کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




  فیدهای XML
 



    1. حمله حاشیه‌ای: در این حمله، چالش‌گر تلاش می‌کند تا در حاشیه و جدا از تکنولوژی موجود، با عرضه تکنولوژی جدید، بازار را در دست بگیرد.

    1. حمله چریکی: این نوع حمله در صورتی که منابع مالی کافی وجود داشته باشد مناسب است. چالش‌گر به انتخاب خود حمله را آغاز می‌کند و هدف آن تضعیف روحیه رهبر بازار است تا سرانجام امتیازاتی برای خود کسب کند.

همچنین تاکتیک های دفاع دنباله روهای بازارها ‌به این شرح اند:

    1. دفاع از موقعیت و موضع: این نوع دفاع زمانی مناسب است که شرکت از جایگاه و موقعیت نفوذناپیری برخوردار باشد.

    1. دفاع متحرک: این نوع استراتژی به صورت گسترش دادن بازارها و تنوع و گسترش محصول نسبت به بازار است.

    1. دفاع قبل از تثبیت موقعیت رقیب و دفاع با هجوم متقابل: حمله به رقیب پیش از آنکه در بازار جا بیفتد و یا حمله به قلمرو بازار کنونی رقیب با عرضه محصولاتی نزدیک به آنچه او عرضه می‌کند که در نتیجه باعث می‌شود تا رقیب به جای محصول جدید، به محصولات موجود بپردازد.

    1. دفاع از اطراف: در این مورد یک ناحیه جغرافیایی یا بخشی از یک بازار که نیاز به دفاع دارد، تقویت می‌شود.

  1. کناره‌گیری و عقب‌نشینی: گاهی کنار کشیدن از صحنه رقابت مطلوبترین راه‌حل است (پیشین).

۱-۱-۲ دیدگاه های جدید در بازاریابی

امروزه شرکت‌ها در محیط رقابتی بسیار پویایی فعالیت دارند. تغییرات سریع فن‌آوری، کوتاه شدن چرخه حیات محصولات و جهانی‌ شدن بازارها و رقبا از جمله تغییرات مهم دنیای کسب و کار است. شرکت‌ها برای موفقیت در این بازارها و مطابقت با محیط چالشی آن، به استراتژی‌های مناسبی نیاز دارند تا از مزیت رقابتی پایدار[۱۱] و در نهایت عملکرد بهتر نسبت به رقبا برخوردار گردند. در سازمان‌های بازارمدار، کلیه تصمیمات با مشتری آغاز می‌شود و با درک مشترک از نیازهای مشتری انجام می‌گیرد. در این شرکت‌ها، اعتقاد بر این است که عملکرد برتر در گرو ایجاد رضایت در مشتری، بالاتر از رقبا است. فلسفه‌های مختلفی در ادبیات مدیریت، برای انجام کسب و کار وجود دارد که شرکت‌ها می‌توانند اهداف و استراتژی‌های خود را بر مبنای آن ها قرار دهند. وفاداری و رضایت که بحث اصلی این تحقیق است، در چارچوب فلسفه بازاریابی قرار دارد. این فلسفه‌ها عبارتند از: ۱) فلسفه تولید، ۲) فلسفه محصول، ۳) فلسفه فروش، ۴) فلسفه بازاریابی (Carolin, 2002).

فلسفه تولید: مدیران فلسفه تولید[۱۲] بر این باور هستند که هر چه محصولات، بیشتر در دسترس باشند، مصرف‌کنندگان، آن ها را بیشتر می‌خرند. موضوع اصلی این فلسفه این است که «هرچه بیشتر تولید کنیم، سود شرکت بیشتر می‌شود». این بدان معنا است که فلسفه تولید به دنبال ایجاد ظرفیت و تولید انبوه است. این رهیافت نیازمند شناسایی و توسعه بازارها است و در آن، مباحث تولید اهمیت بیشتری در تصمیم‌گیری دارد.

فلسفه محصول: مدیرانی که در چارچوب فلسفه محصول[۱۳] کار می‌کنند، معتقدند که کیفیت محصول امکان فروش خود بخودی محصول را می‌دهد و مشتریان همیشه به محصولات با کیفیت نیاز دارند. این بدان معنا است که کیفیت، ابزاری برای جذب مشتری است. فلسفه محصول بیشتر در سازمان‌هایی وجود دارد که دارای واحدهای تحقیق و توسعه قوی‌تری هستند (کاتلر، ۱۳۸۴، ۲۱۰).

فلسفه فروش : مدیران فلسفه فروش[۱۴] معتقدند که تمرکز بیشتر بر فروش و تلاش‌های ترفیعی، فروش را تضمین می‌کند. موضوع اصلی این فلسفه این است که اگر مشتریان به حال خود رها شوند، محصولات شرکت را نمی‌خرند. ‌بنابرین‏ یک تلاش ترفیعی وسیع، مورد نیاز است. فلسفه فروش باعث می‌شود سازمان‌ها به صورت تهاجمی به دنبال مشتریان باشند و آن ها را قانع کنند که محصولات موجود را مصرف کنند. ایده این فلسفه، فروش بیشتر برای سود بیشتر است (پیشین).

فلسفه بازاریابی: ابتدا مقدمه‌ای از فلسفه بازاریابی[۱۵] ارائه می‌شود. در اوایل سال ۱۹۵۲، شرکت جنرال الکتریک آمریکا اعلام کرد که فلسفه جدید بازاریابی آن ها این خواهد بود که به جای اینکه بازاریابی را در انتهای چرخه محصول قرار دهند، در ابتدای این چرخه قرار دهند، و همچنین بازاریابی را در همه مراحل کسب و کار دخالت دهد. جنرال الکتریک اولین شرکتی بود که به طور رسمی فلسفه بازاریابی[۱۶] را به عنوان فلسفه شرکت قبول و بر نیازها و خواسته‌های مشتریان متمرکز شد. بارتلز[۱۷] (۱۹۶۲) بیان کرد که در دهه ۱۹۵۰، نیاز فزاینده‌ای به فروشندگانی که بتوانند نیازهای مشتریان را درک کرده و به آن ها پاسخ دهند، وجود داشت. این مسأله نیازمند یک رهیافت جدید بود. به تدریج درک از مشتری و نیازهای او در کلیه فعالیت‌های کسب و کار گسترش یافت و این آغاز ظهور یک فلسفه جدید بازاریابی و سپس بازارمداری بود (پیشین).

این مرحله بیانگر این تفکر است که نیازها و خواسته‌های مشتریان باید نقطه آغاز هر گونه فرایند بازاریابی باشد و شیوه فروش تهاجمی، دیگر پاسخگو نیست. وظیفه اصلی واحد بازاریابی در فلسفه بازاریابی، مهارت در متقاعدسازی مشتریان در پذیرش آنچه که برای سازمان مطلوب است، نمی‌باشد؛ بلکه واحد بازاریابی باید در متقاعدسازی شرکت در تولید محصولاتی که مطلوب مشتریان است، مهارت داشته باشد. کیت[۱۸] (۱۹۶۰) بیان کرد که «توجه شرکت‌ها از مسائل تولید به مسائل بازاریابی، از محصولی که می‌توانیم تولید کنیم به محصولی که مصرف‌کنندگان از ما می‌خواهند تولید کنیم و از شرکت به بازار جابجا شده است». لویت[۱۹] (۱۹۶۰) مفهوم دیگر مرتبط با فلسفه بازاریابی به نام «نزدیک‌بینی بازاریابی[۲۰]» را تشریح کرد. او بیان کرد که بازاریابان به خاطر سودآور بودن موقعیت فعلی بازاریابی درک نمی‌کنند که باید تغییرات بازار را با دقت زیاد مدیریت کنند و در نتیجه از آن غفلت می‌کنند. به علاوه، در این دهه مفهوم «آمیخته بازاریابی[۲۱]» نیز ارائه شد. البته این دو مفهوم را نباید به عنوان دو مفهوم مستقل در نظر گرفت؛ نزدیک‌بینی بازاریابی، نتیجه منفی نداشتن فلسفه بازاریابی و مفهوم آمیخته بازاریابی، پیش شرط فلسفه بازاریابی است. اگر چه به اصل فلسفه بازاریابی در ادبیات در آغاز قرن ۲۰ اشاره شد، اما توسعه فلسفه بازاریابی به عنوان یک فلسفه در دهه ۱۹۵۰ تحقق یافت و پذیرش آن در اوایل دهه ۱۹۶۰ آغاز گردید. در این ارتباط شاو[۲۲] (۱۹۱۲) بیان کرد که «کالاها برای ایجاد رضایت تولید می‌شوند، نه برای فروش». او همچنین بیان کرد که «شرکت‌های موفقیت‌طلب به دنبال شناسایی نیازهای ناخودآگاه[۲۳] مشتریان هستند و آنگاه کالاها را برای رضایت آن ها تولید می‌کنند» (به آبادی، ۱۳۸۸، ۳۱۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1401-09-25] [ 10:22:00 ق.ظ ]




زندگی پیچیده امروزی هرلحظه در حال نوشدن، وخلاقیت[۱] و نوآوری ضرورت استمرار زندگی فعال است. انسان برای خلق نشاط و پویایی در زندگی نیازمند نوآوری و ابتکار است، تا انگیزه تنوع طلبی خود را ارضاکند. جامعه انسانی برای زنده ماندن و گریز از مرگ و ایستایی به تحول و نوآوری نیاز دارد. امروز شعار«نابودی در انتظار شما است مگر اینکه خلاق و نوآور باشید» پیش روی مدیران همه سازمان ها قرار دارد اما مسئولیت سازمان های آموزشی به خصوص آموزش و پرورش که وظیفه تعلیم و تربیت فرزندان و آینده سازان جامعه را برعهده دارد، صبغه ای دیگر به خود می‌گیرد. یکی از مسائل که از دیرباز ذهن اندیشمندان، روان شناسان و دانشمندان علوم انسانی را به خود مشغول ‌کرده‌است چگونگی رشد و پرورش خلاقیت و ابتکار عمل در دانش آموزان و نوجوانان است. اصولا یکی از شاخصه های رشد و ارتقای علمی در هر کشوری شکوفایی و تجلی خلا قیت و ابتکار عمل به عنوان زیرساخت آن جامعه می‌باشد. از این رو، سازمان های آموزشی وظیفه فراهم آوردن زمینه رشد و پرورش خلاقیت و نوآوری و استفاده صحیح و جهت دار از استعدادها و توانایی‌های افراد را برعهده دارند که این خود زمینه ساز توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه است(کرمی باغطیفونی،۱۳۹۱).

در مرز بین شناخت و هیجان خلاقیت قرار دارد. در سمت شناختی این مرز، خلاقیت در بالاترین سطح از پردازش تفکر، جزء فرآیندهای «عالی» تفکر طبقه بندی شده است. در سمت هیجانی، خلاقیت موقعیتی برای شدیدترین تجارب عاطفی زندگی، از ناامیدی محض تا اوج سرمستی را فراهم می‌کند(دالگیش و پاور[۲]،۱۹۹۹). اغلب رویکردهای جدید به خلاقیت آن را شامل«توانایی تشکیل تداعی های جدید بین پدیده ها» می دانند به نحوی که منجر به تولید ایده هایی جدید در قالب طرحواره جدید شود(یلدریمی[۳]،۲۰۱۰).

خلاقیت شناختی[۴] را پژوهشگران و نظریه پردازان از دیدگاه های متفاوتی بررسی و تعریف کرده‌اند. ابعاد متفاوت سیالی، انعطاف پذیری، بسط ، اصالت و پیچیدگی تفکراز شاخص ها و ملاک های خلاقیت شناختی است که در مدل‌های مختلف به آن ها توجه شده است (گیلفورد[۵]،۱۹۵۰؛آمابیل[۶]،۱۹۹۶؛ رنزولی[۷]، ۱۹۹۹؛ استرنبرگ[۸]،۲۰۰۱).

پژوهش روی خلاقیت اغلب به عنوان یک مسئله هوشمندانه به نظر می‌رسد، که روی حوزه ی شناختی تمرکز دارد. آوریل و همکارانش ایده ی ابراز خلاقیت را به حوزه ی هیجانات گسترش دادند و اظهار داشتند که مردم در تواناییشان برای تجربه و بیان هیجانات به صورت خلاقانه متفاوتند. آوریل اصطلاح «خلاقیت هیجانی[۹]»را پایه گذاری کرد(فوکس و کومار و پورتر[۱۰]، ۲۰۰۷).

از زمان طرح مفهوم خلاقیت هیجانی سه مسئله عمده پیرامون آن مطرح بوده است: نخست اینکه همبسته های این نوع خلاقیت کدامند؟ دوم اینکه، اینگونه خلاقیت تا چه حد با خلاقیت هیجانی ارتباط دارد؟ و مسئله سوم که در راستای دو پرسش اول است، بحث از پیشایندهای این دو نوع خلاقیت است. به عبارت دیگر، سؤال آن است که “آیا نیمرخ پیشایندهای این دو نوع خلاقیت الگویی مشابه دارد؟”

آوریل[۱۱](۲۰۰۰،۱۹۹۲) با بهره گرفتن از ملاک هایی، مشابه مواردی که در تعریف خلاقیت شناختی به کار رفته است،رفتار را زمانی از نظر هیجانی خلاق تعریف می‌کند که ویژگی های نوآوری[۱۲]،اثربخشی[۱۳]و اصالت [۱۴]را دارا باشد(فوکس،کومارو پورتر،۲۰۰۷).

افزون بر سه ملاک ذکر شده، آوریل و توماس نالز[۱۵](۱۹۹۲) معتقد هستند افراد مستعد بروز هیجانات خلاقانه بیش از سایرین برای شناخت هیجانات زمان می‌گذارند و تلاش می‌کنند وتوجه و دقت بیشتری به هیجانات خود و دیگران دارند. این ویژگی که عنوان “آمادگی[۱۶]” بر آن نهاده اند با کسب اطلاعات و دانش در مدل خلاقیت شناختی معادل است.

توجه به تعریف و ملاک های خلاقیت شناختی و خلاقیت هیجانی نشان می‌دهد که این دو سازه با آنکه وجوه مشترکی با یکدیگر دارند مستقل از هم می‌باشند و هرکدام در دو حیطه ی رفتاری مختلف (شناخت و عواطف) به صورت متفاوتی بروز می‌کنند. با توجه به جدید بودن این حیطه سؤالات بیشماری در رابطه با این دو متغیر و همبسته های آن مطرح است واینکه پیش آیندهای این دو نوع خلاقیت کدام می‌باشند.

توسعه خلاقیت در دانش آموزان مستلزم شناخت ابعاد و عوامل تأثیر گذار بر آن است.گرچه مطالعات نشان می­دهد عوامل متعددی بر خلاقیت دانش آموزان تأثیر می‌گذارد، اما یکی از مؤلفه های کلیدی افزایش و توسعه ی خلاقیت، انگیزه ی درونی فرد می‌باشد.کافمن و استرنبرگ[۱۷](۲۰۱۰) انگیزش درونی را از عناصر ضروری خلاقیت می دانند. این انگیزه برای خلاق بودن آنقدر نادیده گرفته شده که می توان آن را حلقه ی مفقود خلاقیت نامید (کولینز و آمابیل[۱۸]، ۲۰۰۹). توانمند سازی روانشناختی[۱۹] رویکردی نوین در انگیزش درونی به معنی آزاد کردن نیرو ها و قدرت درونی افراد است (عبداللهی،۱۳۸۴).

توانمندسازی افراد به‌معنی تشویق افراد برای مشارکت بیشتر در تصمیم‌گیری‌هایی است که بر فعالیت آن ها مؤثر است؛ یعنی فضایی برای افراد فراهم شود تا بتوانند ایده های خوبی را بیافرینند و آن ها را به‌عمل تبدیل کنند (اسمیت[۲۰]،۲۰۰۰).

به منظور درک اهداف و الزامات توانمندسازی درک خواستگاه و سیر تکاملی این مفهوم در تاریخچه ی فکری و سیاسی غرب ضرورت دارد. در واقع شکل مدرن توانمندسازی معمولاً از جنبش های اجتماعی حقوق زنان و حقوق مدنی ۱۹۶۰ سرچشمه می‌گیرد. موضوع توانمندسازی در روانشناسی در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ شروع شد. دو معنی مشارکت سیاسی و افزایش انتخاب ها در روانشناسی معرفی شدند. معانی غالب اصطلاح توانمندسازی در روانشناسی عبارتند از: افزایش خود ارزشمندی، تقویت قدرت اقلیت ها، کنترل بر سرنوشت. بعضی از این معانی بر تسهیم قدرت واقعی و تعدادی بر پرورش بیشتر رفاه انسان تأکید می‌کنند. با توجه به گستردگی مفهوم توانمندسازی پژوهشگران معاصر از سه دیدگاه متفاوت برای مطالعه آن استفاده کرده‌اند.۱-دیدگاه ساختاری اجتماعی۲-دیدگاه روانشناختی۳-دیدگاه انتقادی (اسپریتزر و دانسون[۲۱]، ۲۰۰۵).

دیدگاه روانشناختی به مجموعه ای از شرایط روانشناختی اشاره می‌کند که برای فرد ضروری هستند تا احساس کند، سرنوشتش در دست خودش است. در واقع دیدگاه روانشناختی بر ادراک توانمند تمرکز می‌کند. یعنی بر واکنش فرد به ساختارها، خط مشی ها و راهبردهایی که او را در بر گرفته اند (اسپریتزر،۲۰۰۷). توماس و ولتهوس[۲۲](۱۹۹۰) در مقاله ای تأثیر گذار پیشنهاد کردند که انگیزه ی زیربنای توانمندسازی موفقیت آمیز مستلزم چهار پاداش درونی(معنی دار بودن، انتخاب، شایستگی و مؤثر بودن) است.

با توجه به اینکه توانمندسازی بستر نوآوری، شایستگی[۲۳]، خودمختاری[۲۴]، انگیزه، مؤثر بودن، معنادار بودن و اعتماد به نفس است. و از سوی دیگر خلاقیت در بالاترین سطح از پردازش تفکر، جزء فرآیندهای عالی تفکر طبقه بندی شده است(دالگیش و پاور،۱۹۹۹). در این پژوهش برآنیم تا با بهره گرفتن از آموزش توانمندسازی روانشناختی به دانش آموزان، خلاقیت شناختی و خلاقیت هیجانی را که هر دو مؤلفه های قابل اکتساب، تغییر ‌پذیر و محصول تعاملات اجتماعی هستند در آن ها افزایش دهیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




هماهنگ نمودن سیاست ها با هم مستلزم کشف ارتباط آن ها با یکدیگر است البته این امر بستگی دارد که سیاست در چه سطحی باشد؛ توضیح آن که در بسیاری سیاست ها یک ارتباط پلکانی وجود دارد بدیهی ست که با تغییر سیاست ها در بالاترین سطح، سیاست های پایین تر قطعاً تغییر می‌کنند؛ اما تغییر در سیاست های موجود در سطوح اولیه مستلزم تغییر در سیاست های سطوح بالا نیست.

۵٫ انسجام منطقی میان اجزاء و عناصر نظام سیاست جنایی (مجموعه سیاست ها)؛ ‌به این معنا که هر عنصری، کارایی و کارآمدی عنصر دیگر را تضمین کند. به عنوان مثال چنان چه متأهل بودن شرط استفاده از برخی مزایاست مهلتی معقول با لحاظ حمایت هایی در زمینه ازدواج و تشکیل خانواده نیز بایستی توأمان اعطا شود.

۶٫ مجموعه سیاست ها با واقعیت تطابق داشته باشند؛ از ‌یک‌طرف با واقعیت ملموس و عینی مواجهیم که همان لحاظ زمان و مکان در بطن سیاست است؛ این امر منجر می شود که در یک نظام سیاست جنایی در برابر یک پدیده جرم شناختی همزمان چند سیاست متفاوت که چه بسا با هم متضاد باشند اجرا شود. در ادامه مثال تعطیلی مدارس در پنج شنبه ها، همان طور که ذکر شد در عین حال که سیاست مذبور در کلان شهر ها جرم زاست همین سیاست در مناطقی که هنوز شکل سنتی خانواده شبه گسترده وجود دارد موجب افزایش تعامل و همبستگی عاطفی است که در پیشگیری نقش بسزایی دارد.

اما وجه دوم تطابق با واقعیت در نظام سیاست جنایی ما که بافتی ایدئولوژیک و خدامحور دارد، هماهنگی با نظام آفرینش و شبکه هستی است.[۲۹]

تعریف واقعیت از جانب کسی پذیرفته است که اشراف دارد، محدودیت های ناشی از زمان و مکان ندارد.او کسی نیست جز کسی که«یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم»

البته برخی از نویسندگان به تفسیر ایدئولوژیک ایراداتی اساسی وارد نموده و نظری عکس آن چه گفته شد بیان می دارند.[۳۰]

۷٫ مجموعه سیاست ها باید دارای هدفمندی باشند؛ که می‌تواند صرفاً پیشگیری از جرم و کاهش نرخ ارتکاب جرم و ایجاد احساس امنیت در شهروندان باشد یا طیفی از اهداف بوده، پیشگیری تنها هدف حداقلی آن باشد. هم چنان که در نظام ما هماهنگی با شبکه هستی و تعالی و تکامل بشریت هدف حداکثری ست.

‌بنابرین‏ وجود کلیه ی موارد فوق در مجموعه ای از سیاست ها جهت اطلاق عنوان نظام سیاست جنایی لازم و ضروری ست.

مبحث پنجم: انواع سیاست جنایی به مفهوم عنصر نظام

در این قسمت به انواع سیاست جنایی پرداخته می شود.

هر سیاست جنایی هدفداری، جهت دستیابی به اهداف خود به ابزار کارآمدی احتیاج دارد که با توجه به ابزار مورد استفاده سیاست جنایی، می‌توانیم آن را به سیاست جنایی تقنینی،سیاست جنایی قضایی و سیاست جنایی مشارکتی تقسیم نمائیم.

سیاست جنایی تقنینی با بهره گرفتن از ابزار قوانین که شامل قانون اساسی، قوانین جزایی و آئین دادرسی کیفری می‌باشد، سیاست جنایی قضایی با بهره گرفتن از ابزارهای قضایی که مقام قضایی بنابر اختیارات خود می‌تواند از آن ها استفاده کند مانند مجازات‌های جایگزین حبس یا نظام نیمه آزادی و … و نیزسیاستی‌ است‌ که‌ از ابزارهای‌ قضایی‌ جهت‌ نیل‌ به‌اهدافش‌ استفاده‌ می‌کند. ابزارهای‌ قضائی‌ شامل‌ روش های‌ علمی‌ است‌ که‌ مقام‌ قضایی‌ بنابر اختیارات‌ خود می‌تواند آن ها را مورداستفاده‌ قرار دهد، مانند مجازات‌های‌ جایگزین‌ حبس‌ یا نظام‌ نیمه‌ آزادی‌ و….، سیاست‌ جنایی‌ مشارکتی‌ علاوه‌ بر استفاده‌ از ابزارهای‌قانونی‌ و قضایی‌ واهرم‌های‌ تقویتی‌ دولتی‌، نیاز به‌ حمایت‌ و مشارکت‌ اهرم‌های‌ مردمی‌ و غیر دولتی‌ دارد سیاست جنایی مشارکتی با بهره گرفتن از حمایت و مشارکت اهرم‌های مردمی (علاوه بر استفاده از ابزارهای قانونی و قضایی) سعی در رسیدن به اهداف سیاست جنایی مطلوب را دارند.

با توجه‌ به‌ افزایش‌ پدیده‌ مجرمانه‌ و ظهور شکل‌های‌ نوین‌ بزهکاری‌ و نیز عدم‌ موفقیت‌ و کارایی‌ ابزارهای‌ سنتی‌ نظام‌ حقوق کیفری‌در کاهش‌ و پیشگیری‌ از جرم‌ و بزهکاری‌ طرح‌ مشارکت‌ هر چه‌ وسیعتر مردم‌، تشکل‌های‌ مردمی‌ و نهادهای‌ غیر دولتی‌ در پیشگیری‌از جرم‌ و بازپروری‌ مجرمین‌ می‌تواند در پیشبرد اهداف‌ سیاست‌ جنایی‌ مؤثر واقع‌ گردد. در واقع‌ پیشگیری‌ از جرم‌ و ‌بزهکاری‌ بدون‌کمک‌ و مشارکت‌ مردم‌ نمی‌تواند نتیجه‌ مطلوبی‌ حاصل‌ نماید و حرکت‌های‌ دولتی‌ به‌ تنهایی‌ کافی‌ نیست‌، زیرا که‌ جرم‌ معضلی‌اجتماعی‌ است‌ و کنترل‌ جرم‌ وظیفه‌ هر شهروند است‌. همچنان‌که‌ در گذشته‌ (و حتی‌ در حال‌ حاضر) در جوامع‌ کوچک‌ و بسته‌،پیشگیری‌ از ارتکاب‌ جرم‌ از طریق‌ کنترل‌ غیر رسمی‌ و نظارت‌ خود مردم‌ صورت‌ می‌گیرد.[۳۱]

فصل دوم

خانواده در نظام سیاست جنایی

پس از روشن شدن مفهوم رویکرد سیاست جنایی به نظام خانواده بایستی تعریف و جایگاه خانواده در یک نظام سیاست جنایی روشن گردد که در این فصل به آن می پردازیم.

مبحث اول: جایگاه خانواده در نظام سیاست جنایی

در این قسمت ابتدا به طور کلی اشاره ای به جایگاه خانواده در یک نظام سیاست جنایی، شده و پس از آن به نوع خانواده، هسته ای یا گسترده ویا نوع سوم پرداخته می شود. نهاد حقوقی« خانواده»، انواع آن و انعکاس آن در قانون مدنی در این مبحث، تبیین می شود.

خانواده جزئی از سیستم مدیریت جامعه اسلامی و خدا محور است.[۳۲]نهاد خانواده در کنار نهاد دین و دولت از گذشته تا کنون سازنده جامعه ایرانی است. با وجود توسعه نهادی از آغاز قرن بیستم،همان طور که برخی نویسندگان اذعان داشته اند این سه نهاد همچنان شکل­دهنده ساختار و روابط اجتماعی ایران­اند. هر نوع تغییری در جامعه ایرانی ریشه در خانواده دارد. اصلی­ترین تغییرات در نظام اجتماعی ایران، یا به واسطه خانواده محقق شده یا اینکه جهت­گیری آن معطوف به خانواده بوده است. از طرف دیگر، خانواده نیز بیشتر از دیگر نهادهای اجتماعی متاثر از جریان تغییرات جامعه است.[۳۳]

گر چه در اسناد بین‌المللی، که ذیلا اشاره می‌گردد، تکالیفی در جهت حمایت حداکثری از خانواده به عهده دولت‌ها گذاشته شده است اما نکته مهم این است که اهمیت کانون خانواده و تاثیر آن در سالم سازی خانواده و جامعه ایجاب می‌کند که محیط امنی برای اعضاء آن فراهم شود تا جامعه نیز از این امنیت بهره ببرد در واقع تکلیف دولت به فراهم نمودن امکانات تأکید به اهمیت نظام خانواده می‌باشد.

«خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.»(ماده۱۱۶-۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر)،«خانواده که عنصر طبیعی و اساسی جامعه است باید تا آنجا که ممکن است از حمایت و مساعدت ممکن برخوردار گردد به ویژه برای تشکیل و استقرار آن و مادام که مسئولیت نگاهداری و آموزش و پرورش کودکان خود را بعهده دارد»،«مادران در مدرت معقولی پیش از زایمان و پس از آن باید از حمایت خاص برخوردار گردند» (مواد۱-۱۰ و ۲-۱۰ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:22:00 ق.ظ ]




۲-۲-۸-۲-۱-۲- پیشگیری انتظامی: پیشگیری انتظامی عبارت است از تدابیر و اقدام های نیروی انتظامی و سایر دستگاه هایی که به حکم قانون در این زمینه موظف هستند با هدف حمایت از شهروندان آسیب پذیر در برابر خطر وقوع جرم، افزایش آگاهی های عمومی و ارائه خدمات مشاوره ای پیشگیرانه، نظارت و مراقبت بر اماکن عمومی و مناطق جرم زا و افزایش هزینه های ارتکاب جرم (شیری، ۱۳۸۶، ۲۲).

۲-۲-۸-۲-۲- پیشگیری غیر کیفری:

بررسی پدیده بزهکاری و مطالعه بزهکاران، وجود رابطه علیت را بین جرم و بزه ارتکابی و علل و عوامل مؤثر بر آن به اثبات می رساند. جرم شناسان می‌گویند: هر نوع وضعیت و موقعیت جسمانی، روانی و اجتماعی و … که می‌تواند در پیدایش و یا افزایش جرم نقش داشته باشد عاملی جرم زا است، هر چند این تأثیر مطلق نمی باشند و در تمامی موارد قطعیت تام ندارد(بیات، ۱۳۸۷: ۶۲) .

۲-۳- سرقت[۸]:

ماده ۱۹۷ قانون مجازات اسلامی در تعریف جرم سرقت اشعار می‌دارد:

«سرقت عبارت است از ربودن مال دیگری به طور پنهانی» . در این تعریف چهار عنصر “ربودن”، “مال”، “دیگری” و “به طور پنهانی” مشاهده می‌شوند که در زیر هر یک را به طور جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهیم :

ربودن : رکن رکین سرقت در حقوق ایران “ربایش” است که بدون تحقق آن عنصر مادی جرم سرقت به وقوع نخواهد پیوست . لازمۀ تحقق ربایش ، نقل مکان دادن مال از محلی به محل دیگر می‌باشد و ‌بنابرین‏ سرقت از نظر حقوق ایران تنها ‌در مورد اموال منقول ، که قابلیت نقل و انتقال و در نتیجه ربوده شدن را دارند ، مصداق پیدا می‌کند.

مال: موضوع سرقت باید “مال” باشد . تعیین معنی و مفهوم مال هم در حقوق مدنی و هم در حقوق جزا از اهمیت برخوردار است .

تعلق به غیر : برای تحقق جرم سرقت باید مال ربوده شده متعلق به غیر باشد . ‌بنابرین‏ ربایش اموال بلاصاحب ، که در مالکیت کسی قرار ندارند ، سرقت محسوب نمی شود . در صورتی که رباینده مدعی مالکیت بر مال ربوده شده گردد باید قبل از حکم به سرقت به دعوی مالکیت مال ربوده شده رسیدگی شود . در صورتی که عین مال متعلق به رباینده باشد، سرقت محقق نخواهد شد، حتی اگر یک شخص دیگر از حق یا منفعتی بر آن مال برخوردار باشد. بدین ترتیب ربودن عین مرهونه یا مال مورد اجاره توسط راهن یا موجر سرقت محسوب نمی شود.

به طور پنهانی: در “قانون حدود و قصاص” مصوّب سال ۱۳۶۱ این شرط هم در مادۀ ۲۱۲ ، که در مقام ارائه تعریفی از جرم سرقت بود، و هم در ماده ۲۱۵ ، که در مقام بیان شرایط سرقت مستوجب حد بود، مشاهده می گشت؛ ‌به این شکل که ماده ۲۱۲ سرقت را عبارت از این می‌دانست که “انسان مال دیگری را به طور پنهانی برباید” در حالی که ماده ۲۱۵ سرقت را در صورتی مستوجب حد می‌دانست که “به صورت مخفیانه” انجام گیرد . با توجه به مترادف بودن دو واژه “مخفیانه” و “به طور پنهانی” و این که مواد ۲۱۸ و۲۱۲ قانون حدود و قصاص اساساً در مقام تبیین شرایط سرقت مستوجب حد بودند ، برداشت معقولی که از این دو ماده می شد آن بود که این شرط از زمره شرایط سرقت مستوجب حد می‌باشد و نه از جمله شرایط سرقت به طور کلی .

۲-۳-۱- عناصر تشکیل دهندۀ سرقت:

جرم سرقت نیز همچون هر جرم دیگر ۳ عنصر عمومی دارد که عبارتند از: عنصر قانونی، عنصر مادی و عنصر روانی.

عنصر قانونی: در حقوق جزایی فعلی ایران، مواد ۱۹۷، ۱۸۵ تا ۲۰۳ قانون مجازات اسلامی و مواد ۶۷ تا ۷۱ از قانون مجازات نیروهای مسلح مصوب ۱۸/۵/۱۳۷۱ عنصر قانونی جرم سرقت را تشکیل می‌دهند.

عنصر مادی: عنصر مادی این جرم عبارتند از:

الف) فعل مرتکب: یعنی نظر بد به مال دیگری داشتن و بردن آن.

ب) موضوع جرم: مال متعلق به دیگری باشد.

ج) وسیله ارتکاب جرم: نوع وسیله در تحقق جرم سرقت به هر شکلی که باشد تأثیری ندارد.

ه) نتیجۀ مجرمانه: یعنی بردن مال شرط است و منظور از بردن مال خارج کردن مال از حیطۀ تصرفات مالکانۀ مالک است (جرم سرقت از جرایم مقید است).

د) رابطۀ علیت: برای تحقق جرم سرقت لازم است که بردن مال ناشی از فعل مرتکب باشد.

عنصر روانی: از نظر روانی شرایط زیر برای تحقق جرم سرقت لازم است:

الف) سارق علم داشته باشد که مال متعلق به غیر است.

ب) دارای سوء نیت عام باشد (یعنی بخواهد که عمل مادی و ربودن را انجام دهد).

ج) دارای سوء نیت خاص باشد.

د) انگیزه در تحقق جرم سرقت بی تأثیر است و ممکن است در موارد استثنایی سرقت موجب حد را به سرقت تعزیری تبدیل کند (شیرزاد و همکاران، ۱۱:۱۳۹۰).

۲-۳-۲- علل و انگیزه های سرقت:

۲-۳-۲-۱- علل و انگیزه های زیستی سرقت (تبیین زیست شناختی):

در بررسی علل و انگیزه های سرقت می توان به عوامل متعدد زیر اشاره نمود:

– عوامل ذهنی: مانند هوش کم یا زیاد، استعدادهای فردی و نظایر آن.

– سن: بی شک تقسیم بندی انواع سرقت بر حسب ‌گروه‌های سنی، متفاوت است تا جایی که برای مثال، بسیاری از آنچه بزرگسالان در رفتار کودکان “دزدی” می‌نامند، از نظر روان شناسان کودک، ممکن است صرفاً کنجکاوی باشد.

– جنس: از آنجایی که به طور معمول قدرت بدنی زن از مرد کمتر است یا به تعبیر زیست شناسان، مرد بیش از زن قدرت تحرک دارد، ‌بنابرین‏ موارد ارتکاب سرقت، مخصوصاً سرقت هایی که به طریقی با قدرت و تحرک بدنی ارتباط دارد، بین دو جنس متفاوت خواهد بود.

– وضعیت بدنی: زشتی و زیبایی، نقص عضو و بلندی یا کوتاه بیش از حد، ممکن است از عوامل مؤثر در ارتکاب جرم باشد. گاه دیده شده که شخص تنومند و قوی پنجه که از تأثیر هیکل خویش آگاهی دارد، برای خود حقی تصور می‌کند. عکس آن هم صادق است، ‌به این معنی که گدایی یا جیب بری در میان اشخاص ضعیف الجثه بیشتر دیده می شود.

۲-۳-۲-۲- علل و انگیزه های روانی- عاطفی سرقت (تبیین روان شناختی):

– فقر عاطفی: فقر عاطفی از عوامل فردی سرقت است. کودکانی که از اختلالات عاطفی شدید رنج می‌برند، معمولاً در خانواده هایی رشد یافته اند که در اثر طلاق از هم پاشیده شده یا والدین ترتیب مناسبی را برای فرزندان در نظر نگرفته اند. مرگ یکی از والدین و تبعیض بین فرزندان، حالت هایی چون انزواطلبی، افسردگی و اختلالات رفتاری در کودکان به وجود می آورد که این عوامل به نوبۀ خود ارتکاب جرم را تسهیل می‌کنند.

– ناکامی: ناکامی یا محرومیت، اصطلاحی است که در زمینۀ شکست در ارضای تمایلات به کار می رود و مراد از آن “عدم امکان نیل به هدف است”.

– پرخاشگری: پرخاشگری، رفتاری است که پیامدهای متعددی دارد و از جمله موجب خسارت و زیان به فرد یا افراد دیگر می شود. خسارت و زیان می‌تواند جسمی یا روانی باشد. پرخاشگری یک نوع واکنش روانی است که فرد به وسیلۀ پرخاش و اعمال ضد اجتماعی می‌خواهد ناکامی خویش را جبران کند. وقتی شخص همۀ راه های پیشرفت را به روی خود مسدود می بیند و از ارضای نیازهای عاطفی، روانی و مادی خود باز می ماند، در برخی از موارد سعی می‌کند با اتخاذ روش ها و شیوه های مختلف به تحریک دیگران یا حمله به آن ها بپردازد یا با غارت گری و تباه کردن اموال دیگران به یک احساس رضایت موقت دسترسی پیدا کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]




گفتار نخست: رابطه کفیل و مکفول له

در عقد کفالت، تنها کفیل در برابر مکفول له متعهد می شود و اگر منفعتی از آن متصور باشد عاید مکفول می گردد و مکفول له در برابرکفیل امری را به عهده نمی گیرد. موضوع تعهد کفیل احضار مدیون است و همه مباحث درباره همین تعهد اصلی است.

الف) زمان احضار:

زمان احضار را باید در کفالت مطلق و مؤجل و موقت جداگانه بررسی کرد:

۱- کفالت مطلق: در صورتی که کفالت مطلق باشد و هیچ موعدی برای ایفاء به عهد کفیل در آن نیاید، دین او نیز بر طبق قواعد عمومی حال محسوب می شود (بند ۲ ماده ۴۹۰ ق.م). بر همین مبناست که ماده ۷۳۹ قانون مدنی می گوید: «در کفالت مطلق، مکفول له هر وقت بخواهد می تواند احضار مکفول را تقاضا کند». پس اگر کفیلی احضار متهمی را در دادگاه به عهده بگیرد، هر زمان که دادگاه حضور مکفول را لازم بداند، می تواند از کفیل بخواهد و الزام او منوط بر ابلاغ این درخواست است.

در عقد کفالت نیز می توان شرط کرد که کفیل متعهد است، هر زمان که مکفول له بخواهد، مکفول را حاضر کند. در این صورت، کفالت عقد مقیدی است که همان اثرعقد مطلق را دارد و از تصریح فایده ای به بار نمی آید.

۲- کفالت مؤجل: در کفالت مؤجل، پیش از فرا رسیدن موعد، مکفول له حق مطالبه ندارد (ماده ۷۳۹) و برای جلوگیری از ابهام و ضرر در تعهد کفیل است که قانون‌گذار تعیین اجل را لازم می‌داند. با وجود این، هرگاه موعد احضار در آینده قابل تعیین باشد، مانند تعیین جلسه دادرسی یا روز اجرای حکم، کفالت درست است. زیرا به منزله موردی است که موعد احضار به اراده مکفول له تعیین می شود و کفیل بر مبنای آن تعهد می کند. باید افزود که، اگر اجل برای تسهیل کار کفیل واز حقوق او باشد و زیانی به مقصود از احضار نرساند، کفیل می تواند از آن بگذرد و مکفول را پیش از موعد احضار کند، ولی در مواردی که به حقوق دو طرف ارتباط پیدا می کند، رعایت آن اجباری است.

۳- کفالت موقت: در کفالت موقت نیز ممکن است موعد احضار در اختیار مکفول له باشد (مانند این که ظرف یک ماه کفیل وظیفه دارد، هر زمان که مکفول له بخواهد، مکفول را حاضر کند) یا در عقد تعیین شود. در کفالت موقت، باید آغاز و انجام موعد تعهد معین باشد، ولی اگر آغاز آن معین نشود از تاریخ عقد محسوب است (ماده ۴۹۶ ق.م). زیرا، تأخیر در آغاز موعد نیز مانند تعیین اجل نیاز به تصریح دارد.

ب ) تکرار احضار:

احضار مکفول ممکن است برای یک بار باشد: مانند این که شخصی کفیل مدیون شود که او را برای امضاء سند ذمه ای در دفترخانه حاضر کند. همچنین، احتمال دارد که ناظر به چند بار یا همه موارد نیاز و درخواست مکفول له باشد، مانند این که شخصی کفیل متهم یا مدعی علیه می شود تا او را در تمام مراحل دادرسی که دادگاه لازم می بنید حاضر کند. گاه نیز تصریح به تکرار یا وحدت موضوع تعهد نمی شود، ولی از قرائن و اوضاع و احوال مقصود دو طرف و مبنای تراضی روشن می شود که باید از آن پیروی کرد. موضوع دعوی و هدف از احضار نیز می تواند به احراز این قصد مشترک کمک فراوان کند.

ج ) مکان احضار:

برای تعیین محل احضار، در مرحله نخست باید به قصد مشترک طرفین رجوع کرد: برای احراز این قصد، مطمئن ترین وسیله توجه به مفاد عقد است. باید دید آنان خود چه عملی را برای انجام تعهد برگزیده اند. ولی، هر‌گاه درعقد تصریح به محل حضور نشود، دادرس بایستی از قرائن و اوضاع و احوال و داوری عرف، بنای آنان را در تراضی تشخیص دهد. برای مثال، در موردی که مکفول برای وصول طلب خود اقامه دعوی ‌کرده‌است، ظاهر این است که کفیل باید مدیون را در دادگاه مرجع رسیدگی حاضر کند. همچنین است جایی که پیش از انعقاد کفالت دعوایی طرح نشده لیکن در عقد یا مذاکرات پیش از آن آمده است که هدف از تراضی تأمین حضور مکفول در دادگاه بوده است.

در مرحله دوم، هرگاه از قرارداد و قرائن اطراف آن و عرف نتوان به قصد مشترک پی برد، قانون‌گذار فرض ‌کرده‌است که محل تسلیم در محل وقوع عقد باید انجام گیرد. این فرض در صورتی اعتبار دارد که قرینه ای برخلاف آن موجود نباشد. برای مثال، اگر عقد کفالت در شهری خارج از اقامتگاه مکفول له و محل دادگاه صالح و هنگام مسافرت موقت او واقع شود، روشن است که احضار مکفول درآن محل به کارمکفول له نمی آید و نمی تواند چنین مکانی محل مورد تراضی آنان باشد.

آنچه گفته شد، در ماده ۷۴۲ قانون مدنی بدین عبارت آمده است که: «اگر در کفالت محل تسلیم معین نشده باشد، کفیل باید مکفول را در محل عقد تسلیم کند، مگر اینکه عقد منصرف به محل دیگر باشد».

گفتار دوم: رابطه کفیل و مکفول

الف) پرداخت دین به کفیل:

در موردی که کفیل موفق به حاضر کردن مکفول نمی شود و بناچار دین او را به طلبکار می پردازد، مسئولیت مکفول را در برابر او در دو فرض باید مطالعه کرد:

۱- کفالت به اذن مکفول انجام شده است: در این فرض، مکفول نسبت به تعهد کفیل بیگانه نیست و خود نیز پذیرفته است که پیمانی درباره احضار او بسته شود. کفیل برای متعهد شدن در برابر طلبکار نیازی به اذن مکفول ندارد، زیرا در عقد کفالت تعهدی برای او ایجاد نمی کند. پس، اذن مکفول به معنی تعهدی است که مکفول در برابر کفیل می یابد و به موجب آن ملتزم به حضور می شود. ‌بنابرین‏، هرگاه ‌به این تعهد وفا نشود، مکفول باید زیان‌های ناشی از عهدشکنی را جبران کند؛ کفیل می تواند به همان اندازه که از جهت ادای دین خسارت دیده است، به مکفول رجوع کند وهزینه هایی را که از بابت اخطار ومسافرت متحمل شده است ازاوبگیرد. به اضافه آن به کفالت اذن به لوازم قانونی آن نیز هست و مانند این است که مکفول اذن به پرداخت دین را نیز در صورت عدم حضور خود داده باشد.

۲- کفالت بدون اذن مکفول واقع شده است: در این فرض، هیچ تعهدی برای مکفول در حضور پیدا نمی شود و اگر خسارتی هم به کفیل برسد به او نمی توان منسوب کرد. به اضافه، پرداختن دین مکفول از سوی کفیل، حتی به عنوان لازمه اذن به کفالت، به رضا و خواهش مکفول ارتباط ندارد. به همین جهت رجوع کفیل به مدیون، ‌به این استناد که دین او را پرداخته است، امکان ندارد.

ب) پرداخت وجه التزام:

کفیل ممکن است ضمن عقد کفالت وجه التزام معینی را برعهده بگیرد تا در صورت حاضر نکردن مکفول بپردازد. مقدار این وجه التزام نیز ممکن است کمتر یا بیشتر از دین باشد.[۴۴]

مبحث چهارم: پایان کفالت

کفالت ممکن است در اثر سقوط تعهد کفیل یا انحلال عقد (در نتیجه فسخ و اقاله یا تمام شدن مدت آن) پایان پذیرد. در تمام این موارد، تعهد کفیل ساقط می شود و در نتیجه عقد نیز از بین می رود. منتها، این سقوط گاه دراثراجرای مفاد عقد یا نتیجه یکی از اسباب سقوط تعهد (مانند ابراء) است و گاه دلیل آن انحلال و زوال عقد است.

گفتار نخست: سقوط تعهد کفیل

الف) اجرای تعهد؛ احضار مکفول

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:21:00 ق.ظ ]