۸تامپسون[۳۶]۲کارآفرینی موقعیت یابی و بهرهب رداری از ‌فرصت‌هاست.۹استونر[۳۷]۳کارآفرین کسی است که کسب ‌و ‌کار مخاطره آمیز جدید و سازمان جدیدی را بنیان گذاری می‌کند.۱۰احمدپور و مقیمیکارآفرین، فردی است که دارای ایده و فکر جدیدی می‌باشد و با بسیج منابع از طریق فرایند ایجاد یک کسب وکار(کسب وکار الکترونیکی یا اینترنتی، کسب وکار خانگی و غیره) که توأم با مخاطره ی مالی و اجتماعی است، محصول و خدمت جدیدی به بازار عرضه می‌کند.

۲-۲-۳ دیدگاه های مختلف نسبت به کارآفرینی

در سیر تبیین مفهوم کارآفرینی، ویژگی ها، کارکردها و فعالیت های متنوعی به فرد کارآفرین نسبت داده می شود. کارآفرینی در بطن تئوری‌های اقتصادی تبلور یافت و از قرن نوزدهم تا دهه ی ۱۹۶۰ تنها اندیشمندان اقتصادی به آن می پرداختند که بعداز آن همراه با گرایش‌های تحلیل‌های اقتصادی به استفاده از شیوه های آماری و ریاضی، عملا از تئوری های اقتصادی حذف گردید.

۲-۲-۳-۱دیدگاههای اقتصادی کارآفرینی

کارآفرین و کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خود تشریح نموده اند (احمدپور،۱۳۸۴،۵). در مسیر تبیین مفهوم کارآفرینی با نسبت دادن ویژگی ها، کارکردها و فعالیت‌های متنوعی به فرد کارآفرین مواجه می‌شویم. بارتو نقش و کارکرد کارآفرینان را در مطالعات خود با عنوان “بررسی نقش کارآفرینی در تئوری اقتصادی” مورد توجه قرار داد. در این تئوریها شش عامل مشترک کارکردی با نقش های اصلی را میتوان یافت که به کارآفرینان نسبت داده شده است که با نقش های اصلی کارآفرینان در تئوری‌های اقتصادی در جدول ۲-۱-۳ خلاصه شده است.

جدول ۲-۳شش عامل مشترک کارکردی با نقش های اصلی کارآفرینان در تئوریه ای اقتصادی(کرباسی و دیگران،۱۳۸۱،۲۹).

ردیف

نقش کارکردی

نظریه پرداز اصلی

۱

معامله گر

ریچارد کانتیلون

۲

هماهنگ کننده

ژان باتیست سی

۳

مالک محصول

فردریک هاولی[۳۸]۱

۴

نوآور

ژوزف شومپیتر

۵

تصمیم گیرنده

فرانک نایت

۶

واسطه

کرایزنر

ریچارد کانتیلون(۱۷۳۰)، اولین فردی بود که این واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و معتقد است کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می‌کند. کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاع ندارد وی عمده فروشان را به عنوان اصلی ترین گروه کارآفرینان محسوب می شود.

از دیدگاه ژان باتیست سی(۱۸۳۰)،کارآفرین فردی است که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را برعهده می‌گیرد. کارآفرینی یعنی ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر.

فردریک هاولی(۱۸۸۲)، مخاطره پذیری را صفت بارز کارآفرینان دانست اما آن ها را همچون زمین، کار وسرمایه در زمره ی عوامل تولید تلقی نمود.

فرانک نایت(۱۹۲۱)، معتقد است کارآفرینان کسانی هستند که در شرایط عدم قطعیت به اتخاذ تصمیم می پردازند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز، شخصا می‌پذیرند.

طبق نظر ژوزف شومپیتر(۱۹۳۴)، کارآفرین نیروی محرکه ی اصلی در توسعه ی اقتصادی است نقش وی عبارت است از نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد. همچنین کار یک کارآفرین را تخریب خلاق می نامد. از نظر وی نوآوری در هریک از زمینه‌های ذیل کارآفرینی محسوب می شود:

    • ارائه ی کالا یا محصول جدید

    • ارائه ی روشی جدید در فرایند تولید یا عرضه خدمت

    • گشایش بازاری تازه

    • یافتن منابع جدید

  • ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت

به طورکلی تمام اقتصاددانان علاوه بر نقشهایی که از لحاظ کارکردی به کارآفرینان نسبت داده‌اند آن ها را سرمایه دار می‌نامند. در میان آن ها کرایزنر(۱۹۷۹)، کارآفرین را به عنوان واسطه معرفی نمود.

۲-۲-۳-۲کارآفرینی از دیدگاه علوم رفتاری

کارآفرینی از دیدگاه مک کله لند(۱۹۶۱): کارآفرینان نیاز به توفیق بالایی دارند و این نیاز سبب می شود تا آن ها موفقیت های کارآفرینانه را انتخاب کنند. افرادی که نیاز به توفیق بسیار زیادی دارند دارای ویژگی‌های ذیل می‌باشند:

      • مسئولیت شخصی برای تصمیم گیری را ترجیح می‌دهند.

    • به نتایج تصمیمات خود علاقمند بوده به بازخورد فعالیت های خود حساس می‌باشند.

  • به عنوان تابعی از مهارت‌ها، ریسک های متوسطی دارند.

کارآفرینی از دیدگاه کارلند[۳۹]۱(۱۹۸۴): کارآفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد تأسیس و مدیریت می کند و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده می‌کند. ویژگی اصلی او رفتار نوآورانه است و از تجربیات مدیریت استراتژیک در فعالیت خود استفاده می‌کند(احمدپور،۱۳۸۰،۸۹).

۲-۲-۳-۳- کارآفرینی از دیدگاه دانشمندان مدیریتی

اگرچه شروع نظریه پردازی ها ‌در مورد کارآفرینی و کارآفرینان با دانشمندان رشته اقتصاد و ادامه آن نیز با رفتاریون بوده است، اما به جرئت میتوان ادعا کرد که بیشترین کار ‌در مورد موضوع را علما و دانشمندان مدیریت انجام داده‌اند. محققان مدیریتی عمدتاً رویکرد فرآیندی را در تشریح و تبیین مدیریت کارآفرینی به کار بردند و به انتخاب، ایجاد و خلق بستر و محیط کارآفرینانه در سازمان‌ها و محیط آن ها پرداختند(احمدپور،۱۳۸۱،۱۸). همانند دیگر رشته ها، در مدیریت نیز دانشمندان و نظریه پردازان مختلف و متعددی ‌در مورد کارآفرینی و کارآفرینان تئوری پردازی کرده‌اند که ذیلا به برخی از آن ها اشاره می‌گردد.

وسپر(۱۹۸۱)، کارآفرینی را فرایند معرفی رقبای مستقل کوچک و بزرگ به شرکت‌های فعلی می‌داند و کارآفرین را فردی معرفی می‌کند که رقابت را بالا می‌برد. شرکت‌های موجود را به مبارزه می طلبد.

از نظر پیتر دراکر(۱۹۸۵)، کارآفرینی یک رفتار می‌باشد نه یک صفت ویژه در شخصیت فرد کارآفرین.کارآفرینی همانا به کاربردن مفاهیم و تکنیک‌های مدیریتی، استانداردسازی محصول، به کارگیری ابزارها و فرایندهای طراحی، بنا نهادن کار برپایه ی آموزش و تحلیل کار انجام شده می‌باشد. به نظر او کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه ی خود شروع می کند.

استیونسون و همکاران(۱۹۸۵)، معتقد بودند که کارآفرینان، رفتاری فرصت گرایانه دارند و تحت تأثیر انگیزه سرمایه گذاری منابع نیستند. برعکس، مدیران تنها مایلند تا سرمایه گذاری نمایند و سپس برآن منابع،مدیریت کنند.

تیمونز(۱۹۹۰)، معتقد است که کارآفرینی خلق چیزی ارزشمند از هیچ است. کارآفرینی فرایند ایجاد و دستیابی به فرصت‌ها و پیگیری آن ها بدون توجه به منابع موجود است(احمدپور،۱۳۸۴،۲۰-۲۲).

۲-۲-۴ ضرورت و اهمیت کارآفرینی

امروزه بسیاری ازسازمان ها به لزوم کارآفرینی شرکتی پی برده اند. در واقع اینگونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکت ها تحمیل گردیده است:

    • افزایش سریع رقبای جدید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت