نخست، مطالعات درباره تأثیرات محیط و وراثت نشان میدهد که برونگرایی تشکیل شده است از تکانشوری و اجتماع پذیری(اجتماع آمیزی) که از نظر وراثتی، مستقل از عوامل محیطی در آن ها دخیل هستند(آیزنگ و آیزنک، ۱۹۷۵؛ و نیز کلونینجر، ۱۹۸۶، ۱۹۸۷).
به همین ترتیب، بر اساس مطالعات کمی وراثتی، روان پریشی گرایی به لحاظ وراثتی و محیطی به نظر ناهمگن میرسد (کلونینجر، ۱۹۹۳).
دوم آنکه ، تحلیل سیر تکاملی فیلوژنتیک[۹۶] تواناییهای یادگیری نشان داد که سیستمهای مربوطه بازاری رفتاری، و خورشید گرفتگی، وابستگی[۹۷] اجتماعی، و تداوم و تقویت در گام های مثبت در سیر تکاملی فیلوژنی تکامل یافته است (کلونینجر و گیلیان، ۱۹۸۷؛ کلونینجر، به نقل از کاویانی۱۹۹۴).
برای مثال برخی از مهرهداران فقط توانایی پاسخ به محرکهای نامطبوع، و نه محرک های اشتهایی یا محرکهای اجتماعی را دارا هستند.
سوم، متغیرهای عصبی زیستی که از نظر ارثی قابل انتقال و مستقل از یکدیگرند، به ظاهر در چهار سیستم عادتی قابل تفکیک، سازمان یافتهاند.
مطالعات زیادی با ارزیابی ارثی بودن ویژگیهای شخصیتی گره خورده اند. این مطالعات گویای آن است که متغیرهای سرشتی به میزان زیادی ارثی هستند، بدون هیچ یا اندکی تأثیرات محیط خانواده. مطالعات درباره دوقلوها و فرزند خواندهها نشان دادهاند که ویژگی های منشی تعیین کننده های اصلی اختلال شخصیت تاثیر اندک و ناچیزی از انتقال وراثتی میپذیرند و بیشتر تحت تأثیر محیط خانواده است (کلونینجر ، ۱۹۹۳).
با این وجود، تئوری زیستی اجتماعی کلونینجر درباره شخصیت اذعان میدارد که شخصیت تا حدودی از طریق ارث قابل انتقال است.
فرض کلیدی نظریه کلونینجر این است که هر کدام از ابعاد سرشت (آسیب پرهیزی، نوجویی، پاداش- وابستگی و پشتکار) از نظر ژنتیک همگن و مستقل از یکدیگر هستند. بنابرین، نشان دادن استقلال پیشایندهای ژنتیکی هریک از ابعاد، ضروری میکند. از آنجا که شخصیت به طور نسبی از طریق ارث قابل انتقال است، پس آزمون تمامعیار آن تنها از طریق مطالعات وسیع برای دوقلوها، شدنی است.
با دستیابی به این که آیا نمرات یک مقیاس (مثلاً آسیب پرهیزی) با نمرات یکی دیگر از مقیاس ها (مثلاً نوجویی) همبسته است یا نه، میتوان به آزمون این فرض پرداخت. نظریه کلونینجر چنین پیشبینی میکند که نمرات سرشتی TCI از نظر ژنتیک با یکدیگر هم بسته نیستند، در حالی که نمرات مربوط به روان نژندی گرایی، برونگرایی و مقیاسهای مشابه که از مطالعات تحلیل عاملی به دست آمده است، از نظر ژنتیک ناهمگن و هم بستهاند.
۲-۹-۵-۲ تعداد ابعاد شخصیت قابل انتقال از طریق وراثت
اندرو هیث[۹۸] و نیک مارتین[۹۹] در یک کار مشترک با کلونینجر، وراثتی بودن مقیاس های TPQ و EPQ را در یک نمونه ۲۶۸۰ از دوقلوهای استرالیایی مطالعه کردند (هیث ، ۱۹۹۴). تحلیل ژنتیکی نشان داد که نمرات چهار بعد سرشتی TPQ به طور معنیداری ارثی است. همبستگیهای دوقلوهای استرالیایی در جدول ۱۱-۴ نشان داده شده است.
جدول۳-۱: محاسبات موروثی بودن حوادث سرشتی در ۲۶۸۰ دوقلوی استرالیایی
ابعاد سرشتی
مرد
زن
آسیب پرهیزی
۴۲
۴۴
نوجویی
۴۱
۴۱
پاداش وابستگی
۳۹
۳۷
پشتکار
۴۰
۴۰
استقلال ژنتیکی مقیاسهای سرشتی TPQ
یک مقاله جداگانه درباره توارث ابعاد سرشتی در TPQ در ۱۴۷۲ دوقلوی بالاتر از ۵۰ سال انجام شد (استالینگز ، ۱۹۹۴). این نمونه از میان افراد بازنشسته ویرجینیای آمریکا، برگزیده شدند. همبستگی ها در یافته های این دوقلوها در چهار بعد سرشتی در جدول ۱۲-۴ نمایان است. میزان ارثی بودن سرشت احتمالاً در دوقلوهای مسنتر، اندکی پایینتر است (لااقل در نوجویی در مردان این نمونه ۲۸% در مقابل ۴۱% در نمونه استرالیایی).
جدول ۴-۱: همبستگیهای دوقلوها در نمرات معیارهای شخصیتی TPQ در نمونه ویرجینیا (استالینگز ، ۱۹۹۴)
گروه دوقلوها
همبستگی ها (۱۰۰ ×)
تعداد
HA
NS
RD
PS
یک تخمکی (مرد)
۱۳۷
۵۱
۳۳
۴۰
۳۵
یک تخمکی (زن)
۵۹۵
۵۰
۴۴
۳۷
۲۲
دو تخمکی (مرد)
۶۰
۱-
۱۱
۴
۳۵
دو تخمکی (زن)
۳۸۸
۳۶
۲۳
۱۸
۱۰
دو تخمکی (مرد- زن)
۲۰۷
۱۴
۷
۲۴
۳
به علاوه مایکل استالینگز به تحلیل تفکیک ژنتیکی و میزان همپوشی بین ابعاد سرشتی TPQ پرداختند. جدول ۵-۱همبستگیهای ژنتیکی برای مردان و زنان نشان میدهد.
ارثی بودن هر ویژگی برای هر دو جنس، اساسی است. با این وجود، چهار بعد سرشتی دارای هیچ همبستگی با یکدیگر نیستند ؛این نشان میدهد که بر طبق پیشبینی، این ابعاد همگن و مستقل از یکدیگر هستند. این وضع در مردان با وضوح بیشتری دیده میشود.
جدول۵-۱: همبستگی های (۱۰۰×) ژنتیکی و همپراشی های ژنتیکی که از نظر فنوتایپی در ابعاد سرشتی TPQ در نمونه دوقلوهای ویرجینیا معیار شده اند (استالینگز ، ۱۹۹۴)
HA
NS
RD
PS
مرد
آسیب پرهیزی (HA)
(۴۳)
۰
۱۰-
۲
نوجویی (NS)
۰
(۲۸)
۶
۲۰
پاداش وابستگی (RD)
۱-
۲
(۳۷)
۲
پشتکار (P)
۱
۶
۱
(۳۴)
زن
آسیب پرهیزی (HA)
(۴۹)
۲۹-
۲-
۷
نوجویی (NS)
۱۳-
(۴۳)
۳۱
۱۹-
پاداش وابستگی (RD)
۱-
۱۲
(۳۸)
۱-
پشتکار (P)
۲
۶-
۰
(۲۲)
گزیده سخن آنکه، این دو مطالعه مستقل بر روی دوقلوها، نشان دهنده قدرت روشهای ژنتیک برای مشخص کردن ساختار کلی بیهمتای شخصیت است.
۲-۱۰ اجتماع درمان مدار
اجتماع درمانی یا اجتماع درمان مدار[۱۰۰] نوع خاصی از درمان است که در آن تغییر بر اساس زندگی اجتماعی در محیط بسته و ساخت یافته صورت میگیرد. در این اجتماع مسائل روزانه زندگی یعنی کار، احساس، رفتار، تفکر و فراغت از دیدگان درمانی مورد توجه جدی قرار گیرد و افراد آسیب دیده اجتماعی به ویژه معتادان الگوهای صحیح زندگی را فرا گرفته آن ها را تمرین میکنند.
این برنامه برای کمک و حمایت در جهت بهبودی معتادانی است که استعداد بازگشت به مصرف مواد دارند و در درمانهای قبلی پیشرفت قابل توجهی از خود نشان نداده اند(لئون[۱۰۱]، ۱۹۸۹).
۲-۱۰-۱ تعریف اجتماع درمانی (اجتماع درمان مدار )
اجتماع درمان مدار یا TC یک برنامه ساختار یافته و نظارتی قوی است که برای درمان مسائل رفتاری، هیجانی و خانوادگی مصرفکنندگان مواد طراحی شده است. در اجتماع بر خودیاری، رشد فردی و حمایت همسالان تأکید میشود (لئون، ۱۹۸۹،به نقل از اسلام دوست،۱۳۸۹).
۲-۱۰-۲ تاریخچه اجتماع درمان مدار
[جمعه 1401-09-25] [ 10:33:00 ق.ظ ]
|