کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



 

با این مقدمات می توان گفت که به طور کلی سه نوع حالت خطرناک در قوانین ایران یا فرانسه وجود دارد:

 

۱- حالت خطرناک روانی که شامل بزهکاران روانی، مختل المشاعرها و مجانین است . این افراد اگر چه مسئولیت کیفری ندارند، اما بر اساس انتهای ماده یک قانون اقدامات تأمینی، اقدامات تامینی ‌در مورد آنان به اجرا در می‌آید.

 

۲- حالت خطرناک معتادان به الکل و مواد مخدر؛ در ماده۲ قانون اقدامات تأمینی، برای این افراد مؤسسات خاصی پیش‌بینی شده است. این افراد بالقوه یا حتی بالفعل برای جامعه خطر دارند.

 

۴- حالت خطرناک جرمشناختی؛ در این حالت، کارشناس جرمشناسی و روانشناسی ‌در مورد حالت خطرناک فرد اظهار نظر می‌کند. ایراد وارد بر نوع سوم ، این است که چگونه کار شناس می‌تواند حالت خطرناک را برآورد کند به گونه ای که برای قاضی قابل استناد باشد؟ بر اساس این نگاه، انسان یک موجود ایستا و غیرمتحول فرض می شود و فرد به عنوان یک تصویر ثابت مورد توجه است. این در حالی است که انسان لحظه به لحظه تغییر می‌کند و نمیتوان بر اساس یک حالت و یک لحظه او نظر نهایی دارد.نکته مهم اینکه، شاخص های حقوقی (قانونی) در پرونده قضایی و حقوقی مرتکب جمع می‌شوند اما شاخص های جرمشناختیِ، زیستی، روانی و اجتماعی در پرونده شخصیت او جمع‌ آوری و تنظیم می‌گردند. [۳۲]

 

۱-۷-۱-۲-۳-گفتار سوم :جایگاه حالت خطرناک[۳۳] در جرمشناسی اصلاح و درمان

 

هرگاه صحبت از اصلاح و درمان می شود، بلافاصله ذهن جرم‌شناسان به سوی حالت خطرناک و خطرناکی مجرمین و رفع این حالت متمایل می شود، زیرا که محور اصلی جرمشناسی بالینی همین حالت خطرناک است. به محض اینکه صحبت از خطرناکی مجرمین می ش ود، اولین مطلبی که متبادر به ذهن می‌گردد آورده های مکتب تحقیقی توسط لومبروزو رافائل گاروفالو است. اگر چه همواره اصطلاح اصلاح و درمان به گاروفالو نسبت داده می شود ، اما وقتی کتاب جرم شناسی گاروفالو را می خوانیم، مشاهده می‌کنیم که ذهن گاروفالو هیچ وقت به فکر رفع حالت خطرناک مجرم نبوده است و هیچگاه در پی اصلاح و درمان مجرمین نبوده است. زمانی که گاروفالو آثار خود را منتشر کرده (دهه۱۸۸۰ میلادی) رویکرد پوزیتیویستی به جرم و مجازات در جهت کم رنگ کرددن رویکردهای فلسفی و اخلاقی به جرم مورد توجه بوده و گاروفالو می خواسته است مفهوم حالت خطرناکی مجرم را به جای تقصیر و مسئولیت کیفری بزهکار قرار دهد. در حقوق جزای کلاسیک (قبل از تولد جرمشناسی) معیار تعیین کیفر، چه در قانون و چه در دادگاه، از یک سو شدت عمل ارتکابی، و از سوی دیگر شدت خطای اخلاقی مجرم مبتنی بر اندیشه‌های کانت) بوده است. در مقابل این رویکرد، گاروفالو پیشنهاد می‌دهد که در تعیین مجازات به جای جرم، انسان بزهکار مورد توجه قرار گیرد چرا که این انسان است که باید مورد توجه باشد. بااین وصف، هنگامی که گاروفالو صحبت از شدت مجازات می‌کند، به خطرناکی جرم توجه دارد و هدف او از طرح موضوع خطرناکی، پاسخ دادن به مکتب کلاسیک بوده است و نه دفاع از اصلاح و درمان.در جرمشناسی اصلاح و درمان، تنها هدف، کاهش میزان جرایم و پیشگیری از آن نیست چرا که اگر بنا بر صرف پیشگیری از تکرار جرم باشد، حقوق کیفری به سیاست سرکوبی جرم و تسامح صفر[۳۴]متمایل شده و مبنای اصلاح و درمان وجاهت خود را از دست خواهد داد. جرمشناسی بالینی زمانی می‌تواند عرض اندام کند که حقوق کیفری این فرصت را به او بدهد تا در مرحله تعیین واجرای مجازات دخالت کند. نکته دیگر اینکه جرمشناسی بالینی را نباید با اندیشه‌های فلسفی اصلاح مجرمین خلط کرد .مکتب دفاع اجتماعی به اقتضای بعد انسانگرایی خود و توجه به انسان بودن مجرم، اصلاح و بازپروری را توصیه و تأیید می‌کند. این یک اعتقاد فلسفی است؛ اما جرمشناسی بالینی یک رویکرد تجربی به جرم و مجرم است و در حقیقت به دنبال انطباق روش های بازپروری مجرمین با واقعیت‌های هر مجرم است . دفاع اجتماعی یک مکتب فلسفی، اعتقادی و ایدئولوژیک است و اگر چه از جرمشناسی بالینی استفاده می‌کند ولی ایدئولوژی اصلی آن همان اومانیسم است. البته نباید از این نکته غفلت کرد که این رویکردهای فلسفی هستند که مبنای جرمشناسی های تجربی را شکل می‌دهند.[۳۵]

 

۱-۷-۱-۲-۴-گفتار چهارم :خصوصیات مجرمان خطرناک

 

در این مبحث به مشخصات مجرمان خطرناک از لخاظ روانی و اخلاقی و رفتاری اشاره می‌کنیم.

 

۱-۷-۱-۲-۴-۱- بنداول:مشخصات رفتاری مجرمان خطرناک

 

۱-۷-۱-۲-۴-۱-۱-تخصص

 

تخصص نخستین خصیصۀ خلقی و عادتی مجرمان خطرناک است. مجرم خطرناک ناچار است در کار خود متخصص شود؛ زیرا نداشتن تخصص ملازمه با شکست وی در ارتکاب جرم دارد و یک نقشه جنایی همیشه با خطر شکست توأم است. پس، از نظر روانی، مجرم خطرناک مجبور است بر اطلاعات و معلومات خود بیفزاید. مجرمان خطرناک برحسب اینکه در یک جامعۀ صنعتی یا سنتی زندگی می‌کنند درجه تخصص آن ها فرق می‌کند. هرچه به سوی ممالک صنعتی و پیشرفته سیر می‌کنیم، تخصص مجرم خطرناک بیشتر می شود. ابزار کار یک مجرم خطرناک جامعه امریکایی با ابزار کار یک مجرم خطرناک جمعه افغانی تفاوت فاحشی دارد و فن و روش آن ها نیز اگر مشابه باشد مسلماًً یکسان نیست.

 

۱-۷-۱-۲-۴-۱-۲-خرج گزافه

 

بزهکار خطرناک بسیار ولخرج است. او مال حاصل از بزهکاری را به سرعت به باد فنا می‌دهد و بسیار سریعتر و زیادتر از عایدی خود خرج می‌کند. یک مجرم خطرناک در خرج کردن عجول، شتابزده و بی قرار است و خیلی به ندرت اتفاق می افتد که به فردای خود بیندیشد. پس انداز کردن در قاموس او وجود ندارد و ار باشد بسیار ناچیز است. گاهی مجرم خطرناک متمایل می شود قسمتی از پولهایش را پنهان کرده یا به امانت به نزدیکترین دوست و رفیق خود بدهد.

 

۱-۷-۱-۲-۴-۱-۳-انتقامجویی

 

صفت اخلاقی و کرداری سوم مجرمان حرفه ای، انتقامجویی است. معمولاً بزهکاران در عفو گناهان کسانی که در حق آن ها مرتکب تقصیری شده اند و گناهکار فرض می‌شوند بسیار سختگیرند و به ندرت اتفاق می افتد که مجرمی گناه طرف را ببخشد.

 

۱-۷-۱-۲-۴-۱-۴-تهدید کردن

 

بزهکاران خطرناک همیشه عادت دارند که برای دفاع از خود، یا جلوگیری از خطر واقعی یا احتمالی، به تهدید متوسل شوند. آن ها افرادی تهدیدگرند و شکل تهدید آن ها متفاوت است. چنانچه گرفتار پلیس یا دستگاه عدالت شده و یا زندانی باشند تهدیدگری آن ها غالباً لفظی و گاهی به صورت اعتراض، پرخاش، گزارش و یا اعلام خطاهای حقیقی یا فرضی مأموران پلیس به مقامات است. در این مقوله آن ها از جعل اکاذیب، ساختن داستان فرضی و غیرواقعی و زمینه چینی علیه مأمور یا کسی که خطری برای او به وجود آورده، رویگردان نیستند.

 

۱-۷-۱-۲-۴-۱-۵-میل به خودنمایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-21] [ 06:23:00 ب.ظ ]




 

ب. در مقطعی از طول دوره این بیماری، فرد در واکنش به نگرانی های خود درباره ظاهرش، رفتارهای تکراری(مثل وارسی کردن در آینه، آرایش مفرط، پوست کنی، اطمینان خواهی) یا اعمال ذهنی ( مثل مقایسه کردن ظاهر خود با دیگران) انجام داده است.

 

پ. این اشتغال ذهنی ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه ای از نظر بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا زمینه‌های مهم دیگر عملکرد ایجاد می‌کند.

 

ت. این اشتغال ذهنی درباره ظاهر، با نگرانی هایی درباره چاقی یا وزن بدن در افرادی که نشانه های آن ها ملاک های تشخیصی اختلالات خوردن را برآورده می‌کنند بهتر توجیه نمی شود.

 

مشخص کنید اگر:

 

همراه با بدشکلی عضله: فرد دائم دلمشغول این فکر است که جثه او خیلی کوچک است یا به قدر کافی عضلانی نیست. این مشخصه را حتی اگر فرد دلمشغول قسمت های دیگر بدن باشد که اغلب نیز چنین است

 

باز می توان به کار برد.

 

مشخص کنید اگر:

 

به درجه بینش نسبت به عقاید اختلال بدریخت انگاری بدن اشاره کنید(مثل من زشت به نظر می آیم یا من بدریخت به نظر می رسم.

 

همراه با بینش خوب یا متوسط: فرد تشخیص می‌دهد که عقاید اختلال بدشکلی بدنش قطعأ یا احتمالأ درست نیستند و واقعیت ندارند.

 

همراه با بینش ضعیف: فرد فکر می‌کند که عقایدش درباره نقص های بدنی احتمالأ درست هستند.

 

همراه با فقدان بینش/عقاید هذیانی: فرد کاملأ متقاعد شده است که عقاید اختلال بدشکلی بدنش واقعیت دارند.

 

 

۲-۲۸- سبب شناسی اختلال بدریخت انگاری بدن

 

۲-۲۹- عوامل زیستی

 

نوروترانسمترها. افراد مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن(BDD)ممکن است یک عدم تعادل در سروتونین مغز داشته باشند و بهبود علائم نسبی این اختلال با داروهای بازدارنده بازجذب-سروتونین(SSRIs) دلیلی بر این مدعاست. سروتونین در گستره وسیعی از اختلالات روانپزشکی مثل OCD و افسردگی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند و این امر بیانگر شباهت زیستی این اختلالات به هم است.

 

علاوه بر این، سروتونین در سیستم بینایی و پردازش بینابینی نقش مهمی دارد و به حیوانات کمک می‌کند تا به درون دادهای حسی غیر مهم از محیط واکنش اغراق آمیز(overreacting) نشان دهند. نکته جالب توجه این است که افراد مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن تمرکز بیش از اندازه ای به جزئیات بی اهمیت ظاهر دارند و واکنش زیادی به تهدیدهایی که در واقع اصلأ وجود ندارند نشان می‌دهند(ربیعی،۱۳۹۰).

 

ژنتیکی و فیزیولوژیکی. شیوع اختلال بدریخت انگاری بدن در خویشاوندان درجه اول افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی بالا است(انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۱۳). در مطالعات فیلیپس[۷۰](۲۰۱۱)، در حدود ۲۰ درصد افراد مبتلا به(BDD) حداقل یک فامیل درجه اول(والدین،همشیر یا فرزند) مبتلا ‌به این اختلال دارند. این میزان سه تا شش برابر بیشتر از نسبتی است که در جامعه عادی وجود دارد(ربیعی،۱۳۹۰).

 

ساختارهای مغزی درگیر در(BDD). مناطق تمپورال و پره فرونتال جانبی سمت چپ مغز در پردازش بینایی از چهره و بیش فعالی آمیگدال ممکن است در(BDD) درگیر و نقش مهمی داشته باشند(ربیعی،۱۳۹۰).

 

۲-۳۰- عوامل روانشناختی

 

توجه انتخابی[۷۱] و تمرکز بیش از اندازه[۷۲] به جزئیات. اختلال بدریخت انگاری بدن با کژکاری اجرایی و نابهنجاری های پردازش بینایی، همراه با سوگیری به سمت تحلیل کردن و رمزگردانی جزئیات به جای جنبه‌های کلی یا ترکیب بندی محرک های دیداری، ارتباط داشته است.( انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳). تمرکز بیش از اندازه به جزئیات باعث به وجود آمدن افکار منفی، نارضایتی، و اشتغال ذهنی با ظاهر خود می شود. در یک مطالعه با MRI شرکت کنندگان در حالی که تحت اسکن بودند به عکس هایی از چهره افراد دیگر تمرکز می‌کردند. بعضی از چهره ها عوض می شدند تا جزئیات کمتری وجود داشته باشد. اسکن های MRI نشان داد افراد مبتلا به BDD در مقایسه با افرادی که ‌به این بیماری مبتلا نیستند در قسمت ‌نیم‌کره چپ مغزشان لوب گیجگاهی جانبی[۷۳] و قشر پیش پیشانی جانبی[۷۴] یعنی ناحیه ای از مغز که مخصوص تجزیه و تحلیل و پردازش بینایی متمرکز بر جزئیات است[۷۵] حتی موقعی که آن ها در چهره های با جزئیات کم نگاه می‌کردند، فعالیت بیشتری داشتند(ربیعی، ۱۳۹۰).

 

دیدگاه شناختی-رفتاری. از منظر این دیدگاه، افراد دارای این اختلال ممکن است الگوی تحریف شده ای از تفسیر ظاهر فیزیکی خود داشته باشند(بالمن و ویلهلم[۷۶]، ۲۰۰۴). این سیستم باورهای تحریف شده ممکن است متعاقبأ گرایش به تفسیرهای غیر انطباقی را در موقعیت های مختلف تقویت کند(روزن[۷۷] و همکاران۱۹۹۵). علاوه بر این، افراد مبتلا ممکن است یک الگویی از سوگیری پردازش اطلاعات مرتبط با نقص دریافتی خود را نشان دهند. این گرایش به سوء تعبیر(Misinterpret) محرک محیطی ممکن است افکار خودکار و سیستم باوری غیر انطباقی را تقویت و علاوه بر آن منجر به رفتارهای وسواسی شود(وایمری[۷۸]، ۱۹۸۵،متیوز[۷۹]،۱۹۹۷).

 

همچنین فردی با اختلال BDD ممکن است تلاش کند اضطراب خود که مربوط به نقص دریافتی اش است را به وسیله انجام رفتارهایی مانند: جستجوی اطمینان از دیگران، وارسی خود در آینه یا اجتناب از موقعیت های اجتماعی تسکین دهد. که این به نوبه خود موجب تداوم این وضعیت می شود(ربیعی، ۱۳۹۰).

 

۲-۳۱- دیدگاه فراشناختی

 

در دیدگاه فراشناختی، پردازش را به عنوان یک سیستم پویا و چند سطحی می نگرند و علت اختلالات را فقط ناشی از محتوای فکر نمی دانند. فراشناخت یک مفهوم چند بعدی است که شامل دانش(مانند باورهای مثبت و منفی)، پردازش و راهبردها(نشخوار فکری، نگرانی، سرکوبی و ارزیابی مجدد) می شود که ارزیابی، نظارت یا کنترل شناخت را بر عهده دارند. بیشتر فعالیت های شناختی، وابسته به عوامل فراشناختی هستند که این فعالیت ها را نظارت و کنترل می‌کنند. بیماران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن معمولا در ابتدا ابتلا ‌به این بیماری دید و باور مثبت نسبت به افکار مربوط به بدشکلی ظاهر خود دارند(برای مثال، بعضی از آن ها بر این باورند که افکار یا نگرانی مربوط به ظاهر باعث می شود تا همیشه منظم و زیبا بمانند و به ظاهر خود برسند). به عبارتی آن ها فکر می‌کنند که افکار مربوط به بدشکلی بدن فوایدی برای آن ها دارند. ولی بعد از این که افکار و نگرانی این بیماران زیاد می شود و فرد توان کنترل آن ها را ندارد نسبت ‌به این افکار و نگرانی ها، باورهای منفی پیدا می‌کند(برای مثال، بر این اعتقاد می‌شوند که افکار یا نگرانی مربوط به بدشکلی بدن خطرناک یا کنترل ناپذیر هستند(ربیعی و همکاران، ۱۳۹۳).

 

عوامل محیطی و سایر عوامل. اختلال بدریخت انگاری بدن با میزان بالای غفلت و بهره کشی در کودکی ارتباط داشته است(انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۱۳). تجارب زندگی گذشته، ارزش ها و صفات شخصیتی، گرایش بیش از اندازه به زیباشناسی، تمرکز اجتماع به ظاهر، و عوامل دیگری مثل عوامل روانپویشی(تعارض ها و نقص اساسی ایگو) می‌توانند نقش سببی مهمی در ابتلا ‌به این اختلال ایفا کنند(ربیعی،۱۳۹۰).

 

۲-۳۲- شیوع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:36:00 ب.ظ ]




رضایت زناشویی نشانگر استحکام و کارایی نظام خانواده است. خانواده و جامعه سالم از پیوندهای آگاهانه و ارتباط سالم و بالنده زوجین شکل می‌گیرد. چنانچه پایه خانواده از استحکام لازم برخوردار نباشد تبعات منفی آن نه تنها برای خانواده بلکه برای کل جامعه خواهد بود. (ابراهیمی؛۱۳۸۷).

 

رضایت زناشویی کیفیتی است که از عوامل متعددی تاثیر می پذیرد از جمله: عوامل روانی- شخصیتی، اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی. در میان مجموعه ی این عوامل تعامل زناشویی گاه از عواملی نظیر مسائل و روابط جنسی تاثیر می پذیرد و موجب می شود فرد نیازی فزاینده برای تکیه کردن به همسر خویش در انجام مسائل خود احساس کند(دنفورث،۲۰۰۴).

رابطه جنسی با رضایت مداوم از رابطه پیوند دارد (هالفورد، ۱۳۸۴). همسران رضایتمند، همخوانی بیشتری میان فعالیت جنسی که خواهان آن هستند و فعالیت جنسی که تجربه می‌کنند گزارش می نمایند. هم چنین برای مردان و هم برای زنان، رضایت از رابطه جنسی به طور معناداری با سطح کارکرد خانواده ارتباط دارد (گریف و مالهرب[۱]، ۲۰۰۱) پژوهش رزن- گراندن و همکاران [۲](۲۰۰۴) حاکی از آن بود که رضایت جنسی مولّفه بسیار مهمی در روابط وفادارانه است. به هر حال رضایت اوّلیّه از رابطه جنسی یک عامل پیش‌بینی کننده قوی برای رضایت و تداوم رابطه در زمان‌های بعدی است. طبق نظر اسپنس[۳]۴ (۱۹۹۷ به نقل از هالفورد، ۱۳۸۴) رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشا تعارضاتی در زوجین مشکل دار است و از سوی دیگر، بنابر نظر مسترز و جانسون[۴]۱ (۱۹۷۰) مشکلات جنسی اغلب به خاطر ارتباط ضعیف در زندگانی زناشویی است و لذا قسمتی از درمان آن ها برای مشکلات جنسی عبارت است از کمک به زوج ها برای بهبود رابطه کلی خود با طرف مقابل .کار (۲۰۰۰) معتقد است هماهنگی جنسی و نه فراوانی فعالیت جنسی با رضایت زناشویی مرتبط است ( مسترز ‌و جواهر،۱۹۷۰به نقل ازهالفورد،۱۳۸۴).

 

در زمینه رابطه جنسی نیز ‌می‌توان گفت که اگر چه زندگی زناشویی سعادتمندانه فقط تا اندازه­ای مربوط به رابطه جنسی است ولی این رابطه ممکن است از مهمترین علل خوشبختی یا عدم خوشبختی در زندگی زناشویی باشد. زیرا اگر این رابطه قانع کننده نباشد منجر به احساس محرومیت، ناکامی و عدم احساس ایمنی (به خطر افتادن سلامت روان) و در نتیجه از هم پاشیدگی خانواده می­ شود(شاملو، ۱۳۸۰).

 

زندگی مشترک تحت تأثیر عوامل متعددی قرار می‌گیرد که پاره­ای از آن ها ممکن است زوجین را به طرف اختلاف و درگیری، جدایی روانی و حتی طلاق سوق دهد، تحقیقات مختلف نشان داده است که یکی از مهمترین عوامل مشکل زا، اختلال در ارتباط یا به عبارتی اختلال در فرایند تفهیم و تفاهم ارتباطی است(حیدری، مظاهری، پوراعتماد، ۱۳۸۴).

 

ارتباط، سراسر زندگی انسان را در بر گرفته است. انسان به کمک ارتباط، زنده می­ماند،رشد و تکامل می‌یابد و سعادت و خوشبختی وی تا حد زیادی به چگونگی رابطه ی او با دیگران بستگی دارد.در این بین، ارتباط زناشویی به عنوان طولانی ترین و عمیق ترین نوع ارتباط همواره مورد توجه بوده است زیرا ازدواج رضایت بخش، برای سلامت جسمی و روانی همسران بسیار مفید است(سیاوشی و نوابی نژاد،۱۳۸۴).

 

ارتباط زناشویی می توانددست مایه ی شادی یا منبع بزرگ رنج و تالم باشد. ارتباط، به زن و شوهر این امکان را می‌دهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند و مشکلاتشان را حل کنند. زوج هایی که نتوانند با یکدیگر ارتباط بر قرار کنند در یک وضعیت نامشخص قرار می گیرند (یانگ ولانگ،۱۹۹۸ ).

 

۱-۲-بیان مسئله

 

رضایت زناشویی ارزیابی ذهنی و احساس فرد ‌در مورد رابطه زناشویی اش می‌باشد(برازنده،۱۳۸۴). رضایت زناشویی مفهومی گسترده و چند بعدی است که عوامل مختلفی در آن دخیل و تأثیر گذار است. این مفهوم،بخش وسیعی از پژوهش های منتشر شده در زمینه زناشویی را به خود اختصاص داده است(کدیر و همکاران،[۵] ۲۰۰۵).

 

در این زمینه توجه به کانون خانواده به عنوان اساسی ترین عنصراجتماعی ضروری به نظرمی رسد خانواده سالم خانواده­ای است که در آن افراد رشد سالم دارند و ارتباطات میان افراد، روال طبیعی دارد یعنی افراد خانواده با یکدیگر روابطی هماهنگ دارند و با آهنگی ملایم و روان با یکدیگر رفتار می نمایند عوامل مختلفی بر دوام این نوع خانواده تأثیر می‌گذارند که از جمله آن ها رضایت بین زوجین است. رضایت زناشویی یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر عملکرد خانواده است رضایت زناشویی، احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر در همه جنبه­ های ازدواجشان است بررسی عوامل مؤثر در رضایت زناشویی از این جهت حائز اهمیت است که رضایت فرد از زندگی زناشویی بخش مهمی از سلامت فردی محسوب می‌گردد. در واقع ارتباط با همسر، جنبه مرکزی زندگی عاطفی و اجتماعی یک شخص است و نارضایتی زناشویی می‌تواند به توانایی زن و شوهر برای برقراری روابط رضایت­مندانه با فرزندان و سایر اشخاص خارج از خانواده آسیب برساند(حموله، روزی طلب،۱۳۸۸).

در دنیای اطلاعات وجهان ارتباطات امروز،که پیشرفت تکنولوژی، هرلحظه، انسان‌های جوامع وفرهنگ های مختلف را به یکدیگر نزدیک و ‌نزدیکتر‌می کند، خواسته های بشر، بیشتر وجدی­تر شده و رفاه، آزادی، آرامش، لذت وتنوع اهمیت بیشتری پیدا نموده اند از این رورابطه جنسی جایگاهی مهمتر یافته و نه تنها ‌در رده­ی نیازهای فیزیولوژیک انسان‌ها همانند تشنگی،گرسنگی و نیاز به هوا و خواب، بلکه درحیطه نیازهای معنوی چون نیازبه زیبایی ‌و کمال درنظرگرفته می شود اما ابهامات،خرافات وجهالت های پیرامون آن هنوز ازبین نرفته اند( اوحدی،۱۳۸۵).

 

غریزه جنسی از نیازهای ذاتی انسان است. به طوری که کرلو[۶] (۱۹۶۷) این نیاز را در رده نیازهای جسمانی یا نیازهای حیاتی اولیه قرارداده است. ‌در زمینه رابطه جنسی نیز می توان گفت که اگر چه زندگی زناشویی سعادتمندانه فقط تا اندازه ای مربوط به رابطه جنسی است ولی این رابطه ممکن است که از مهم ترین علل خوشبختی یا عدم خوشبختی در زندگی زناشویی باشد. زیرا اگر این رابطه قانع کننده نباشد منجر به احساس محرومیت، ناکامی وعدم احساس ایمنی (به خطر افتادن سلامت روان ) و در نتیجه از هم پاشیدگی خانواده می شود( صیادپور، ۱۳۸۴ ).

 

امروزه روابط جنسی به عنوان یک رفتارجنسی فردی به عنوان یک رفتاراساسی درزندگی انسان‌ها به ویژه زندگی زناشویی محسوب می شود. نقش آگاهی ودانش فرد نسبت به مسائل جنسی بسیار مهم است ومی تواند برهمه ارتباطات وتعاملات زندگی زوجین تاثیرگذارباشد.جایگاه شناخت به عنوان یک متغیر واسطه ای تعامل افراد با یکدیگر نقش بسیار برجسته ای دارد. شناخت و دانش فردمی تواند به ادراک وتوانایی برای حل مشکلات بیانجامدآگاهی ودانش جنسی زوجین نیزلذت وبهبودرابطه زناشویی وعاطفی بین آن ها را درپی دارد. اگرزوجین درزندگی خود شناخت بیشتری نسبت ‌به این بعدمهم رابطه داشته باشند، قادرخواهند بودکه شیوه های ارتباطی خود را تغییر دهند و آن ها را بهبود بخشند و درهنگام بروز تعارضات و مشکلات زناشویی یک راه حل سازنده را درپیش بگیرند(صیادپور، ۱۳۸۴ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]




 

مفهوم ولع و اشتیاق مصرف مواد، یکی از مهمترین زیر­ساخت های شناختی مورد توجه در دانش اعتیاد است. ولع­ی مصرف، هسته مرکزی پدیده اعتیاد را تشکیل می‌دهد(اختیاری و دیگران، ۱۳۸۹).ولع­ی مصرف در واقع عامل ادامه سوء مصرف مواد و همچنین بازگشت به اعتیاد پس از دوره های درمانی است. ‌بنابرین‏، بررسی عوامل ایجاد کننده ولع­ی مصرف در جهت اتخاذ شرایطی برای دوری از آن ها یا تضعیف آن ها یکی از مهم ترین نقاط مورد توجه در پژوهش‌های حیطه اعتیاد می‌باشد (دبیرنیا و دیگران، ۱۳۸۷). ‌بنابرین‏، برخی از محققین(مکری، اختیاری، عدالتی و گنجگاهی، الف۱۳۸۷)، مهم ترین عامل بازگشت پس از ترک سوء مصرف مواد را، ولع­ی مصرف دانسته اند و بیان کرده‌اند، شناسایی هر چه بیشتر این پدیده و سایر عوامل مرتبط با آن از اهمیت ویژه درمانی برخوردار است.

 

اهمیت تجربه ی ولع­ی مصرف در تداوم اعتیاد به مواد، در پژوهش های بسیاری مورد تأیید قرار گرفته است. ولع­ی مصرف مواد، یک موقعیت انگیزشی قدرتمند یا گرایش شدید به مصرف در فرد معتاد است. با وجود اهمیت پدیده “ولع­ی مصرف” در ادامه فرایند سوء مصرف، تا کنون سازوکارهای روانشناختی و عاطفی مرتبط با این پدیده هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. پژوهش ها نشان داده‌اند که نشانه های محیطی مربوط به مواد (مانند وسایل مصرف)، می‌توانند به ایجاد ولع­ی مصرف در معتادان ‌بینجامد(چایلدرس و دیگران، ۱۹۹۲ به نقل از اختیاری و همکاران، ۱۳۸۷ج ). سازمان جهانی بهداشت، ولع را به عنوان زیربنای شروع وابستگی به مواد، از دست دادن کنترل و عود دانسته است (به نقل از رحمانیان و همکاران ۱۳۸۵). از میان عوامل مؤثر در سوء مصرف مواد، ولع­ی مصرف، نقش مهم تری در پدیده بازگشت و حفظ موقعیت سوء مصرف و وابستگی به مواد دارد. ولع­ مصرف در نتیجه تغییراتی که مواد مخدر در مغز ایجاد می‌کنند باعث ناراحتی های فیزیکی در ارتباط با پرهیز از مواد می شود. ولع­ مصرف مواد نیز ممکن است توسط عوامل خارجی، محیطی مانند مناظر، صداها، و شرایط اجتماعی در ارتباط با بهره گرفتن از مواد باعث شده است(زیکلر[۷۸]، ۲۰۰۵).

 

خلاصه این که، ولع مصرف را می توان به یک میل شدید و مقاوم برای مصرف مواد تعریف کرد. میلی که اگر برآورده نشود رنج های روان شناختی و بدنی فراوانی هم چون ضعف[۷۹]، بی اشتهایی، اضطراب، بی خوابی، پرخاشگری و افسردگی را در پی دارد(آدولوراتو[۸۰]، لگیو[۸۱]، آبن آولی[۸۲] و گاسبارینی[۸۳]، ۲۰۰۵؛ انستیتوت ملی سوء مصرف مواد[۸۴]، ۱۹۹۶). ‌بنابرین‏، یکی از مهم ترین گام ها در درمان اختلال وابستگی به مواد، تلاش در بهبود ولع مصرف مواد در بیماران است (دهقانی آرانی و رستمی، ۱۳۸۹).این که چه عواملی در شدت تجربه ولع­ی مصرف دخالت دارند، ذهن بسیاری از متخصصانی را که در زمینه اعتیاد مشغول به کار هستند، مشغول ‌کرده‌است(مکری و همکاران، الف ۱۳۸۷).

 

مبانی نظری ولع مصرف مواد

 

تعریف ولع

 

تاکنون تعاریف گوناگونی از ولع مصرف مواد مطرح شده است و این پدیده ی شناختی را با رویکردهای متفاوتی مورد بررسی قرار داده‌اند .پژوهشگران و متخصصین بالینی از این واژه در جایگاه های متفاوتی برای نشان دادن احساس دوست داشتن، خواستن، ضرورت، تمایل، احتیاج، قصد یا اجبار به استفاده از مواد،استفاده می‌کنند(دراموند[۸۵]،۲۰۰۱).

 

“دراموند معتقد است که ولع “تجربه ی آگاهانه ی میل به استفاده از مواد ” است این در حالی است که نظریه پردازان دیگری با این عقیده مخالفند و ابعاد ناآگاهانه ی انگیزشی رفتارهای تأمین و مصرف مواد را نیز یکی از ابعاد ولع مصرف می‌دانند(اسکینر[۸۶] و اوبین[۸۷]،۲۰۱۰). به هر حال ولع مصرف مواد را میتوان یک تجربه ی شخصی و یک پدیده چند بعدی آمیخته با میل و هوس به دست آوردن یک احساس خوشایند و یا غلبه بر یک احساس ناخوشایند دانست(اختیاری،۲۰۰۸).

 

ابزارهای اندازه گیری ولع مصرف مواد با توجه به رویکرد تبیین کننده

 

به نظر می‌رسد طراحان ابزارهای سنجش ولع مصرف مواد با توجه به رویکردشان نسبت به ولع و فرایندهای بروز آن، به تهیه ابزارهای مختلف پرداخته‌اند.

 

رویکرد پدیدار شناختی

 

بیشتر به توصیف ولع پرداخته می شود. و تمرکز اصلی بر تجربیات هر فرد است. شباهت‌های نشانهای بین اعتیاد و اختلال وسواسی اجباری در این مدل مورد توجه قرار دارد. این مدل کاملاً کیفی است. معمولاً اطلاعات مربوط به ولع مصرف از طریق مصاحبه و مشاهده افراد معتاد به دست می‌آیند. اظهارات مصاحبه شونده و مشاهده عکس العمل های او مبنای اظهار نظر ‌در مورد ولع مصرف قرار می‌گیرد(معارف وند و همکاران،۲۰۱۱). ابزارهای سنجش کمی مانند پرسشنامه با سئوالهای بسته را نمی توان برای آن به کار برد. احتمالاً بیان عاطفه در چهره می‌تواند بخشی از اطلاعات مربوط به ولع مصرف را در این مدل به دست دهد.

 

رویکرد روان-زیست شناختی

 

آثار طولانی مدت مصرف مواد بر سیستم و ‌ناقل‌های عصبی به عنوان زمینه ساز بروز ولع مصرف مورد توجه قرار می گیرند. ‌به این ترتیب بررسی پاسخهای عصبی و شدت آن ها در زمان بروز ولع مصرف می‌تواند مبنای سنجش ولع مصرف باشد. بررسی پاسخدهی سایکو-فیزیولوژیک و پاسخدهی نورو-بیولوژیک ،بررسی تغییرات عملکرد مغز به وسیله تصویربرداری مغزی عملکردی با ERPوMRIاز ابزارهای مورد استفاده بر اساس این رویکرد می‌باشد(معارف وند و همکاران،۲۰۱۱).

 

رویکرد شرطی سازی

 

محرک‌های بی اثر موجود در محیط در طول دورهای که فرد شدیداًً با مواد در ارتباط است طی فرایند یادگیری شرطی به ایجاد پاسخهای شرطی منجر می‌شوند. پاسخهای شرطی که توسط نشانه ها(دیدن سوزن و سرنگ، یا مکانی که قبلا در آن مواد تزریق میشده است)ایجاد می‌شوند، به شرایط محرومیت شباهت دارند . این محرومیت شرطی به نوبه خود بواسطه تمایل معتاد به رهایی از تجربه نامطبوع محرومیت شرطی موجب بازگشت به استفاده از دارو می شود . بررسی نوع و شدت پاسخ های شرطی بیمار در مواجهه با نشانه ها مبنای سنجش ولع خواهد بود. القای ولع مصرف به وسیله نشانه و سنجش ولع خودگزارشگر یا شاخص‌های فیزیولوژیک بر اساس این رویکرد شکل گرفته اند(معارف وند و همکاران،۲۰۱۱).

 

رویکرد انگیزشی

 

ولع بخشی از ساختار انگیزشی در دو سطح است: تکانه ها/بازدارنده ها و انگیزه ها. ‌کشش‌های قدرتمند از اختلالی ناشی می‌شوند که در اثر تغییرات ایجاد شده توسط مواد در ساختار انگیزشی به وجود می‌آید. نشانه های محیطی، انتظارات، شرطی شدن، اختلال هیجانی، حساس سازی مغز و رویدادها و پیشامدهای لحظه ای می‌توانند زمینه ساز ولع باشند. معادل گزاری برای ارزش تقویتی مواد، آزمون‌های تصمیم گیری مخاطره در این رویکرد قرار دارند(معارف وند و همکاران،۲۰۱۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:39:00 ب.ظ ]




 

۲- با اعمال قدرت IT : به طور انحصاری توسط IT تصمیم گیری می شود.

 

۳- ائتلافی ( فدرال ) : رهبران کسب و کار و مدیران سازمان به صورت گروهی و نیز شاید مدیران IT

 

۴- فئودال : رهبران اصلی کسب و کار و نمایندگان آن ها.

 

۵- انحصار دو جانبه : به صورت انحصاری بین IT و مدیران و یا رهبران کسب و کار.

 

۶- بی قاعده و هرج و مرج : منحصراً توسط هر فرد.

 

۲-۴-۷- حوزه های مورد توجه حاکمیت IT

 

حاکمیت IT یک مفهوم نسبتا جدید به عنوان یک رشته تعریف شده است و هنوز هم درحال تحول است. حاکمیت IT یک مسئولیت برای هئیت مدیره است تا بتوانند همواره از عملکرد IT و کسب و کار اطمینان حاصل کنند و به سهام‌داران در خصوص رسانیدن آن ها به منفعت اطمینان بدهند.

 

حاکمیت IT شامل فرهنگ، سازمان، سیاست ها و روش ها است که برای مدیریت IT برای کنترل در پنج حوزه اصلی ارائه شده است. (ISACA, 2012; National Computing Center, 2005) شکل شماره (۳-۲) حوزه های مورد توجه حاکمیت IT را برای درک نشان می‌دهد.

 

۱- اتحاد استراتژیک :

 

به حفظ ارتباط اهداف فناوری اطلاعات و اهداف کسب و کار و پیوند آن ها با یکدیگر تأکید می‌کند.

 

۲- تحویل ارزش :

 

بایستی فناوری اطلاعات سود های وعده داده شده را در برابر استراتژیها تحویل دهد و همچنین توجه به بهبود هزینه ها و اثبات ارزش درونی فناوری اطلاعات دارد.

 

۳-مدیریت منابع:

 

نظارت بر منابع مهم فناوری از قبیل برنامه ای کاربردی ، اطلاعات ، زیر ساختها ومنابع انسانی و همچنین یافتن منابع جدید در خصوص ارتقاء کسب و کار.

 

۴- مدیریت خطرات ( ریسک ) :

 

اطمینان از اینکه آیا فرایند ها همگی در جای خود درست عمل می‌کنند تا این اطمینان حاصل شود که از بروز خطرات و ایجاد ریسک جلوگیری شده است.

 

۵- ارزیابی عملکرد :

 

کاربردی کردن استراتژیها و یا عملیاتی کردن آن به اهداف قابل اندازه گیری ، اندازه گیری عملکرد IT و سهم آن در رسانیدن ارزش به کسب و کار .

 

 

 

شکل ۲-۳- حوزه های مورد توجه حاکمیت فناوری اطلاعات (National Computing Center , 2005 ;ISACA , 2012)

 

۲-۴-۸- حاکمیت فناوری اطلاعات و مدیریت فناوری اطلاعات

 

در واقع بین حاکمیت IT و مدیریت IT تفاوت وجود دارد و تفاوت آن در نوع فعالیت‌های است که در مفهوم آن وجود دارد. در واقع حاکمیت بیشتر به استراتژیها و اهداف بلند مدت فکر می‌کند در حالی که مدیریت به اجرای این استراتژیها و برنامه ریزی در خصوص رسیدن به اهداف با ارائه خدمات در حوزه IT. همان‌ طور که در جدول شماره (۲-۲) مشاهده می کنید IT هم به ‌عنوان یک ارائه کننده خدمات و هم به عنوان یک شریک استراتژیک مطرح می شود . ( ۲۰۰۳Gembergen,)

 

 

 

 

 

IT به ‌عنوان شریک استراتژیک IT به ‌عنوان ارائه کننده خدمات

    • IT برای رشد کسب و کار بشمار می‌آید.

 

    • بودجه با استراتژیهای کسب و کار هدایت می شود.

 

    • فناوری اطلاعات جزی منفک ناپذیر از کسب و کار معرفی می شود.

 

    • فناوری اطلاعات در کسب و کار به عنوان سرمایه گذاری معرفی شده است.

 

  • مدیران فناوری اطلاعات به عنوان حل کننده مشکلات کسب و کار هستند.
    • IT برای کارایی و اثر بخشی به کار می رود.

 

    • بودجه با معیارهای بیرونی هدایت می شود.

 

    • فناوری اطلاعات به طور جدا از کسب و کار معرفی می شود.

 

    • فناوری اطلاعات به عنوان هزینه برای کنترل دیده می شود.

 

  • مدیران فناوری اطلاعات به عنوان کارشناسان متخصص هستند.

جدول ۲-۲- IT به ‌عنوان ارائه کنند خدمات و به ‌عنوان شریک استراتژیک ( ۲۰۰۳Gembergen,)

 

مدیریت IT بیشتر به ارائه کننده خدمات متمرکز است و حوزه فعالیت آن بیشتر به درون سازمان خلاصه می شود و به بیشتر به حال فکر می‌کند در حالی که حاکمیت بیشتر به ‌عنوان شریک استراتژیک مطرح می شود و حیطه کاری آن هم به درون سازمان و هم خارج از سازمان است و بیشتر به آینده فکر می‌کند .در شکل شماره (۲-۴) شما این موضوع رو به وضوح مشاهده می کنید .(غضنفری و همکاران ,۱۳۹۰), (Gembergen,2003 ; Etzler, 2007 ; Sohal et al , 2002)

 

جهت گیری کاری

 

 

 

مدیریت IT

 

حال

 

بیرونی

 

درونی

 

آینده

 

جهت گیری زمانی

 

شکل ۲-۴- ارتباط حاکمیت و مدیریت فناوری اطلاعات (Etzler, 2007;Gembergen,2003)

 

۲-۴-۹- شیوه های استقرار حاکمیت IT

 

پیاده سازی حاکمیت IT به غیر از مواردی که در فوق ‌ذکر شد به عوامل دیگری از قبیل عوامل درونی و بیرونی نیز وابسته است وتاثیر می‌گیرد (Bowen et al , 2005) .از مهمترین عوامل درونی میتوان به ساختار سازمانی اشاره کرد (ساختارهای متمرکز و ساختارهای غیر متمرکز) و یا سایر ساختارها که در شیوه پیاده سازی حاکمیت IT مؤثر هستند. از مهمترین عوامل درونی دیگری که در این خصوص مؤثر است می توان به نوع نگرش مدیریت نیز نام برد. وجود کمیته های راهبری IT که در آن مدیران ارشد و مدیران اجرایی و مدیران فناوری اطلاعات عضو آن هستند و همواره در این کمیته ها فرایند ها را تحت هدایت ، راهبری ، کنترل خود قرار می‌دهند. در واقع کار این کمیته ترجمه و تبدیل اهداف سازمان به برنامه های کاربردی می‌باشد.(Bowen et al, 2005) برای ایجاد یک شیوه مناسب در استقرار و پیاده سازی موفقیت آمیز حاکمیت IT بایستی به موارد ذیل توجه کنیم .

 

ساختار حاکمیت IT : مستلزم وجود یک وظیفه مسئولیتی برای ساخت تصمیم های IT می‌باشد که می توان به تشکیل یک کمیته راهبری ( کمیته فرمان) اشاره کرد. کار اصلی این کمیته همان‌ طور که قبلا گفته شد ترجمه اهداف سازمان به برنامه های کاربردی می‌باشد.

 

حاکمیت IT به ‌عنوان یک فرایند :فرآیندهای حاکمیت IT شامل پیاده سازی تکنیک های مدیریت IT و برقراری استراتژیها و سیاست‌های IT می‌باشد. همچنین در تعریف دیگر عنوان می شود ، فرایند حاکمیت IT شامل مجموعه ای از فرآیندهاست برای مدیریت IT . برای مثال هماهنگی IT با اهداف کسب و کار ، تامین منابع پروژه های IT ، و نظارت بر عملکرد IT.

 

سنجش نتایج IT : برای مؤثر واقع شدن حاکمیت IT ، سازمان‌ها می بایست عملکرد IT را از طریق یک سیستم اندازه گیری مناسب کنترل نماید.

 

۲-۴-۱۰- چارچوبهای اعمال حاکمیت فناوری اطلاعات

 

برای اینکه بتوان حاکمیت فناوری اطلاعات را در سازمان اعمال نمود ، نیاز به یک ابزار قدرتمند است که از طریق آن بتوان آن را پیاده سازی نمود. چارچوب های از قبیل COBIT1 ، ITIL2،COSO3 ،ISO/IEC4 ۲۷۰۰۲ ، ۵CMMI ، ۶PMBOK همه آن ها از ۲۰ % تا ۱۰۰% پوششی دهی دارند که در این میان چارچوب کوبیت (COBIT ) از طرف خبرگان و محققان توصیه شده است .

 

۱- Control Objective for Information and related Technology

 

۲- Information Technology Infrastructure Library

 

۳- Committee of Sponsoring Organizations of the Treadway Commission

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:34:00 ب.ظ ]