چگونگی ارتباط زنان و شوهران با یکدیگر، گسترش روابط و رضایت زناشویی آن ها را تحت تاثیر قرار میدهد. ستیر[۱۲] (۱۹۶۴) معتقد است که ادراکات زنان و شوهران از ارتباط زناشویی خود و ارتباط زناشویی همسرشان برای پیشرفت یا تخریب روابطشان حائز اهمیت فراوانی است. او بیان داشت هرچه تفاوت بین آنچه که شوهر از اعمال ارتباط کلامی و غیر کلامی خود و همسرش ادراک میکند با آنچه که زن از آن اعمال ارتباطی ادراک میکند بیشتر باشد، احتمال این که رابطه آن ها غیر رضایت بخش باشد بیشتر است (نقل از شرفی، ۱۳۸۲).
مهارتهای ارتباطی مثبت، شامل فرستادن پیام های واضح و همخوان، همدلی، اظهار حمایت و مهارتهای مؤثر حل مسئله است. برعکس مهارتهای ارتباطی منفی شامل فرستادن پیامهای ناهمخوان و سلب کننده صلاحیت، فقدان همدلی، اظهارات غیر حمایتی(منفی)، مهارتهای ضعیف حل مسئله و پیامهای متناقض و دو پهلو می شود (السون[۱۳] و همکاران، ۱۹۸۹؛ به نقل از مهدویان، ۱۳۷۶).
ارتباط مایه حیات هر رابطه است. هنگامی که ارتباطی بی پرده، واضح و با احساس روی میدهد، رابطه تقویت میگردد. اما زمانی که به صورت تدافعی، پرخاشگرانه و ناموثر برقرار می شود رابطه را تضعیف میکند. وقتی جریان ارتباط به شکلی وسیع مسدود می شود، رابطه به سرعت رو به اضمحلال می رود و سرانجام می میرد. در جایی که مهارتهای ارتباطی مناسب وجود ندارد، عشق، میان همسران، عشاق، دوستان، والدین و فرزندان به مقدار زیادی کاهش مییابد. برای برقراری روابط رضایت بخش، باید روش هایی کشف شوند که به ما کمک کنند تا حداقل بر روی بخشی از شکاف های بین فردی و دیگران پل زده شود (بولتون، ترجمه سهرابی، ۱۳۸۶).
الگوی ارتباط اجتناب متقابل زن و شوهر
به عقیده لورنتز[۱۴] (۲۰۰۲) توافق و مصالحه بین زن و شوهر بدون صحبت کردن در مورد مسائل، نظرات و عقاید ایجاد نمی شود. بنابرین اگر زوجین هر دو به نقطه کناره گیری به عنوان راه اصلی برای خودداری از تعارض برسند، رفتارهای ارتباطی مثبت در این زندگی زناشویی پیدا نخواهد شد. رفتارهای ارتباطی منفی همچون اجتناب از نزدیکی، کناره گیری همراه با عصبانیت، مشارکت در تعارض و اجتنابی و تدافعی بودن در ارتباط؛ چه خاص یک جنس یا هر دوی آن ها باشد، فرصت درک متقابل و احترام بین زوجین را از بین خواهد برد و استرس، پریشانی و درماندگی و در نهایت طلاق را همراه خواهد داشت.
هیوی و همکاران (۱۹۹۶) بیان می دارند که در الگوی اجتناب متقابل زن و شوهر زمانی که با مسئله ای در روابط زناشویی روبرو میشوند معمولا از بحث و تبادل نظر در موردمشکل دوری میکنند و بر روی مسائل خود سرپوش میگذارند. آن ها همچنین ذکر میکنند که این زوجین رضایت بسیار پایینی از زندگی زناشویی خود دارند.
ویلسون و ریچارد (۱۹۹۳) در تحقیقی دریافتند زوج هایی که استراتژیهای گریز-اجتناب و فاصله گرفتن را در زندگی زناشویی به کار میبرند، سطوح پایین تری از رضایت زناشویی از خود نشان میدهند، همچنین مشخص شد که گریز-اجتناب صمیمیت زوجین را به شدت کاهش میدهد.
جکوبسون[۱۵] و همکاران (۱۹۸۰) در پژوهشی از زوجهای پریشان و غیر پریشان خواستند یک فهرست رفتار طولانی درجه بندی های خشنودی کلی از زندگی زناشویی روزانه را تکمیل کنند. نتایج نشان داد که “ارتباط و رفتار متقابل منفی”، به بهترین وجه درجه بندی های خشنودی زوجهای پریشان و “ارتباط و رفتار متقابل مثبت” به بهترین شکل، خشنودی روزانه زوجهای غیر پریشان را پیشبینی می کرد. خلاصه آنکه، این پژوهش نشان داد که ناخشنودی از زندگی زناشویی با کاستی های ارتباطی همراه است. به ویژه، هنگامی که زوج هادرباره اختلاف هایشان به رفتار متقابل با هم می پردازند، این کاستی ها آشکارتر می شود (برنشتاین و برنشتاین[۱۶]، ترجمه نائینی و منشئی، ۱۳۸۰).
مطالعه ای از روند طولی زندگی زناشویی مشخص ساخت که فاکتورهای ویژه قابل تشخیصی جدایی و طلاق را پیشبینی می کردن (گاتمن[۱۷]، ۱۹۹۱). از میان این فاکتورها یک عامل مهم “دیوار سنگی بودن” شوهر بود. گاتمن این مورد را به صورت زیر تعریف میکند “یک الگوی رفتاری که در آن شنونده مانند یک دیوار سنگی در مقابل گوینده ظاهر می شود، چهره را زیاد حرکت نمی دهد و معمولا از تماس چشمی خودداری میکند (ویلسون و ریچارد، ۱۹۹۳).
گاتمن بیان داشت دیوار سنگی بودن شوهر در ارتباطات برای زن بسیار بیزاری آور است و منتهی به برانگیختگی فیزیولوژیکی او میگردد. او (زن) با سعی در دوباره درگیر نمودنشوهرش به این عمل پاسخ میدهد. مردان به میزان معناداری بیشتر از زنان دیوار سنگی میشوند. تفاوتهای جنسیتی میتواند توجیه کننده این امر باشد (همان منبع).
زوجین برای دور شدن از روابط زیان آور، پیش از شناخت الگوهای مثبت به درک الگوهای منفی نیاز دارند. تحقیقات متعدد (گاتمن، ۱۹۹۳، مارکمن و هالوی[۱۸]، ۱۹۹۳؛ به نقل از شرفی، ۱۳۸۲) نشان میدهد زوجینی که دارای الگوهای تعاملی قبل از ازدواج درستی نیستند به ویژه آنهایی که با ناتوانی، عقب نشینی با عواطف منفی وارد رابطه میشوند بیشتر در خطر طلاق و اختلافات زناشویی هستند.
فیتس پاتریک و بادزنیسکی[۱۹] (۱۹۹۴) بیان میدارد که زوجهای اجتناب کننده در رابطه زناشویی وابستگی زیادی به یکدیگر نداشته و دید آن ها در مورد زندگی زناشویی و خانوادگی دوسوگرا بوده و افشاگری بسیار پایینی را در ارتباط زناشویی گزارش میدهند (همان منبع).
راش[۲۰] و همکاران (۱۹۷۴، به نقل از اپستین و جکسون[۲۱]، ۱۹۷۸) در تحقیقی در یافتند که استفاده همسران از طرد و اجبار در رابطه زناشویی به طور قابل ملاحظه ای با حل ضعیف تعارض ارتباط داشت. از طرف دیگر ارتباطاتی که با اجتناب مشخص میشوند کیفیتی ایستا دارند که در آن حل مسئله به میزان کمی صورت میگیرد (نقل از مهدویان، ۱۳۷۶).
راش و همکاران (۱۹۷۴) خاطر نشان کردند همسرانی که از مواجهه بالقوه احساس تهدید میکنند، در نشان دادن رابطه، اغلب از ارتباط مستقیم کناره گیری میکنند و بر پیامهای طعنه آمیز مثل انکار، توجیه خود و سلب صلاحیت بیشتر از عقاید و احساسات به روشنی تکیه میکنند. از طرف دیگر ممکن است تعارض به طور مستقیم از طریق تعمیم موضوع “مانند شما همیشه…”، انکار فضیلت و حملات شخصی دیگر دامن زده شود (همان منبع).
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری زن و شوهر
الگوی ارتباطی تقاضا / کناره گیری عبارت است از اصرار یک زوج مبنی بر ایجاد تنوع و تغییر یا بحث در مورد یک مسئله، در حالی که زوج دیگر از تعامل خودداری نموده و به طور فیزیکی یا روانی از بحث کناره میگیرد (ساگرستانو[۲۲] و همکاران، ۱۹۹۹).
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری باعث افزایش تنش در روابط زناشویی می شود، زیرا زوجی که از او کناره گیری می شود یک نوع پیغام عدم تأیید را دریافت میکند و نشان میدهد که ایجاد تعامل معنادار با شریک دیگر زندگی برای این فرد مهم نمی باشد (شرفی، ۱۳۸۲).
[جمعه 1401-09-25] [ 10:01:00 ق.ظ ]
|