رقابتی رشد و توسعه در جنبه‌های مختلف داشته باشد ضرورت دارد که نسبت به تغییر و تحول حساسیت بیشتری نشان دهد.افزایش بهره‌وری و اثربخشی ، کاهش هزینه ها، دستیابی به موقعیت مطمئن برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری ،افزایش قدرت پیش‌بینی و تنوع بخشیدن به تعدد و تنوع محصولات و خدمات از دیگر اهداف تحول سازمانی می‌باشد.

۲-۲-۳) هدایت فرایند تحول سازمانی

رهبری در سازمان می‌بایست به وسیله انگیزش دادن به کارکنان در راستای ارتقای افزایش مهارت‌های انسانی گام بردارد.رهبران نقش اصلی را در موفقیت و شکست عملیات مربوط به تحول سازمانی ایفا نمایند.از آنجا که تحول در هر سازمانی پیچیده و زمان براست به دلیل وجود عامل انسانی یا مقاومت احتمالی آن ، رهبران نقش مهمی را در فرایند تحول ایفا می‌کنند.وظیفه رهبران برانگیختن افراد و گروه‌ها به منظور پذیرش و آماده شدن برای تغییرات تند و سریع در سازمان می‌باشد.مهارت رهبری مدیریت می‌تواند به بهبود احتمال پذیرش تغییر و تحول کمک کند.این امر مهم است که چنین رفتاری در این مرحله فرایند تغییر آغاز می‌شود.اگر مقاومت زیادی مشاهده شود مدیریت فرصتی برای انعطاف‌پذیر کردن برنامه ها ایجاد می‌کند.رفتار رهبری در این مرحله ، با بهره گرفتن از منابع اطلاعاتی متنوع برای تبدیل هدف‌های کلی به اهداف ویژه آغاز می‌شود که در این هم به طور مستقیم توسط بخش تحت تأثیر در سازمان قابل‌تجزیه و تحلیل است.آگاهی نسبت به تغییر باید ایجاد شود تا گروه‌ها و افراد را برای آن آماده سازد و اطمینان حاصل کند که هر عضوی از سازمان به آن اعتماد دارد.به واسطه همین دلایل و اقدام‌ها است که تضاد ، ناآگاهی یا ترس از آن کم و یا از بین می رود. رهبران با بهره گرفتن از مهارت خود در برخورد با کادر انسانی بهترین اقدام‌ها را انجام می‌دهند تا در خصوص تغییرات یک تعهد و حمایت به وجود آورند و بتوانند بهترین تأثیر و فرهنگ‌سازمانی پویایی را در جهت کمک به تحقق اهداف و رسالت‌های سازمانی داشته باشند.(رضائیان،۱۳۸۵)

۲-۲-۴) ضرورت تحول سازمانی

شرط لازم برای ایجاد تحول یک سازمان و یا اجتماع ، شناسایی ضرورت احساس نیاز به تحول است به طور معمول به دو علت ضرورت تحول نادیده گرفته می‌شود.

۱-نپذیرفتن این امر که تحول و دگرگونی برای بقای سازمانی امری حیاتی است.

۲- نپذیرفتن این امر که با تغییرات در سیاست اقتصادی دولت ، رفتار و خواسته‌های ارباب‌رجوعان تغییر می‌یابد و این امر از نتیجه و لزوم هماهنگی با محیط خارج و داخل سازمانی ناشی می‌شود.

    1. – Romanelli and Tushman ↑

    1. – Robert ↑

    1. -March ↑

    1. – PLANNING SCHOOL ↑

    1. – LEARNING SCHOOL ↑

    1. – Parsonz ↑

    1. – Bryson ↑

    1. – Allison; Kaye ↑

    1. – Jude ↑

    1. Poister and strib ↑

    1. Brayson ↑

    1. Parsons ↑

    1. Weisboard ↑

    1. . OT (Organizational Transformation) ↑

    1. Poras and Rabertson ↑

    1. .Strategy ↑

    1. . Goal ↑

    1. Regard ↑

    1. Begel and Friend ↑

    1. . Organizational Stracture ↑

    1. Pulan ↑

    1. . Organizational mechanism ↑

    1. . Leadership ↑

    1. . Organizational communication ↑

    1. Organizational effectiveness ↑

    1. -strategos ↑

    1. – Mintzberg ↑

    1. – Hamel ↑

    1. – B. Handerson ↑

    1. – IT(Information Teknology) ↑

    1. James Brain Quinn

    1. Logical incremental adjustment
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]




منابع انسانی ارزشمندترین و مهمترین دارایی یک سازمان است نیروی انسانی را باید به عنوان مهمترین سرمایه یک سازمان دانست که نقش کلیدی و مهمی در دستیابی سازمان به اهدافش دارد (بحرانی و سوخکیان، ۱۳۸۸).

با توجه به مطالب ذکر شده این تحقیق بر آن است که مشخص کند که بین سبک رهبری دانشی با میزان به کارگیری سیستم اطلاعات منابع نسانی رابطه وجود دارد .

به طور خاص ، فن آوری اطلاعات در تمرکز خود روی “کانال اطلاعات[۹] ” برای پردازش اطلاعات می‌تواند به عنوان یک ابزار و به عنوان یک تابع از رهبری دانش دیده شود(اولریخ[۱۰] ،۱۹۹۷: ۱۵).

با توجه به مطالب فوق سوال اصلی تحقیق عبارت است از:

آیا بین رهبری دانشی با میزان به کارگیری سیستم های اطلاعات منابع انسانی در دستگاه های اجرائی شهر کرمان رابطه وجود دارد یا خیر؟ که پاسخ ‌به این سوال نیازمند یک کار عملی و تحقیقاتی می‌باشد .

۱-۳-اهمیت و ضرورت تحقیق

رابینز[۱۱] می‌گوید : « اهمیت رهبری چیزی نیست که در بحبوحه سازمان گم شود . شرکت های سهامی ، سازمان های دولتی ، سیستم های آموزشی و انواع مؤسسات هر سال میلیارد ها دلار خرج می‌کنند تا افرادی را گزینش کنند تا به آن ها آموزش دهند و برای پست های رهبری آماده سازند . ولی بهترین مدرکی که می توان درباره اهمیت رهبر در سازمان ارائه کرد میزان حقوقی است که ‌به این افراد پرداخت می شود . به طور معمول به رهبران حقوقی بیش از ده تا بیست برابر حقوق افراد غیر رهبر پرداخت می شود . هر قدر مسئولیت رهبری بیشتر باشد پول بیشتری دریافت خواهند کرد . حال این پرسش مطرح است اگر در سازمان ها باور نداشتند که رهبرانشان واقعاً با سایر اعضای سازمان متفاوتند ، آیا حاضر بودند چنان پول زیادی به آنان پرداخت کنند ؟ »(رابینز ، ترجمه فارسی ،۱۳۸۷: ۷۰۲ ) .

امروزه نقش مدیر به عنوان رهبر ، به قدری اهمیت پیدا ‌کرده‌است که در همه زمینه ها برای یافتن اشخاصی که توانایی لازم را برای رهبر داشته باشند ، کوشش مستمر به عمل می‌آید . کمبود رهبری ، تنها به مؤسسات خصوصی محدود نمی شود و در سازمان های دولتی نیز محسوس است . ‌بنابرین‏ وقتی که به کمبود استعداد رهبری در جامعه اشاره می شود ، مراد فقدان افرادی نیست که مقامهای اجرائی و اداری را اشغال می‌کنند ، بلکه کمبود افرادی است که آماده پذیرش نقش های رهبری در جامعه باشند و بتواند وظیفه خود را به طور مؤثر انجام دهند (ایران نژاد پاریزی و ساسان گهر ، ۱۳۸۰: ۴۱۹).

جوهره بسیاری از اسطوره ها و افسانه های ملل مختلف حضور ، کاردانی و قدرت تصمیم رهبرانی شجاع و زیرک بوده است که توانسته اند در لحظاتی حساس ملتها ،گروه ها و سازمان هایی را از لبه پرتگاه حوادث به سلامت عبور داده و به سر منزل مقصود برسانند . تاثیر رهبری آنچنان قاطع و پر اهمیت است که اغلب در ذهن آدمی جایی برای اندیشیدن به سایر علل و عوامل توفیق یا شکست باقی نمی گذارد (شورینی ،۱۵:۱۳۷۳).

به هر حال یکی از مسائل قابل توجه رهبری ، ایجاد انگیزه در کارمندان برای همکاری در جهت نیل به اهداف است چرا که در صورت عدم تمایل به همکاری کارکنان اهداف سازمانی تامین نخواهد شد و بی شک قدرت نفوذ رهبری و ایجاد انگیزه های مؤثر در زیر دستان به تحقق اهداف و مقاصد مورد نظر در هر سازمانی کمک مهمی می‌کنند و اهمیت نقش رهبری از این ضرورت نشأت می‌گیرد که مدیر باید نیاز های روانی و اجتماعی زیر دستان را با اهداف سازمانی مطابقت دهد و از این طریق زمینه تحقیق اهداف سازمانی را مساعد سازد ( هیکس و گرلت[۱۲] ، ترجمه فارسی ، ۱۳۸۱: ۳۵).

در یک بررسی چند جانبه که توسط گروه دلفی صورت گرفت، روشن شد که در عمل رهبر دانش طیف گسترده ای از پست های سازمانی را بدون توجه به عنوان پذیرفته شده سازمانی در بر می‌گیرد و شامل کارکردها و ویژگی های مشابهی است (سانچز و هیین[۱۳] ، ۱۹۹۷).

برجسته ترین وِیژگی عبارت است از تجربه ترکیبی تجارت و فناوری اطلاعات، چیزی که حداقل به ده سال تجربه کاری در هر دو حوزه نیازمند است( آرگریس[۱۴] ، ۱۹۹۹: ۱۱۵) .

رهبران دانش تنها پل هایی را میان تولید کنندگان و مصرف کنندگان دانش می‌سازند. این رهبری سازمان است که فرهنگ حاکم بر سازمان را می‌سازد( پدلر[۱۵] ، ۱۹۹۱).

چرا سازمان ها به رهبران دانش نیاز دارند؟ چنین نیازی بدیهی است زیرا باید بر موانع طبیعی فرا روی تسهیم و اشتراک دانش در محیط های بزرگ کسب و کار فایق آیند. این در واقع عصاره مدیریت دانش است. سازمآن ها با هر اندازه و هر تخصص ‌به این باور رسیده اند که تبادل تجربیات و نه فقط کاربرد فناوری، قلب و کانون توانایی مدیریت دانش در تأمین اهداف تجاری و نیاز کاربران و مشتریان است. این امر به ویژه در یک فرهنگ آزاد با تقویت کانال های ارتباطی صورت می پذیرد. رهبری دانش برای تسهیل ایجاد فضای مورد نیاز تشریک و تسهیم دانش لازم است( مینتزبرگ[۱۶] ، ۲۰۰۴) .

شکی نیست که رهبری دانش جزئی مهم در مجموعه کارکردهای مدیریتی هزاره جدید است. سازمان ها باید در صدد تعریف ساز و کارهای مناسبی برای به کار گیری این امکان جدید در سازمان های خود باشند. قواعد و مقررات مکتوب بر کاغذ تنها مقدمه ای برای آغاز این حرکت است و ابعاد واقعی مدیریت دانش در عمل و به هنگام کار خود را نشان می‌دهد(پولیتیز[۱۷] ، ۲۰۰۱ : ۳۵۴).

نقش مؤثر مدیران و رهبران در تغییر و تحولات بنیادی در سازمان اجتناب ناپذیر است . نظریه های جدید رهبری سازمان هر روز افق‌های جدیدی را در نحوه اداره سازمآن ها و حرکت آن ها در مسیر رشد و توسعه می‌گشایند و به مدیران و رهبران آگاهی لازم را جهت رویارویی با تغییر و تحولات محیطی می‌دهند (خاکساری ،۱۳۸۷: ۱۴۳).

رهبری یکی از وظایف ضروری مدیران است و محققان بسیاری رهبری را به عنوان یک متغیر کلیدی در مدیریت دانش شناسایی کرده‌اند موفقیت سازمان در تحقق اهداف در گرو چگونگی اعمال مدیریت و سبک رهبری قرار داد(رابینز ، ۲۰۰۵ : ۳۳۴).

از نقطه نظر سازمانی رهبری دارای اهمیت حیاتی است زیرا رهبری نفوذ قدرتمندی بر رفتار فرد و گروه دارد . دلیل دیگر اهمیت رهبری آن است که رهبر کوشش های گروه را در جهت هدفی هدایت می‌کند که هدف مورد نظر خود او نیز می‌باشد و این هدف ممکن است با اهداف سازمانی هماهنگ بوده و یا هماهنگ نباشد (افجه ، ۲۴:۱۳۸۰ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:47:00 ق.ظ ]